سایت تحلیلی خبری عصر امروز 21 دی 1399 ساعت 18:00 http://asremrooz.ir/vdciyraryt1a352.cbct.html -------------------------------------------------- عنوان : تعریف و تمجید مدعیان اصلاحات از افتضاح انتخاباتی آمریکا! -------------------------------------------------- بزرگ‌ترین مدعی دموکراسی و آزادی بیان در جهان، که به کشورهای زیادی به بهانه «نداشتن دموکراسی و آزادی بیان» حمله یا تحریمشان کرده بود، یک شبه تبدیل شد به بزرگ‌ترین سانسورچی و دیکتاتور جهان تا مواضع رئیس‌جمهورشان را هم فیلتر کنند! متن : چکیده به گزارش سرویس سیاسی عصر امروز یکی از روزنامه های منسوب به جریان اشرافیت مدعی اعتدال و اصلاح طلبی، روز شنبه 20 دی 99، (در مطلبی به قلم عباس عبدی، از فعالین سیاسی جریان مدعی اصلاح طلبی) در واکنش به افتضاح پیش آمده در جریان حمله به ساختمان کنگره آمریکا توسط معترضان آمریکایی طرفدار ترامپ به نتایج انتخابات آمریکا، باز هم دست به یک عملیات تحریف، تطهیر و بزک سازی آمریکای رو به افول زد. این روزنامه اینچنین نوشت: «گرچه اتفاقات چهارشنبه ۶ ژانویه حیرت‌انگیز بود!، ولی نحوه مقابله نظام سیاسی ایالات‌متحده با ماجرا نیز در نوع خود جالب بود!؛ این برخورد نشان‌دهنده اعتماد به نفس نظام سیاسی است [!!!] ... هنگامی كه تظاهركنندگان حتی به كنگره كشور هم وارد می‌شوند، در مقابله با آن، به نسبت خویشتنداری خود را حفظ می‌كنند و تاكنون نیز در برابر مواضع غیر قانونی ترامپ بردبارانه برخورد كرده‌اند.» درباره افول موریانه وار آمریکا، و بویژه پیرامون رسوایی تاریخی چهارشنبه آمریکا بخاطر اعتراضات هواداران ترامپ _ یا به قول جو بایدن، «سیاه‌ترین روز تاریخ آمریکا» _ و نیز درباره شبه روشنفکران قلم به دستی که اقدام به تطهیر این افتضاح انتخاباتی آمریکا نموده اند، نکاتی لازم به تذکر و یادآوری است، که به توفیق الهی به عرض می رسانیم: کتمان «خشونت آمریکایی» و تحریف آن به «خویشتنداری نظام سیاسی آمریکا» توسط جریان غربگرا روزنامه غربگرای اعتماد _ که از بزک کنندگان برجام، و از حامیان رویکرد «دیپلماسی التماسی و اعتماد به غرب» در دولت غربگرای تدبیر و امید به حساب می آید_ متاسفانه (بخوانید وقیحانه) در یادداشت روز شنبه 20 دی 99، بدون اینکه اشاره ای به افول موریانه وار کشتی تایتانیک آمریکا و تمدن تهی از معنویت و انسانیت غربی بنماید، و به جای اینکه بگوید این اعتراضات و نیز نحوه برخورد خشن پلیس آمریکای مدعی آزادی، فضاحت آمیز بود و موجب رسوایی مدعیان متمدن نمای لیبرال دموکراسی گردید، می نویسد: «این برخورد نشان‌دهنده اعتماد به نفس نظام سیاسی است!» این ادعای روزنامه اعتماد در حالی است که براساس آمارهای اعلام شده تا اوایل روز شنبه، تاکنون نزدیک به ۲۰۰ نفر در ارتباط با حمله هواداران رئیس‌جمهوری آمریکا به ساختمان کنگره و وقایع پس از آن دستگیر شده‌اند. آمارها همچنین از یک آشوب بی‌سابقه از لحاظ خشونت و حمله به نمادهای پوشالی دموکراسی در این کشور حکایت دارد، بطوریکه تاکنون کشته شدن پنج نفر در حمله چهارشنبه شب به کنگره آمریکا تایید شده است، از جمله یک زن که با شلیک مستقیم گلوله پلیس به صورتش کشته شده ،اما متاسفانه جریان غربگرای برجام زده و بزک کننده