وصیت نامه امیرالمومنین (ع) پیش از شهادت به فرزندانشان

سايت خبری باشگاه خبرنگاران جوان , 16 خرداد 1397 ساعت 11:54

ماه رمضان مزین است به شب قدر، شبی که به تعبیر قرآن، مبارک یاد شده است. مبارک از حیث بخشش، استغفار و بندگی در یک ماه.


به گزارش افکارنیوز، ماه رمضان مزین است به شب قدر، شبی که به تعبیر قرآن، مبارک یاد شده است. مبارک از حیث بخشش، استغفار و بندگی در یک ماه. بنابر روایات تاریخی و مستندات ویژه این ماه، شب های نوزدهم، بیست و یکم و شب بیست و سوم ماه رمضان را به عزاداری اهل بیت (ع) می پردازیم.
 
یکی از رویدادهای حائز اهمیت در این ماه، شهادت حضرت امیرالمومنین (ع) است، که در زیر به نحوه شهادت و همچنین وصیت نامه این حضرت بیشتر اشاره خواهیم کرد.

بعد از راز و نیاز با خداوند سحرگاه روز نوزدهم ماه مبارک رمضان، امام به شبستان مسجد وارد شد و در حالی که مشغول تسبیح خداوند بود کسانی که به خواب رفته بودند را بیدار فرمود. ابن ملجم به روی خوابیده بود. امام او را بیدار کرد و به او فرمود: برخیز از خواب براى نماز و چنین مخواب که این خواب شیطان است، بلکه بر دست راست بخواب که خواب مؤمنان است، و بر پشت خوابیدن خواب پیغمبران است. امام سپس به ابن ملجم فرمود: قصد کاری داری که نزدیک است آسمان فروپاشد و زمین شکافته شود. اگر بخواهم می توانم خبر دهم که در زیر جامه ات چه دارى.
 
ابن ملجم در نزدیکی امام به نماز ایستاد و هنگامی که امیرالمؤمنین (ع) سر از سجده اول برداشت ضربتی به سر ایشان زد که تا پیشانی امام را شکافت. در آن حال امام فرمود: «بسم اللّه و باللّه و على ملّة رسول اللّه»، و گفت: «فزت بربّ الکعبه»، به خدای کعبه قسم که رستگار شدم ابن ملجم در حال حمله شعار خوارج را فریاد می زد که:للّه الحکم یا علىّ، لا لک و لا لأصحابک. 
 
در برخی نقل ها آمده که امام در حال بیدار کردن مردم براى نماز یا در مدخل ورودی مسجد مورد حمله قرار گرفت .
 
 
اهل مسجد صداى حضرت را شنیدند و بسوى محراب دویدند، و امیرالمؤمنین علی (ع) را دیدند که در محراب خونین افتاده. حضرت را برداشتند، رداى مبارکش را بر سرش بستند، حضرت خون سر خود را بر محاسن مبارکش کشید و فرمود: این آن است که خدا و رسول مرا وعده داده بودند، راست گفتند خدا و رسول.
 
امام حسن و امام حسین علیهما السلام با اندوه زیاد نزد پدر آمدند.امیر المؤمنین علیه السّلام امام حسن علیه السّلام را به جاى خود گذاشت که با مردم نماز گزارد و خود با وجود زخم عمیقی که در سر داشت نمازش را نشسته تمام کرد و در هنگام نماز از شدت ضعف به چپ و راست متمایل می شد.
 
 
امام حسن علیه السّلام پس از نماز سر پدر را در آغوش گرفت، و ‌گفت: ای پدر کمرم شکست، چگونه تو را در این حال ببینم. امیرالمؤمنین فرمود: اى فرزند! از این پس پدرت را رنجى نیست، اینک جدّ تو محمّد مصطفى- صلوات اللّه علیه- و جدّه تو خدیجه کبرى، و مادر تو فاطمه زهرا علیهما السّلام و حوریان بهشت حاضرند و انتظار پدر تو را دارند تو شاد باش و دست از گریستن بدار که گریه تو ملائکه آسمان را به گریه‌ در آورده است.

