سایت تحلیلی خبری عصر امروز 24 مهر 1399 ساعت 19:03 http://asremrooz.ir/vdcci4qim2bq448.ala2.html -------------------------------------------------- عنوان : داغ پیغمبر است و بلایی‌ست بس عظیم // حیدر غــریب گشتـه و زهـرا شده یتیم -------------------------------------------------- کم گریه کن که گریه امانت بریده است // گویا که وقت رفتن بابا رسیده است // حق داری از غمش به سرو سینه می زنی // چون مثل او کسی به دو عالم ندیده است متن : به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز 28 صفر مصادف است با سالروز شهادت پیامبر نور و رحمت حضرت محمد ابن عبدالله صلی الله و علیه و آله و سلم. ضمن تسلیت این ایام محزون به ساحت مولای عصر و زمان حضرت بقیت الله العظم ارواحنا فداه و همه محبین ایشان با زمزمه زیارتنامه حضرت رسول اکرم(ص) اشعاری را تقدیم شما خوبان می نماییم: ابن ابی نصر خدمت حضرت امام رضا (علیه‌السلام) عرض کرد: پس از نماز باید چگونه بر حضرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) صلوات و سلام فرستاد؟ فرمود: می‌گویی: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكَاتُهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِاللّٰه، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صِفْوَةَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللّٰهِ، أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اللّٰهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللّٰهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ، وَجَاهَدْتَ فِى سَبِيلِ رَبِّكَ، وَعَبَدْتَهُ حَتَّىٰ أَتَاكَ الْيَقِينُ، فَجَزَاكَ اللّٰهُ يَا رَسُولَ اللّٰهِ أَفْضَلَ ما جَزىٰ نَبِيّاً عَنْ أُمَّتِهِ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلىٰ إِبْراهِيمَ وَآلِ إِبْراهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ. سلام و رحمت خدا و برکاتش بر تو ای رسول خدا، سلام بر تو ای محمّد بن عبدالله، سلام بر تو ای اختیار شده‌ی خدا، سلام بر تو ای محبوب خدا، سلام بر تو ای برگزیده خدا، سلام بر تو ای امین وحی خدا، شهادت می‌دهم که تو فرستاده خدایی و گواهی می‌دهم که تو محمّد بن عبدالله هستی و گواهی می‌دهم که تو امّت خویش را خیرخواهانه پند گفتی و در راه پروردگارت جهاد کردی و او را تا زمان مرگ پرستیدی، پس خدا پاداشت دهد ای فرستاده‌ی خدا، بهترین پاداشی که به پیامبری از سوی امّتش می‌دهد. خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست؛ برترین درودی که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم فرستادی، همانا تو ستوده و بزرگواری. شهادت_رسول‌اکرم_ص   دیگر طبیب بر سر بالین نیاورید بالینِ من حسین و حسن را بیاورید این شرحِ صدر، مرهمِ جان کَندَنِ من است از سینه ام حسینِ مرا از چه می برید؟ ای نور دیدگانِ من این گونه بی قرار امروز بر رسول گریبان چه می درید؟ روزی رسد که هر دو جگر پاره می شوید با این که در بهشت شما هر دو سرورید بوسه اگر به روی لبان شما زنم روزی ز تشتِ خون، جگر، سر بر آورید زهرای من! تو اِذنِ دخولِ اَجَل بده زیرا خدا به غیر تو کوثر نیافرید او که دری به غیرِ درِ خانه اَت نزد داند خدا مرا به ولای تو پَروَرید تا می شود، حبیبۀ من پشت در نرو! زود است، استغاثه کنان پشت این درید ای دشمنان فاطمه از من حیا کنید! بعد از پدر چه بر سر این دختر آورید دور مرا کسا،  بگیرید دخترم! آخر شما تمامِ امید پیمبرید بنشین علی! که خوب به رویت نظر کنم آری خدا جمال تو از خویش آفرید نعش مرا شبانه چو غسل و کفن کنی مخفی ز بی کفن کَفَنم را بیاورید حالا که من وصیّت یک عمر می کنم کاغذ قَلم برای نوشتن بیاورید #محمود_ژولیده مرثیه_رسول_اکرم-ص لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد تا که عزرائیل وارد شد برای قبض روح بر علی و فاطمه با حال مضطر خیره شد خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد آن طرف سر را به زانو داشت غمگین، مجتبی بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد طاقتِ بیتابی و اشک حسینش را نداشت از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد رفت تا جایی که زینب بغض کرد از کربلا تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد مرثیه_رسول_اکرم- ص کم گریه کن که گریه امانت بریده است گویا که وقت رفتن بابا رسیده است    حق داری از غمش به سرو سینه می زنی چون مثل او کسی به دو عالم ندیده است    در روز آخرش چه شده این چنین نبی جز اهل بیت تو زهمه دل بریده است    بر روی سینه اش حسنین ناله می زنند اشکش بر ای هر دو زغم ها چکیده است    برگو که مرتضی چه شنیده کنار او رنگش چنین زطرح مسائل پریده است    اینجا همه برای شما گریه می کنند چون از سقیفه بوی جسارت وزیده است    این روزها به پشت در خانه ات مرو گویا عدو که نقشه ی قتلت کشیده است    جان حسین و جان حسن جان مرتضی کم گریه کن که گریه امانت بریده است شهادت حضرت محمد (صل الله علیه وآله وصلم) در پیشِ من آتش مزن بال و پَرَت را خونین مکن جان پدر چشم تَرَت را فردا همینکه جمع کردی بسترم را آماده کن کم‌کم عزیزم بسترت را آماده کن از آن کفنها دومین را بیرون بیاور یادگار مادرت را بگذار روی سینه‌ام باشد حسینت بگذار بر قلبم حسن را دخترت را بگذار با طفلان تو قدری بسوزم حالا بگویم حرفهای آخرت را زاری مکن بر حال من با حال و روزت خاکی مکن دنبال بابا معجرت را تو بار شیشه داری و می‌ترسم از تو خیلی مواظب باش طفل دیگرت را وقتی که  می‌ریزند هیزم روی هیزم وقتی که می‌سوزاند آتش سنگرت را بابا حواست باشد آنجا مُحسنت را بابا مواظب باش پشتِ در سرت را ای کاش می‌شد روضه‌ی بازو نمی‌شد وقتی علی می‌شوید آهسته پَرَت را این جمله‌ی آخر عزیزم با حسین است: "با خود مَبَر در قتلگه انگشترت را" #حضرت_محمد صل الله علیه مصیبت پیغمبرص جگرخون رحمت اللعالمینم رسول الله ختم المرسلینم ستمها دیدم ازامت فراوان جبین من شکست ازسنگباران بسان شاخه ی خشکیده برگم اجل ازره رسیده رو به مرگم بیا  زهرا کنار بستر من مخور غصه اجل آمدبرمن ببین درحال زار احتضارم سرم را روی زانویت گذارام مکن بیتابی ای نیلوفرمن زهرکس زودتر آیی برمن ندا آمد بمن بیرحم امت کندغصب خلافت هتک حرمت به سینه زخم مسمارت نشانند علی رابهربیعت میکشانند به پیش غیرت الله وحشیانه گهی سیلی خوری گه تازیانه (عبدالحسین محبی)