جنایات آمریکا در ایران، دست به تحریف و واژگون سازی واقعیات زده ، چنین خشونت عیان و عریانی توسط مدعیان حقوق بشر و آزادی را برای مردمش «خویشتنداری نظام سیاسی آمریکا» تعریف و ترجمه و تعبیر می‌کند! این در حالی است که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی تلویزیونی اخیرشان در 19 دی 99، با اشاره به اوضاع به هم ریخته بت بزرگ استکبار فرمودند: «افتضاح انتخاباتی، حقوق بشری که هر چند روز یک سیاهپوست قربانی آن می شود، برملا شدن ماهیت ارزشهای ادعایی آمریکا که موجب تمسخر دنیا حتی دوستان آمریکا شده، اقتصاد فلج، و ده ها میلیونم بیکار و گرسنه و بی خانمان، نشان دهنده اوضاع نابسامان آمریکاست ؛ که البته عجیب نیست، اما عجیب این است که عده ای هنوز آرزو و قبله شان آمریکاست.» مقام معظم رهبری در ادامه فرمودند : « عده ای خیال می کنند که اگر با آمریکا آشتی کردیم،کشور بهشت برین می شود. این افراد باید به ایران قبل از انقلاب نگاه کنند که چگونه حمایت آمریکا باعث جلوگیری از پیشرفت کشور، گسترش فقر اقتصادی و علمی، و رواج فساد و بی بند وباری فرهنگی شد. ضمن اینکه امروز هم اوضاع [به هم ریخته] رژیم هایی که در منطقه قربان صدقه آمریکا میروند، بر همه روشن است.» متاسفانه به نظر می رسد که یادداشت نویس روزنامه اعتماد، (و سایر نویسندگان غربگرای امثال او) هم نوا با رسانه های تحت سیطره صهیونیسم جهانی گشته، تا بدین ترتیب به سانسور گسترده اخبار رسوا کننده هیمنه پوشالیین آمریکا و کشتار شورشیان! توسط مدعیان حقوق بشر و آزادی دست زده، و مکملی باشند برای تلاش رسانه های غربی و غربزده برای سانسور و کتمان سیاهی ها و افتضاحات آمریکای دوران ترامپ در قرن بسیت و یک. یکی از صدها خبر «مهمی» که در پوشش تحولات 6 ژانویه آمریکا منتشر شد، متحد شدن شبکه‌های مجازی و رسانه‌های آمریکایی برای «سانسور» رئیس‌جمهور این کشور بود. بله درست شنیدید، بزرگ‌ترین مدعی دموکراسی و آزادی بیان در جهان، که به کشورهای زیادی به بهانه «نداشتن دموکراسی و آزادی بیان» حمله یا تحریمشان کرده بود، یک شبه تبدیل شد به بزرگ‌ترین سانسورچی و دیکتاتور جهان تا مواضع رئیس‌جمهورشان را هم فیلتر کنند! فیس‌بوک و توییتر رسما اعلام کرده‌اند، پیام‌های رئیس‌جمهور آمریکا را به شدت محدود کرده و هر فیلم و عکسی را هم که از حمله به ساختمان کنگره منتشر شود حذف می‌کنند! این را بگذارید کنار رفتاری که همین شبکه‌های مجازی در برخورد با فتنه آمریکایی 88 در ایران داشتند. همان رفتاری که هیلاری کلینتون جلوی دوربین‌های تلویزیونی به آن اذعان کرد! لیست بحرانها و افتضاحات تمدن آمریکایی؛ قابل انتظار برای واقع بینان، غافلگیرانه برای غربگرایان امروزه بحرانهای متعدد مادی و معنوی گریبان ایسمها و مکتبهای گریزان از معنویت و ایمان غربی را به شدت گرفته است. علاوه بر این مشاهده صحنه های عجیب (بخوانید فضاحت بار) روز چهارشنبه در «واشنگتن‌دی‌سی» و ساختمان کنگره این کشور اتفاق افتاد، شاید برای بسیار از مبتلایان به ویروس فلج کننده «خودباختگی، خودکم بینی، خودتحقیری، غربزدگی، غربگرایی» ،کمی تا قسمتی «غافلگیر‌کننده» بوده باشد، اما مطمئنا برای عده‌ای که ما آنها را «کارشناسان مستقل، غیر غربزده، واقع بین و