دستگیری قاتل
 
مردم ابن ملجم را دستگیر کرده و دست بسته نزد امام آوردند. امام حسن علیه السلام به او فرمود: ای ملعون! آیا کسی را کشتی که به تو پناه داد و تو را بر دیگران اختیار کرد و بخشش های فراوان به تو فرمود؟ آیا او بد امامی بود برای تو؟ آیا عوض نیکی‌های او به تو این بود؟ ابن ملجم سر به زیر افکنده بود و پچیزی نمی‌ گفت. آنگاه امام حسن علیه السّلام به پدر عرض کرد: «این ابن ملجم دشمن خدا و رسول و دشمن شماست که نزد شما حاضر و اسیر شماست» امیر المؤمنین علیه السّلام به به ابن ملجم نگاه کرد و فرمود: ای ابن ملجم جنایتی بزرگ کردی. آیا من برایت بدامامی بودم؟ آیا تو را مورد مرحمت قرار ندادم و بر دیگران برنگزیدم؟ با وجود اینکه می دانستم قاتل من خواهی بود به تو احسان کردم و بخششم به تو را افزون ساختم تا از راه گمراهی که برگزیده ای بازگردی اما شقاوت بر تو غلبه کرد تا مرا بکشی ای شقی ‌ترین اشقیاء. ابن ملجم گریست و این آیه از قرآن را خواند: «أ فانت تنفذ من فی النّار؟» آیا تو می توانی کسی را که جایگاهش دوزخ است نجات دهی؟ آنگاه علی علیه السلام سفارش او را به امام حسن علیه السّلام کرد و فرمود: فرزندم! با اسیر خود مدارا کن، و با مهربانی و رحمت با او رفتار کن. آیا نمی ‌بینی چشمهای او را که از ترس چگونه گردش می ‌کند و دلش چگونه مضطرب است؟ ای فرزند! ما اهل بیت رحمت و مغفرتیم پس بخوران به او از آنچه خود می ‌خوری، و بیاشام او را از آنچه خود می‌ آشامی، پس اگر من از دنیا رفتم از او قصاص کن و او را بکش و جسد او را به آتش نسوزان و او را مثله مکن. یعنی دست و پا و گوش و بینی و سایر اعضای او را قطع مکن ... اگر زنده ماندم من خود داناترم که با او چه کار کنم، و من سزاوارترم به عفو کردن، زیرا ما اهل بیتی می‌ باشیم که با گناهکار در حقّ ما جز به عفو و کرم رفتار دیگر ننماییم.

حالات امام پیش از ضربت خوردن
 
امام و در این ماه یک شب در خانه امام حسن علیه السّلام و یک شب در خانه امام حسین علیه السّلام و یک شب در خانه زینب دختر خود که در خانه عبد الله بن جعفر بود افطار مى‌ نمود و بیش از سه لقمه طعام میل نمی کرد. و درباره سبب این کارش می فرمود:امر خدا نزدیک شده است یک شب یا دو شب بیش نمانده است، مى‌ خواهم چون به رحمت حق واصل شوم شکم من از طعام پر نباشد
 
در تمام آن شب بیرون مى ‌آمد به اطراف آسمان نظر مى‌ کرد و مى ‌فرمود: «به من دروغ نگفته اند و دروغ از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نشنیده ‌ام، این شبى است که مرا وعده شهادت داده» و شعری با این مضمون خواند:«کمر خود را براى مرگ محکم ببند که مرگ البتّه به تو خواهد رسید، و جزع مکن از مرگ چون به وادى تو درآید» همچنین نقل شده است که حضرت در آن شب بسیار به درگاه خداوند تضرع می کرد و و به درگاه خداوند دعا می کرد و عرضه میداشت: «اللّهمّ بارک لى فى الموت»؛خداوندا مبارک گردان براى من مرگ را، و بسیار می گفت: «انّا للّه و انّا الیه راجعون». و کلمه مبارکه «لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلىّ العظیم» را بسیار ذکر می کرد و بسیار صلوات‌ می فرستاد و استغفار می کرد. 
 
همچنین نقل شده است که امام در آن شب براى نماز شب به مسجد نیامد و در تمام آن شب بیدار بود و به عبادت حق تعالى مشغول بود.امّ کلثوم پرسید: یا امیر المؤمنین سبب بیدارى و بی تابی شما چیست؟ امام فرمود:در صبح این شب شهید خواهم شد.امّ کلثوم گفت: پدر امشب شخص دیگری را برای نماز به مسجد بفرست. امام فرمود: از قضاى الهى نمى ‌توان گریخت.

