از صلح خوب تا سازش بد! / مرز میان صلح عزتمدارانه با سازش ذلیلانه
29 آبان 1393 ساعت 0:31
وقتی رئیس جمهور آمریکا یا وزیر امور خارجه آمریکا حرف هایی را میزند، وزیر امور خارجه ما هم باید متقابلا برابر وزیر امور خارجه صحبت کند، در صورتی که وزیر امور خارجه مقابل حرف های نامربوط وزیر امور خارجه آمریکا لبخند میزند و کارشناس را جلو میاندازد که جواب وزیر امور خارجه آمریکا را بدهد. این موضوع مقداری حالت عزتمدارانه ما را زیر سئوال میبرد و در افکار عمومی هم همین مسئله باعث رنجش مردم میشود. زمانی که مردم با یکدیگر به گفتگو مینشینند این گله را از دولتمردان ما دارند که چرا در مقابل بد و بیراه دشمن کوتاه میآیند و لبخند میزنند و در نهایت این نتیجه را میگیرند که نکند آنها در اینجا که کوتاه میآیند در آینده در نوشتن بندهای آن قراردادی هم که امضا شود، کوتاه آیند..."
به گزارش سرویس فرهنگ و جامعه عصرامروز، رهبر معظم انقلاب اسلامی سال گذشته همزمان با شروع مذاکرات هسته ای با گروه ۱+۵ از سوی دولت یازدهم، کلید واژه نرمش قهرمانانه در عرصه دیپلماسی بین المللی و نظم جدید جهانی را مطرح کردند.
بنا بر این گزارش در حقیقت، نرمش قهرمانانه توصیف دقیقی بود که کارشناسان بسیاری به تفسیر این کلیدواژه پرداختند. بنای جمهوری اسلامی ایران هم از ابتدا، بر تعرض به هیچ کشوری نبود و ما شاهدیم که موضوع جنگ تحمیلی مترادف بهتری چون دفاع مقدس را پیدا کرد؛ هم دفاع است و هم مقدس چرا که هر دفاعی مقدس نیست. حال در عرصه کنونی وظیفه دیپلماتها این است که با آشنایی با فنون دیپلماسی بتوانند اهداف عزتمندانه کشور را بر اساس آن سه اصل عزت، حکمت و مصلحتی که مقام معظم رهبری فرمودند، پیش ببرند؛ چرا که میان سازش و صلح عزتمندانه مرز باریکی نهفته است.
حجت الاسلام احمد جهان بزرگی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در همین راستا نکاتی را برای تبیین بیشتر این موضوع، با ما در میان گذاشته است که مشروح آن را مشاهده می نمایید:
در تاریخ اسلام چه حوادثی تبیین کننده تفاوت صریح میان سازش مخرب با دشمن و صلح عزت مدارانه است؟
پیامبر بزرگوار اسلام اصولا و اساسا با توجه به رهنمودهای قرآن برابر دشمنان و رقبا اصل را بر صلح گذاشته بودند. قرآن کریم در سوره انفال میفرماید: «و إن جنحوا للسلم فاجنح لها»، اگر شما را به طرف صلح خواندند شما آن را بپذیرید. همچنین قرآن در رابطه با دشمنان میفرماید: خداوند شما را نهی نمیکند از اینکه با افرادی که شما را از دیارتان خارج نکردند و با شما نجنگیدند، به آنها مهربانی کنید و در این زمینه مسائل قسط و عدل را حتما در نظر بگیرید. بنابراین در اسلام اصل بر صلح است نه جنگ. اما زمانی که قرار است صلح انجام بپذیرد حتما باید یک پارامترهایی در درون آن وجود داشته باشد که عزت مسلمانان و اسلام از بین نرود.