تیزبین» می‌نامیم، اصلا غافلگیر‌کننده و دور از انتظار نبود. برای عده‌ای از این کارشناسان همان روز پیروزی «دونالد ‌ترامپ» در دور اول ریاست‌جمهوری با حدود63 میلیون رای! چنین روزهای تلخ و سیاه و ذلت باری قابل پیش‌بینی بود، و دیدن این صحنه های نمایانگر اوضاع پریشان آمریکا، 4 سال زودتر از امثال «ریچارد هاس» _ رئیس شورای روابط خارجی آمریکا_ که گفته بودند: «دوره افول آمریکا شروع شد»، برای ژرف اندیشان انقلابی قابل آینده نگری بود. ریچارد ‌هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا ساعاتی پس از تسخیر ساختمان کنگره توسط مردم آمریکا می گوید: «ما شاهد تصاویری بودیم که هرگز تصور نمی‌کردم اینجا در پایتخت ببینم ولی در پایتخت دیگر کشورها چرا. هیچ‌کس در جهان احتمالا دیگر شاهد احترام،‌ ترس یا وابستگی به ما همچون گذشته نخواهد بود. اگر دوران پساآمریکای تاریخ شروع شده باشد، به‌طور قطع آن همین امروز است... زمان زیادی طول می‌کشد تا ما متحدانمان را برای تکیه به خودمان متقاعد کنیم... این یک بحران داخلی با تبعات هنگفت است... ما از قبل آنچه را که لازم بود درباره این رئیس‌جمهور بدانیم، می‌دانستیم؛ سؤال اینجاست که ما چطور به جایی رسیدیم که این همه آمریکایی تا این حد مشتاق هستند تا دموکراسی را دور بیندازند؟». امروزه شاهد هستیم که غربگرایان تطهیر کننده تمدن تهی از معنویت و پر از بحران غربی، در توضیح کارایی «نظام لیبرال دموکراسی غربی» می‌گویند: این نظام «مانع از رسیدن یک دیکتاتور به قدرت می‌شود و از سوی دیگر، دیکتاتوری را که به قدرت رسیده، به زیر می‌کشد»!!!. اما در عمل آنچه در آمریکا و در 4 سال گذشته شاهد بوده‌ایم، خلاف این مدعای غربزدگان و بزک کنندگان متمدن نمایان غربی بوده است. نشان به آن نشان که روی کار آمدن سوپردیکتاتوری به نام «دونالد ‌ترامپ» از طریق همین ساز و کار «لیبرال دموکراسی» بود که لااقل تا همین چهارشنبه گذشته، کسی قادر نبود از صندلی قدرت به زیر بکشاندش. البته در این وجیزه قصد نداریم ساز و کار «رجوع به آرای مردمی» و «دموکراسی» را زیر سؤال ببریم، بلکه صرفا خواستیم بگوییم، چه خوشمان بیاید چه نه، تحولات آمریکا تناقضات وحشتناک دموکراسی غربی را خیلی واضح به نمایش گذاشت و این دقیقاً علت تعجب کارشناسی در ‌ترازِ «ریچارد‌ هاس» است . عباراتی نظیر: «شرم‌آور»، «ننگین»، «رسوایی تمام‌عیار» «سیاه‌ترین روز تاریخ آمریکا»، «جنگ داخلی»، «پایان آمریکای بزرگ»، «بازگشت انقلاب رنگی به صاحبش»، «پایان دموکراسی آمریکایی»، «بی‌سابقه» و... از جمله واژگان و تعابیری هستند که در همین چند روز گذشته از سوی طیف وسیعی از رسانه‌ها و رهبران سیاسی جهان برای توصیف حوادث چهارشنبه 6 ژانویه(17 دی‌ماه) به کار رفته و همچنان به‌طور انبوه به کار می‌رود. این یعنی آنچه روز چهارشنبه در پایتخت آمریکا اتفاق افتاد، (همچون بی توجهی طرفداران ترامپ قمار باز به نظام لیبرال دموکراسی، و  برخورد خشن پلیس با معترضان) اگرچه از قبل برای برخی قابل پیش‌بینی بود اما، آن‌قدر مهم بود که بسیاری را به این نتیجه قطعی رسانده که دوران تازه‌ای آغاز شده است کهدر آن، احتمالا دنیای امروز برای آمریکای به ظاهر قدرتمند، حتی ‌تره هم خرد نخواهند کرد. به نظر می