سایت تحلیلی خبری عصر امروز 20 مرداد 1397 ساعت 18:58 http://asremrooz.ir/vdcc0sqi02bq0x8.ala2.html -------------------------------------------------- عنوان : وای از عناد دختر مأمون که از جفا // مسموم کرد زاده خیر المئاب را -------------------------------------------------- میان حجره غریبانه دست و پا میزد // همان که روضه اش آتش به جان ما میزد // میان اشهد خود گاه یا رضا میگفت // و گاه مادر مظلومه را صدا میزد متن : به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز آخرین روز از ماه ذیقعده مصادف است با سالروز شهادت جانسوز ابن الرضا آقا جواد الائمه علیهما السلام. ضمن تسلیت سالروز شهادت جگر گوشه امام رئوف، اشعار زیر را که شاعران آیینی کشورمان سروده اند تقدیم شما خوانندگان عزیز می نماییم: #حضرت_جوادالائمه_علیه_السلام   از بس نفس نفس زده و آب آب کرد لبها پر از ترک شد و دیگر جواب کرد   بر خاک می کشند تنش را کنیزها تاریخ را روایت این صحنه آب کرد   دف می زنند دور سرش پر ز هلهله است لبخندهای همسرش او را کباب کرد   او را کشان کشان به روی بام می برند تیزی سنگ و خاک رخش را خضاب کرد   پرشد تمام پله ز خونابه ی سرش از بس که سجده بر سر عالیجناب کرد   حتما کبوتر از حرم توس بوده که خود را سپر به پیکره ی آفتاب کرد   نه آفتاب طاقت بوسیدنش نداشت آن بوسه ای که بر لب ارباب باب کرد   شکر خدا سرش نه به تاراج می رود نه تیر و نیزه ای بدنش را خضاب کرد                     ☆☆☆☆ گیرم سر حسین به تاراج می برید دشمن چه کار با سر طفل رباب کرد   گیرم غنیمت است سر شیرخواره هم باید به معجر سر طفلی حساب کرد؟    #احمد_شاکری #امام_جواد    از من گرفته همسر من خورد و خواب را زهر جفا زجان ودلم برده تاب را   وای از عناد دختر مأمون که از جفا مسموم کرد زاده خیر المئاب را   تنها نه جان من که از این شعله سوختند جان رسول و فاطمه بوتراب را   ای آنکه التهاب عطش را شنیده ای بنگر به عضو عضو من این التهاب را   افکنده است شعله به جان من و هنوز ازمن کند دریغ یکی جرعه آب را   من میکنم به العطش از او سؤال آب او می دهد به هلهله بر من جواب را   یارب تو آگه یکه برای بقای دین بر جان خریدم این ستم بی حساب را   جان می دهم به غربت و عطشان که خون من تضمین کند تداوم اسلام ناب را   باشد زفیض دوستی ما اگر به حشر آسان کند خدا به مؤید حساب را   سیدرضا موید #امام_جواد    هستند کریمان دو عالم سرخوانت یکبار نخورده است گره کیسه ی نانت   اصلا حرم شاه خراسان حرم توست هرصحن که گشتیم در آن بود نشانت   انگار که گهواره تو عرش زمین بود وقتی پدر پیر تو می داد تکانت   تکبیر تو از داخل گهواره رسیده است هستم اگر امروز مسلمان اذانت   یکبار پدر گفتن تو گر نمی ارزید صد بار نمی رفت به قربان زبانت!   از چشم پدر دور مشو – گرگ زیاد است بر این پدرت حق بده باشد نگرانت   در راه مبادا قدمت خار ببیند آن صورت چون برگ تو آزار ببیند   یک روز می آید که می افتد بدن تو لب تشنه بمانی و بخشکد چمن تو   یک روز می آید که می افتی و کنیزان در خانه برقصند کنار بدن تو   ای یوسف زهرا - دل یعقوب فدای ... آن لحظه ی خاکی شدن پیرهن تو   هرچند کلام تو در آواز شود گم اما نزند هیچ کسی بر دهن تو   علی اکبر لطیفیان #امام_جواد    عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند   مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند   همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید به پریشان شدن بال و پرش خندیدند   درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف دست میبرد به سوی کمرش،خندیدند   آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین همگی جمع شدند دور سرش خندیدند   یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد بر نفسهای بدون اثرش خندیدند   زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند   دست پا می زند و نیست کنارش پدری تا ببیند به عزای پسرش خندیدند   کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود لشگری دور تن مختصرش خندیدند   هر چه می گفت حسین یاولدی یاولدی.. عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند   قاسم نعمتی#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد     میان حجره غریبانه دست و پا میزد همان که روضه اش آتش به جان ما میزد   میان اشهد خود گاه یا رضا میگفت و گاه مادر مظلومه را صدا میزد   تمام حاجت او انتقام سیلی بود... ....از آن که مادرشان را به کوچه ها میزد   صدای ناله ی او: آه سوختم ،جگرم شراره ها به دل حضرت رضا میزد   صدای هلهله و تشنگی و کاسه آب گریز روضه او را به کربلا میزد   دلش گرفت برای کسی که در گودال عدو به پیکر او نیزه بی هوا میزد   همین که چشم به هم میگذاشت او می دید که روی نیزه سر شیر خواره را میزد   همان که سر شاه را جدا کرده سه ساله را طرفی برده و جدا میزد   برای اینکه نبیند دوباره این ها را میان حجره غریبانه دست و پا میزد   🔸شاعر:  #مهدی_نظری