وجه تمایز این مسئله را در چه نشانههایی میتوان جستجو کرد؟
پیامبر بزرگ اسلام (ص) قراردادهای زیادی را در زمینه مسائل عدم تعرض و دفاع مشترک با برخی از افراد بستند؛ یکی از مسائلی که در زمان پیامبر (ص) اتفاق افتاد، مسئله حدیبیه بود. در صلح حدیبیه پیامبر بزرگ اسلام (ص) در واقع این گونه نبود که با دشمن بیعت کند. یکی از تفاوت های صلح عزتمندانه با سازش ذلیلانه این است که در سازش ذلیلانه انسان با دشمن بیعت میکند و هر چه دشمن میگوید امضا می کند و میپذیرد، اما پیامبر بزرگوار اسلام در صلح حدیبیه این گونه نبود که هر چه را دشمن بخواهد، بپذیرند و حتی از دشمن امتیازاتی هم دریافت کردند، البته پیامبر بزرگوار (ص) این پیش بینی را داشتند که دشمنان به خاطر روحیه استکباری و کفرگراییشان بر مسئله صلح، پایدار نخواهند بود و حتما برخی از مسائل را مورد نقض قرار خواهند داد به همین خاطر برخی بندها را در صلح حدیبیه گنجاندند تا بعدها بتوانند از آن استفاده کنند.
پیامبر در این صلح، امتیازهایی هم به دشمن دادند؟
امتیازات اولیه کوچکی هم به دشمن دادند و در واقع در برخی از مسائل کوتاه آمدند مثل نوشتن «بسمالله الرحمن الرحیم» که طرف قرارداد نپذیرفت و به همین خاطر پیامبر بزرگوار (ص) در اینجا کوتاه آمدند. مسئله دیگری که پیامبر (ص) در این صلح کوتاه آمدند این بود که مسلمانان از مکه به پیامبر (ص) بپیوندند و ایشان باز هم در اینجا کوتاه آمدند؛ اما پیش بینی میکردند که دشمن در این زمینه نمیتواند خیلی بر بندها پایدار باشد. بنابراین یکی از تفاوت های اساسی صلح عزتمندانه با سازش مخرب در مسئله بیعت است و همچنین مسلمانان باید حتما بر اصول پایدار باشند تا بتوانند عزت خودشان را حفظ کنند.
مثال دیگر در این زمینه که میتوان به آن اشاره کرد صلح امام حسن (ع) است، در خصوص این صلح باید گفت اولا حضرت با معاویه بیعت نکردند و حکومتش را به رسمیت نشناختند و فرمودند یک شرایط اضطراری پیش آمده و معاویه حق تعیین جانشین برای خود را ندارد، اما میدانستند که معاویه به خاطر روحیه ای که داشت، این مسئله را رعایت نخواهد کرد و در واقع هیچ امتیاز اساسی که اسلام و عزت مسلمانان را زیر سوال ببرد به معاویه ندادند.
با توجه به محور بودن دستاوردهای سیاسی اسلام از صلح حدیبیه و صلح امام حسن علیه السلام، چگونه میتوان از این الگو در مسائل سیاسی روز و در مواجهه با جبهه استکبار بهره برد؟
ما باید امروز با استکبار این گونه برخورد کنیم که در واقع به دنیا نشان دهیم بنای ما بر صلح است و با کسی سر جنگ نداریم و مقام معظم رهبری هم تا به حال چندین بار روی این مسئله تاکید کرده اند. مسئله دیگر این است که ما به هیچ وجه نباید امتیازاتی را که به اصل عزت اسلام و نظام جمهوری اسلامی برخورد میکند، بپذیریم. برخی از امتیازات را آمریکاییها به عنوان سردمدار جبهه استکبار از ما درخواست میکنند مثل قوانین لیبرالیسم که آنها میخواهند ما آن را مورد تایید قرار دهیم و آنها را بپذیریم؛ مسلما در قرارها چنین چیزی نباید رخ دهد که عزت ما از بین برود. همچنین نباید امتیازاتی دهیم که همه منافع ما از دست برود.