رسد که جریان تحریف و غربگرایان بزک کننده آمریکا، احتمالا با تمرکز روی «‌ترامپ» تلاش خواهند کرد، «آمریکا» را دوباره بزک و از این ورشکستگی تبرئه کنند، غافل از اینکه، ‌ترامپ خود، «بحران» نیست بلکه خروجی یک «بحران» است. این را ما نمی‌گوییم، نیکلا سارکوزی، رئیس‌جمهور پیشین فرانسه می‌گوید: «جهان با بحران مواجه است... حضور مردی مانند ‌ترامپ در کاخ سفید دلیل این بحران جهانی نیست بلکه نشانه آن است»! توجیه بحرانها و تطهیر افتضاحات آمریکا، از پیامدهای ویروس «خودباختگی، غربزدگی» در رفتار شناسی این گونه از نویسندگان غربزده ای که در هر شرایطی وظیفه خود را دفاع تمام قد از هیمنه پوشالین تمدن غربی، و مراقبت از آبروی از دست رفته نظام لیبرال دموکراسی آمریکایی میدانند، شاید بتوان گفت که این گونه افراد آنقدر آلوده به ویروس «غربزدگی و خودباختگی» شده اند، و آنچنان غرب را قبله آمال و آرزوها و بهشت گمشده خود تصور می کنند، که حاضر به دیدن افتضاحات و اوضاع شوریده محبوب خود نیستند، و لذا هر خبری که حاکی از اوضاع قمر در عقرب آمریکا بیاید را نه تنها باور نمی کنند، بلکه سریعا استعداد «ما رایت الا جمیلا» و حس «نیمه پر لیوان را دیدن» در آنها به شدت به شکوفایی و فعلیت رسیده، و در کسری از ثانیه شروع به آسمان ریسمان کردن نموده، و به شغل شریف! «بزک سازی چهره غرب» پرداخته، وظیفه مقدس خود را کتمان بحرانهای مادی و معنوی غرب پنداشته،خود را روشنفکران مترقی جا زده، کتمان و لاپوشانی معایب تمدن بخت برگشته غربی را وجهه همت خود قرار داده، و با توسل به هر ضرب و زور، و با بکارگیری هر گونه ترفندهای عملیات روانی رسانه ای که شده، و حتی با بازی کردن با کلمات و الفاظ و عبارات هم که شده، درصدد برمی آیند تا نکبتها و بدبختیهای قبله آمالشان را توجیه و لاپوشانی نموده، تا مبادا غباری به چهره ماه رخسار نظام لیبرال دموکراسی غربی و آمریکایی بنشیند! عده ای از روان شناسان، روان کاوان و جامعه شناسان معتقد هستند که عشق و علاقه افراطی به یک چیز و یک شخص سبب می گردد تا بدیها، کاستیها، عیب و نقصهای آن محبوب، از چشم عاشق پنهان و مغفول انگاشته شود، و لذا در مواجهه با معشوق و محبوب و کعبه آمال خود، دست به عملیات بزک سازی و حُسن تراشی نموده، تا بدین وسیله «خوارِ» محبوب را «گل»، و «عیب» او را «کمال»، و «سیاهیِ» او را «سفیدی» تصور و معرفی کنند، و بدین ترتیب محبوب خود را از فرش به عرش برده، و رضایت خاطر او را بدست آورند. از این رو به نظر می رسد که یکی از اثرات سوء ابتلاء به ویروس «خودباختگی، غربزدگی، غربگرایی، استسباع و انفعال در برابر غرب» اینست كه آدمى را علاوه بر ذلیل کردن در برابر بیگانه، غافل و کودن و احمق نیز مى‏ كند، بگونه ای که او را وادار به عیب پوشی زشتی های تمدن غرب کرده، و لذا آن شخص غربزده در صدد توجیه و بزک سازی افتضاحات و بحرانهای تمدن تهی از معنویت غرب بر می آید. مرحوم شهید مطهری در کتاب «جاذبه و دافعه» قائلند به اینکه : از براى عشق و محبت افراطی به یک چیز یا یک شخص، معايبى نيز هست. از جمله معايب آن اینست که عاشق در اثر استغراق در حسن معشوق، از عيب او غفلت یا تغافل مى‏ كند. کما اینکه از قدیم گفته اند: «حُبُّ الشَّىْ‏ءِ يُعْمى وَ يُصِمُّ .. دوستى هر چيز كور و كر مى‏ كند». امیرالمومنین(ع) می فرمایند: «وَ مَنْ عَشِقَ شَيْئاً أَعْشى‏ بَصَرَهُ وَ امْرَضَ قَلْبَهُ.» (نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 108). هركس كه چيزى را دوست دارد، چشمش را معيوب و دلش را مريض مى‏ كند. از این رو شاید در رفتار شناسی نویسندگان قلم به دستی که اقدام به تطهیر جنایات و افتضاحات تمدن غرب می کنند، اینگونه بهتر است و باید تحلیل کرد که این گونه افراد غربگرا نه تنها عيب تمدن غرب را مى ‏پوشانند، بلكه عيب و افتضاحات آن را حُسن جلوه مى ‏دهد؛ زيرا يكى از آثار بیماری «غربزدگی» و  عشق افراطی به غرب آنست كه هر جا پرتو افكند آنجا را زيبا مى‏ كند؛ يك ذره حسن را خورشيد، بلكه سياهى را سفيدى و ظلمت را نور جلوه مى ‏دهد، و به قول وحشى: «اگر در كاسه چشمم نشينى / به جز از خوبى ليلى نبينى»؛ و ظاهراً به همین علت است كه عده ای از غربزدگان و مبتلایان به ویروس فلج کننده «غرب زدگی و استسباع» معایب و افتضاحات تمدن تهی از معنویت آمریکایی را هنر مى ‏بينند و خارش را گل و ياسمن. (رک: مجموعه آثار شهيد مطهري (جاذبه و دافعه على عليه السلام)، ج‏16، ص: 264) نقش «جریان تحریف» در لاپوشانی افتضاحات و افول آمریکا ، و تلاش برای بزک سازی غرب آنچه در بالا آمد از پیامدهای غربزدگی و خودباختگی، و نقش آن در توجیه، تطهیر و بزک سازی افتضاحات آمریکا، حالت خوشبینانه و خوب ماجراست. به عبارت واضحتر اگر بخواهیم خوشبینانه و با حسن ظن به این رفتارها و نوشتجات غربگرایان داخلی نگاه کنیم، باید بگوییم که تمایل و اقدام آنها برای توجیه، تطهیر افتضاحات آمریکا و بزک سازی جهان تهی از معنویت غربی، از پیامدهای ویروس «خودباختگی، غربزدگی» است، و ربطی به تعمد و خیانت آگاهانه و ماموریت داشتن آنها با هدف نفوذ و اغواگری و ویروسی ساختن افکار و اندیشه ها ندارد. اما اگر بخواهیم بدبینانه نگاه کنیم باید بگوییم که اتفاقا پای نفوذ، ستون پنجم بودن، مزدوری، تحریف واقعیات، ماموریت به قصد خیانت، و ایجاد خطا در دستگاه محاسباتی مردم و مسئولین توسط پادوها و کاسه لیسان مزدور غربی در کار است. یعنی همان چیزی که رهبر معظم انقلاب چند سالی است که دارند نسبت به خطر «جریان تحریف و نفوذ» هشدار می دهند، و قائلند به اینکه جریان تحریف با بزرگنمایی تحریم و ضریب دادن به آن ، و با بزک سازی چهره پوشالین متمدن نمایان غربی، و با راه اندازی عملیات روانی رسانه ای گسترده، و با تبلیغات دروغین و اغواگرانه خود، در صدد است تا دستگاه فکری مسئولین تصمیم ساز کشور را دچار ویروس «ما نمی توانیم» کرده، و تنها راه علاج مشکلات کشور را در آویختن به طناب پوسیده «مذاکره» و اعتماد به طرف های بدعهد غربی معرفی نمایند. به عبارت دیگر به نظر می رسد که گاهی «تعصب» یا «نفوذ زدگی» و «ماموریت داشتن از ناحیه اربابان غربی» نیز به بیماری «غربزدگی، خودباختگی» توامان می گردد، و بستری فراهم می آورد تا آنچنان چشم عقل شبه روشنفکران غربگرا را برباید که تحمل شنیدن یا دیدن هر گونه خبر بد و  فضاحت باری را از ناحیه محبوب و معشوق خیالی خود نداشته باشند، و لذا با رسیدن هر گونه خبر ناگوار و فضاحت باری از ناحیه تمدن غرب و با شنیدن ناکارآمدی ایسمهای تهی از معنویت