سخنان امام پیش از شهادت
 
مشهور در میان علماى شیعه این است که امام در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری ضربت خورد، و درشب بیست و یکم وقتی یک سوم از شب گذشته بود به شهادت رسید. در این شب امام علیه السلام فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد و با ایشان وداع فرمود که : «خداوند پس از من نگهدار شما باشد. نیکو وکیلی است خداوند و همو مرا کفایت خواهد کرد» امام سپس فرزندان و اهلبیتش را به نیکیها وصیت فرمود. آن شب اثر زهر بر بدن امام علیه السلام ظاهر شده بود و هر خوردنی که برای امام آوردن تناول نفرمود و لبهایش فقط به ذکر خداوند مشغول بود و عرق از جبین مبارکش مثل مروارید مى‌ریخت. امام با دست مبارکش عرق پیشانی را پاک کرد و فرمود: «شنیدم از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که چون نزدیک وفات مؤمن مى‌شود، عرق مى‌کند جبین او مانند مروارید تر، و ناله او ساکن مى ‌شود». همه به گریه افتادند. امام حسن علیه السّلام گفت: «اى پدر به گونه ای سخن مى ‌گوئى که گویا از خود ناامید شده‌ اى» امام فرمود: «اى فرزند گرامى یک شب پیش از آنکه این واقعه بشود جدّت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را در خواب دیدم، از آزارهاى این امّت به او شکایت کردم، گفت: نفرین کن بر ایشان، پس گفتم: خداوندا بدل من بدان را بر ایشان مسلّط گردان، و بدل ایشان بهتر از ایشان به من روزى کن، پس حضرت رسول فرمود که: خدا دعاى تو را مستجاب کرد، بعد از سه شب تو را به نزد من خواهد آورد، و اکنون سه شب گذشته است». سپس امام فرمود: «اى حسن! تو را وصیّت مى‌ کنم به برادرت حسین. شماها از منید و من از شمایم» سپس امام رو کرد به فرزندان دیگر که از همسران دیگر امام غیر فاطمه بودند وایشان را وصیّت فرمود که با حسن و حسین علیهما السلام مخالفت نکنند، پس فرمود: «حق تعالى شما را صبر نیکو کرامت کند، امشب از میان شما مى ‌روم و به حبیب خود محمّد مصطفى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ملحق مى‌ شوم، چنانچه مرا وعده داده است».
 
وصیت امام درباره تجهیز و تدفین
 
سپس امام به فرزندشان امام حسن علیه السلام فرمود: اى حسن! وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل ده و کفن کن و با بقیّه حنوط رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که از کافور بهشت است و جبرئیل براى آن حضرت آورده بود حنوط کن. هنگامی که مرا برای تدفین روى تخت گذاشتید جلوی آن را رها کنید و فقط پشت تخت را بگیرید. ملائکه جلوی آن را خواهند گرفت و تخت حرکت خواهد کرد. به هر سو که تخت روان شد شما هم به همان سو حرکت کنید و جایی که توقف نمود همانجا محل قبر من است. ... پس از اینکه بر من نماز خواندی جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع کنار بزن. در آنجا قبر کنده شده و لحد ساخته ای خواهی یافت که پدرم حضرت نوح علیه السّلام براى من ساخته در آنجا گذاشته است، پس مرا بر روى آن تخته دفن کن، و هفت خشت ساخته در آنجا خواهى یافت از خشتهاى بزرگ، آنها را بر روى من بچین، پس اندکى صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نگاه کن، مرا در آنجا نخواهى دید زیرا به جدّ تو رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ملحق خواهم شد، بدان که هر پیغمبرى بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصىّ او در مغرب باشد، حق تعالى روح و جسد او را با روح و جسد وصىّ او خواهد پیوست، بعد از آن جدا مى ‌شوند، باز هر یک به قبرهاى خود برمى ‌گردند. سپس قبر مرا از خاک پر کن و محل قبر مرا پنهان کن. هنگام صبح تابوتى بر ناقه ‌اى ببند، و سر آن ناقه را به کسى بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شده‌ ام در بعضى از روایات معتبر از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرزند خود امام حسین علیه السّلام را امر کرد که برای ایشان چهار قبر در چهار محل ایجاد نماید: در مسجد کوفه و در رحبه و در نجف و در خانه جعدة بن هبیره، تا دشمنان امام از خوارج و بنى امیّه محل قبر ایشان را نشناسند مبادا که اراده کنند جسد مطهر امام را خارج نمایند.