یکی از مسائلی که در واقع استکبار از ما توقع دارد این است که منافع نادیده گرفته شود. صلح عزتمدارانه این است که روی اصول اساسی خود پایبند باشیم و امتیازات کوچکی را که به دشمن میدهیم امتیازاتی باشد که به اساس عزت اسلامی ما لطمه ای وارد نکند و همچنین منافع اساسی ما را از بین نبرد. مسلما به توافق رسیدن روی این مسئله که قرار باشد ما دست از مسائل هسته ای برداریم، صلح عزت مدارانه نیست. با توجه به ابعاد شناخت شده و ناشناخته ای که ممکن است این ابعاد در آینده برای ما روشن شود و همچنین کمبود انرژی هایی که در جاهای دیگر ما با آن رو به رو میشویم تاکید می کنم که نباید از منافع اساسی خود دست برداریم. اگر چنین کاری را انجام دهیم و منافع ما از میان برود، از آنجا که خواست دشمن تمام شدنی نیست و درخواست های دیگری از ما خواهد داشت، مشکلاتی را برای ما فراهم خواهد کرد.
به نظر شما تاکنون با توجه به روند مذاکراتی که طی شده، این روند بیشتر به صلح عزتمندانه نزدیک است یا سازش مخرب با دشمن؟
متاسفانه دولتمردان ما به دلیل اینکه مقابله به مثل اساسی نمی کنند تا به حال در زمینه تبلیغات به نظر می رسد مقداری دشمن از تبلیغات سوء استفادههایی کرده است. در واقع هر چه دولتمردان ما برابر دشمن لبخند میزنند که البته نباید این چنین باشد، اما دشمن جری تر شده و به ما حرفهای نامربوطی را گفته است؛ آن هم در حالی که هنوز به قرارداد صلحی با آمریکایی ها و استکبار تن نداده ایم؛ اما در رابطه با همین مسائل برخوردی هم از دولت مردان جمهوری اسلامی توقع میرود که برابر حرف های نامربوط آنها مقابله به مثل کنند.
یعنی دولتمردان ما باید چه رفتاری داشته باشند؟
در حقیقت دولتمردان ما باید به همان اندازه برابر تبلیغات سوء دشمنان بایستند، متاسفانه در این زمینه در دولتمردان خودمان چنین چیزی را شاهد نیستیم. وقتی رئیس جمهور آمریکا یا وزیر امور خارجه آمریکا حرف هایی را میزند، وزیر امور خارجه ما هم باید متقابلا برابر وزیر امور خارجه صحبت کند، در صورتی که وزیر امور خارجه مقابل حرف های نامربوط وزیر امور خارجه آمریکا لبخند میزند و کارشناس را جلو میاندازد که جواب وزیر امور خارجه آمریکا را بدهد.
این موضوع مقداری حالت عزتمدارانه ما را زیر سئوال میبرد و در افکار عمومی هم همین مسئله باعث رنجش مردم میشود. زمانی که مردم با یکدیگر به گفتگو مینشینند این گله را از دولتمردان ما دارند که چرا در مقابل بد و بیراه دشمن کوتاه میآیند و لبخند میزنند و در نهایت این نتیجه را میگیرند که نکند آنها در اینجا که کوتاه میآیند در آینده در نوشتن بندهای آن قراردادی هم که امضا شود، کوتاه آیند. البته ما به مواضع مقام معظم رهبری امیدواریم که ایشان هیچگاه اجازه نمی دهند چنین اتفاقی رخ دهد.
ایشان هم در سخنان خود جواب آنها را دادند و هم تا به حال هیچ گونه سازشی نه در سخنان مقام معظم رهبری و نه در حرکات و اعمال ایشان دیدهایم به همین خاطر ما این امید را داریم که به هیچ وجه مقام معظم رهبری اجازه نمی دهند که در این زمینه عزت و منافع ما به خطر بیفتد.