غرب، سریعا اقدام به تطهیر و بزک سازی محبوب پوشالین خود می کنند. نیاز آمریکا به «جریان تحریف و ماموران نفوذی» برای تطهیر و بزرگنمایی هیمنه پوشالین خود به نظر می رسد که آمریکا برای «ایجاد ترس از تحریم‌ها» نیاز به «القای ترس مصنوعی از تحریم» دارد و برای این منظور باید از «جریان تحریف» و «مامورین نفوذی» و «قلم به دستان مزدور غربزده» مدد بگیرد تا واقعیت‌ها را تحریف کرده و وارونه جلوه دهد، و آمریکا را ابرقدرتی غیر قابل اضمحلال و غیر قابل افول نشان بدهند، تا دیگر کشورها از آمریکا و چند کشور مستکبر غربی بترسند، و مطیع اوامر باج خواهانه و زورگویانه آنها قرار گیرند، و تن به خواسته های نامشروع و طمع ورزانه و سلطه طلبانه آنها بدهند. از این رو «جریان تحریف» و لشکر قلم به دستان مزدور دشمن وارد میدان می شود تا با نفوذ خود در رسانه ها و افکار عمومی، به توجیه بحرانها و لاپوشانی افتضحات آمریکا دست زده، «خودباوری» و شعار «ما می توانیم» و دستاوردهای انقلاب اسلامی را مخدوش و منکوب سازد و آن را به فراموشی سپارد، قدرت پوشالین و هیمنه روبه هبوط آمریکا را بزرگنمایی و برجسته سازی نموده، خودباوری و اتکا به توانمندیها و ظرفیتهای عظیم داخلی را مورد بی اعتنایی و هجمه قرار دهد، و به جایش «خودتحقیری» و «بی هویتی» و «غربزدگی» را منشر ساخته، حداکثر توان جوان ایرانی را در پخت قرمه سبزی و آبگوشت بزباش و مونتاژکاری معرفی نماید، و ... تا بدین ترتیب «تحریم» را تبدیل به مانعی غیر قابل عبور و بن بستی بدون چاره معرفی و تلقین نماید، تا از این رهگذر، راهکار ذلیلانه و حقارت باری به نام «سازش، تسلیم، دیپلماسی لبخند، اعتماد به غرب، مذاکره، انفعال، عقب نشینی، امتیاز دهی، دیپلماسی التماسی، استرحام و انظلام» را تحت عنوان زیبا و فریبنده «تعامل با دنیا، سیاست تنش زدایی» تئوریزه نموده و موجه جلوه دهد. از این رو رهبر معظم انقلاب در سخنرانی 99/5/10 با اشاره به خطر جریان تحریف و غربزدگان قلم به دست می فرمایند: «به موازات تحریم دشمن، یک جریان تحریف هم وجود دارد؛ تحریف حقایق، واژگونه نشان دادن واقعیات؛ چه واقعیات کشور ما، چه واقعیات مرتبط با کشور ما؛ اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم قطعاً شکست خواهد خورد، زیرا که عرصه، عرصه‌ جنگ اراده‌ها است».  ماموریت «جریان تحریف» برای تطهیر و بزک چهره آمریکا تدقیق و تدبر در بیانات رهبری گویای آنست که تحریمها و تهدیدهای آمریکا بدون حمایتگرایی و پشتیبانی «جریان تحریف»، و لشکر شبه روشنفکران قلم به دست مزدور، و بدون استعانت از مغالطه گریها و اغواگریها و پادویی های «جریان نفوذ» و «جریان لیبرالهای غربگرا» ناقص بوده و لنگ می‌زند. درست است که «تحریم ها و تهدیدها» معیشت و رفاه مردم را به گروگان گرفته است، اما این تنها نوک کوه یخ است. اصل کار و مأموریت بر دوش «جریان تحریف» و «روزنامه نگاران نفوذی، مامور، و  غربگرا» است که با ضربه زدن به روحیه «امید، خودباوری و مقاومت» مردم، و با اغواگری و مغالطه کاری و دادن آدرسهای غلط به مردم و مسئولین، چنین القا کند که دستان شما بسته است و در شرایط بن بست قرار دارید ، و اگر می‌خواهید از فشار زانوی تحریمها و تهدیدها بر گردن خود خلاص شوید، چاره‌ای