وصیت امام درباره فتنه های پس از شهادت ایشان
 
سپس حضرت به فرزندان خود فرمود: «به زودی که فتنه ‌ها از هر سو رو به شما آورد و منافقان این امّت کینه‌ هاى دیرینه خود را از شما طلب نمایند و از شما انتقام بگیرند، پس بر شما باد به صبر که عاقبت صبر نیکو است».
 
سپس به امام حسن و امام حسین علیه السلام فرمود: «بعد از من به خصوص بر شما فتنه ‌هاى بسیار واقع خواهد شد از جهت هاى مختلف، پس صبر کنید تا خدا حکم کند میان شما و دشمنان شما، او بهترین حکم کنندگان است. پس رو کرد به امام حسین علیه السّلام و فرمود: اى ابو عبد الله توئى شهید این امّت، پس بر تو باد به تقوى و صبر بر بلا».

لحظه شهادت امام علیه السلام
 
پس از این سخنان امام بیهوش شد، وقتی به هوش آمد فرمود: «در این وقت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و عمویم حمزه و برادرم جعفر به نزد من آمدند گفتند که: زود بیا به نزد ما که ما مشتاقیم بسوى تو» امام سپس به اهل بیت خود نظر کرد و فرمود: «همه را به خدا مى ‌سپارم، خدا همه را به راه حقّ درست بدارد و از شرّ دشمنان حفظ نماید»
 
سپس گفت: «بر شما باد سلام اى رسولان وحى پروردگار من» و این ایه را قرائت فرمود که: «لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ» براى مثل این ثواب و منزلت باید که عمل کنند عمل کنندگان و نیز این آیه را «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ»  یعنی به درستى که خدا با آنهاست که پرهیزکارى کردند و آنها که نیکوکار بودند. پس پیشانی مبارک امام در عرق نشست و مشغول ذکر خدا گردید، رو به قبله کرد و چشمان خود را بر هم گذاشت، دستها و پاهاى مبارک خود را بسوى قبله کشید و شهادت به وحدانیّت الهى و رسالت پیامبر داد و به لقاء پروردگارش شتافت.
 
 
 
پی نوشت:
 
جلاء العیون، المجلسی، ص:۳۴۱
جلاء العیون، المجلسی، ص:۳۴۱
جلاء العیون، المجلسی، ص:۳۴۱
منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، ج‌۱، ص:۴۲۲
الإرشاد، المفید، ج‌۱، ص:۱۹؛ أعیان الشیعة:سید محسن امین عاملى‌، ج. ۱، ص. ۵۳۱
أنساب الأشراف، البلاذری، ج‌۲، ص:۴۹۲
جلاء العیون، المجلسی، ص:۳۴۲؛ منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، ج‌۱، ص:۴۲۳
منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، ج‌۱، ص:۴۲۴
منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، ج‌۱، ص:۴۲۴
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج‌۱، ص:۴۲۷
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج‌۱، ص:۴۲۷
جلاء العیون، المجلسی، ص:۳۱۸
جلاء العیون، المجلسی، ص:۳۳۶
منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، ج‌۱، ص:۴۱۹
جلاء العیون، المجلسی، ص:۳۳۶
جلاء العیون، المجلسی، ص:۳۴۸
جلاء العیون، المجلسی، ص:۳۴۹
جلاء العیون، المجلسی، ص:۳۵۰
جلاء العیون، المجلسی، ص:۳۵۰
آیه ۶۱ سوره صافات
آیه ۱۲۸ سوره نحل
جلاء العیون، المجلسی، ص:


کد مطلب: 237399

آدرس مطلب: http://asremrooz.ir/vdcao0nuo49nee1.k5k4.html

عصر امروز
  http://asremrooz.ir