در تاریخ انقلاب اسلامی ایران مدل امام خمینی (ره) در مدیریت انقلاب در مواجهه با موضوعات مختلف آیا منجر به استفاده از الگوهایی نظیر صلح حدیبیه یا صلح امام حسن علیه السلام شده است و در واقع آیا حضرت امام (ره) از شیوههای دیگری از راهبردهای نظام تشیع بهره بردهاند؟
همیشه این مسئله در ذهن دولتمردان فقیه ما وجود دارد که ممکن است در تاریخ مسئله ای پیش آید و ما مجبور شویم دست از آرمانخواهی و برخی از منافع کوتاه مدت خود برداریم، بدون اینکه اصول را در این زمینه ذبح کنیم. بنابراین حضرت امام (ره) چنین مسئله ای در ذهنشان وجود داشت که اگر زمانی پیش آید و لازم باشد ما دست از آن شعارهای اولیه خود برداریم. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ نشانه ای از همین است. البته حضرت امام (ره) زمانی این قطعنامه را پذیرفتند که ما در خاک عراق بودیم و زمانی بود که ایشان دیدند اگر ما بخواهیم عراق را آزاد کنیم صدام زمین سوخته تحویل دنیا و مردم عراق خواهد داد؛ بنابراین دست از آن آرمانهای اولیهشان برداشتند و در واقع با عزت به قطعنامه ۵۹۸ تن دادند.
پیروزیهایی که در لبنان، غزه و سوریه اتفاق میافتد همه بازخورد پیروزیهای جنگ ۸ ساله ایران است و در واقع اگر ما در همان دو سال اول جنگ را تمام کرده بودیم شاید این پیروزیها اتفاق نمیافتاد. امروز ما برابر غزه، لبنان و سوریها میگوییم در جنگ خود نزدیک به ۵۰۰ هزار شهید، جانباز، مفقود الاثر و اسیر داشتهایم بنابراین مقاومت کردیم و در نقطه اوج اقتدار و پیروزی خود پذیرفتیم که جنگ را تمام کنیم؛ بنابراین به آنها هم توصیه میکنیم که بایستند و مقاومت کنند. اگر شهید دادید، ایرادی ندارد مقاومت کنید تا پیروزی حاصل شود و چنین پیروزی هایی هم الحمدالله برای آنها حاصل شده است.
رویکرد مقام معظم رهبری در این قبیل رویدادها چگونه بوده است؟
مقام معظم رهبری در رابطه با دشمنان خارجی یا داخلی و در آن شورش ها یا فتنههایی که در تیر ماه سال ۷۶ رخ داد، خطاب به دشمن فرمودند: شما فکر نکنید در این زمان ما یک کار امام حسنی (ع) انجام خواهیم داد، بلکه یک کار امام حسینی (ع) انجام می دهیم و در رابطه با نظام اسلامی تا پای جان خود میایستیم و نمی گذاریم عزت نظام اسلامی از بین برود. بنابراین ایشان این اولتیماتوم را به دشمن دادند که ما به هیچ وجه برابر شما سازش نخواهیم کرد.
از نگاه ایشان شاخصهای متمایز کننده میان سازش ذلیلانه با صلح عزت مدارانه چیست؟
اولین شاخص این است که ما نظر دشمن را در رابطه با تغییر نظام خود بپذیریم و در حقیقت قبول کنیم که آنها میخواهند اصول و ارزشهای خودشان را بر جامعه ما حاکم کنند و این میشود تن دادن به یک صلح یا سازش ذلیلانه. دوم اینکه از منافع خودمان دست برداریم، سوم اینکه آنها برای ما تعیین کنند که چه روشی در سیاست اتخاذ کنیم و چهارم اینکه خواستههای خودشان را در زمینه برداشتن برخی از ارزش ها در جامعه بپذیریم. این شاخصهایی است که مقام معظم رهبری میان سازش ذلیلانه و صلح عزت مدارانه می دانند و همواره بر عزت، حکمت و مصلحت، در رابطه با دشمن تاکید می کنند
کد مطلب: 96781
آدرس مطلب: http://asremrooz.ir/vdca60no.49nia15kk4.html