جز «مذاکره،سازش، تسلیم، استرحام، انظلام، عقب‌نشینی و امتیاز دادن» نیست. اگر بخواهیم صریح و بی پرده سخن بگوییم باید اذعان نماییم که موکول کردن حل مشکلات اقتصادی به مذاکره و امضای توافق برجام بی فرجام با آمریکا در دولت «تدبیر و امید»، یک تحریف بزرگ و یک نمونه از آدرسهای غلط برای علاج تحریمها و تهدیها بود. متأسفانه این تحریف و این آدرس غلط «مذاکره و سازش»، و این تطهیر و بزک سازی چهره رو  به افول آمریکا، با شعارها و مغالطاتی مانند «آمریکا کدخداست»، «آمریکا می‌‌تواند تمام توان نظامی ما را ظرف ۵ دقیقه نابود کند»، «خزانه خالی است»، «رفع تحریم‌‌ها و حل مشکل‌ اشتغال و آب خوردن و آلودگی هوا منوط به مذاکره است»، «اوباما بسیار مؤدب است»، «نمی‌‌توانیم با قهر و انزوا در دنیا زندگی کنیم»، «نباید با شعارهای توخالی مقابل قدرت‌‌ها ایستاد»، «امکان ندارد آمریکای زیر تعهد بزند»، «اروپا با آمریکا فرق می‌کند و پای توافق می‌ماند» و... دائما تشدید گردید، و در ذهن افراد خود کم بین و بی بصیرت و ترسو این گونه گزاره های انحرافی و غلط تثبیت شد، و به مردم اینگونه تلقین نمودند که: آمریکا ابرقدرتی بی همتا و غیر قابل زوال است، و امکان مقابله و از پای در آوردن آن وجود ندارد، و لذا کشور در شرایط بن بست قرار دارد، و چاره ای جز سازش و تسلیم و اتخاذ سیاست تنش زدایی و دیپلماسی التماسی و استرحامی و انظلامی و انفعالی نیست. بنابراین با توجه به بیانات رهبری در سخنرانی99/5/10، به نظر می رسد که «جریان تحریف» و جریان «بزک سازان آمریکا» نقش مکمل و متمم را در زمینه «تحریم» بازی می کند. در واقع «جریان تحریف و تطهیرگران آمریکا» و «جریان تحریم» همانند دو لبه یک قیچی هستند که با عملیات نفوذ، و با اغواگریها و تحلیلهای غلط انداز خود در روزنامه ها و رسانه های صوتی تصویری، در دستگاه محاسباتی افکارعمومی و برخی مدیران تصمیم ساز و تصمیم گیر، اختلال و برش ایجاد کرده، ریشه مشکلات اقتصادی و راه برون رفت از آن را واژگونه و وارونه نمایش داده، و با دادن آدرس غلط «مذاکره و سازش» به افکار عمومی، ذهنها و افکار را ویروسی و فلج نموده ، و در ادامه راهبرد صحیح «مقاومت و ایستادگی» را مخدوش و ناکارآمد نشان می دهند، و امکان غلبه بر آمریکا را امری محال تصویر سازی می کنند. به بیان روشنتر «جریان غربزدگان تحریفگر و بزک کنندگان آمریکا» با ضربه زدن به روحیه و امید مردم، با خدشه در خودباوری و اعتماد به نفس ملت، با سیاه نمایی مشکلات و بزرگنمایی فسادها و تعمیم آن به همه ارگانها و نهادها، با مغالطه گری و فضاسازیهای رسانه ای و با راه اندازی عملیات روانی و اغواء و اغفال مردم، و با ارائه آدرسهای غلط، نقش متمم و مکمل «جریان تحریم» را بر عهده دارد و به تیز کردن تیغ «تحریمها» کمک می کند، تا کشور را در شرایط بحرانی و بن بست نشان داده، و آدرس غلط «مذاکره و دیپلماسی التماسی و استرحامی و انظلامی و انفعالی» را به خورد ملت دهند، و از این رهگذر آب به آسیاب دشمن ریخته، عصا زیر بغل آمریکای رو به افول گذاشته، و نهایتا پاس گل به طرفهای بدعهد و پیمان شکن غربی می دهند. از این رو می توان گفت که بسیاری از نابسامانیهای اقتصادی و تلخی‌هایی که در سال‌های اخیر به کشور ما تحمیل شد، بیش از خباثت دشمن و تحریمها و تهدیدها، ریشه در انحراف و تحریف‌گری برخی خواص غربگرا و تطهیرگران آمریکای رو به افول داشت. رجالی که کلید حل مشکلات و آدرس گشایش امور را در مسالمت یکطرفه با دشمن، و اتخاذ راهبرد سازش و تسلیم می‌دانستند. چشم انداز اعتراضات افتضاح آمیز در آمریکا (این آتش زیر خاکستر است و خاموش شدنی نیست) پرسشی که در اینجا مطرح می شود آنست که شورش‌های چهارشنبه آمریکا که صدها کشته، زخمی ‌و بازداشتی بر جای گذاشته، و مایه خجالت مدعیان دموکراسی غربی گشته، آیا با عقب‌نشینی ‌ترامپ به نقطه پایان رسید؟ و آیا با مستقر شدن جو بایدن بر کاخ سفید (بخوانید سیاه)، آمریکای ورشکسته از این روند رو به اضمحلال و رو به افول خود نجات خواهد داد؟ به نظر می رسد که در پاسخ باید بگوییم: «خیر»؛ بلکه این سقوط آزاد و این انحطاط تمدن خشن و تهی ازمعنویت غربی، با رفتن ترامپ و آمدن بایدن ها و کلینتون ها و ... ،تا زمانیکه متکی به ایسمهای گریزان از ایمان، و فراری از تعلیمات انبیای الهی است، هیچگاه به سامان نخواهد رسید، و امیدی به بهبود و نجات آن نخواهد بود. از طرف دیگر «‌ترامپ» شاید از قدرت حذف شود اما حذف «‌ترامپیسم» و هواداران دوآتشه او، تقریبا محال است و کنترل و مهار آنها نیز احتمالا مدت‌ها زمان خواهد برد. رئیس‌جمهور آمریکا، همان‌طور که‌ اشاره شد در انتخابات جاری، چیزی نزدیک به 70 میلیون رای دارد و این یعنی70 میلیون طرفدار. حتی یک صدم این جمعیت اگر پای کار بمانند، یعنی 700 هزار آمریکایی آماده شورش‌اند! جمعیتی که چهارشنبه با تسخیر کنگره حیثیت آمریکا را بر باد داد و این کشور را به جنگ داخلی ولو چند ساعته کشاند، به مراتب کمتر از این جمعیت بود؛ نبود؟! چند پرسش از شبهه روشنفکران بزک کننده آمریکا در پایان شایسته است تطهیرگران افتضاحات آمریکایی به پاسخ این پرسشها نیز کمی‌فکر کنند. براستی اگر اتفاقاتی که در آمریکا رخ می‌دهد (از ادعای وقوع تقلب در انتخابات تا سانسور گسترده اخبار و کشتار شورشیان!)، در یک کشور مستقل یا مثلا آفریقایی رخ داده بود، واکنش همین آمریکا و کشورهای اروپایی به آن چگونه بود؟ اگر سیاه پوستان به کنگره حمله کرده بودند چطور؟ تعداد کشته‌ها آیا سر به فلک نمی‌کشید؟ این سیاست یک بام و دو هوا متمدن نمایان غربی را کجای دلمان باید جای داد که اعتراض و شورش و تظاهرات و فتنه و ایجاد ناامنی، اگر در ایران باشد،خوب است و باید از آن حمایت کرد! اما اگر در آمریکا باشد بد است و باید با آن مقابله کرد!!! غربزدگان خودباخته تا چه زمانی مشغول به کار بزک سازی و تطهیر افتضاحات انتخاباتی آمریکا خواهند بود؟ آیا زمانی خواهد رسید که قلم به دستان غربگرا حاضر به عبرت گیری و بازگشت از مسیر غط خویش شوند؟! آیا غربگرایان در ایران، از این تحولات عبرت می‌گیرند یا با جادوی رسانه، از دلِ این «سیاه‌ترین روز تاریخ آمریکا» هم چیزی خارج کرده و سعی در تطهیر این کشور بی‌آبرو خواهند کرد؟ جریان غربگرا در ایران با چه منطق و استدلالی (بخوانید با چه رویی) راضی می شود چنین خشونت عیان و عریانی را برای مردمش «خویشتنداری نظام سیاسی آمریکا» و «احترام به آزادی و حقوق بشر» تعریف و ترجمه کند! تالیف و تنظیم: رسول رضایی، پژوهشگر حوزه علمیه اصفهان