حاشیه مراسم جانباختگان هواپیما/ چه کسانی مانع عزاداری شدند؟
خبرگزاری فارس , 22 دی 1398 ساعت 22:41
تجمع دیشب دانشجویان دانشگاههای صنعتی شریف و امیرکبیر در گرامیداشت جانباختگان هواپیمای اوکراینی، با حاشیه های بسیاری همراه بود. از چشمان گریان دانشجویان و همدردی مردم با داغدیدگان گرفته تا ترفندهای داغداران قلابی!
به گزارش عصر امروز به دنبال جان باختن تعدادی از دانشجویان و دانش آموختگان در سانحه هواپیمای بوئینگ 737 اوکراینی و بیانیه ستاد کل نیروهای مسلح در اعلام اصابت موشک به این هواپیما، روز گذشته دانشجویان دانشگاههای صنعتی شریف و صنعتی امیرکبیر، برنامههای جداگانهای برای گرامیداشت یاد همدانشگاهیهای خود برگزار کردند. تجمعاتی که با حاشیه های بسیاری همراه بود تا جایی که اصل مراسم یادمان را تحتالشعاع خود قرار داد. این گزارش، روایت شاهدان عینی از حواشی این تجمع است.
چهره های گرفته و همذاتپنداری با مادران داغدیده
نیم ساعت به آغاز تجمع در دانشگاه شریف مانده است. دانشجویان روی برگه های سیاهی اسامی دانش آموختگان جانباخته دانشگاه شریف را نوشته و به همراه تصویر بعضی از آنان بر روی دیوار ورودی دانشگاه چسبانده اند. چند دانشجو روی زمین نشسته اند و اشک ریزان شمع ها را روشن می کنند.
رفته رفته به تعداد جمعیت حاضر اضافه می شود. توجه رهگذران جلب می شود و به سمت محل برگزاری مراسم می آیند. چهره ها گرفته است و بغض و حیرت را می توان در نگاه وچشم های دانشجویانی که دوستانشان را از دست دادهاند و زنانی که با مادران داغدیده همذاتپنداری می کنند خواند.
کسی حاضره صدامون رو بشنوه؟
خانم میانسالی مقابل تصویر یکی از جان باختگان حادثه می ایستد. اشک هایش را پنهان نمی کند و با گریه می گوید: «الهی بمیرم برای دل مادرانشان. چرا باید این اتفاق برای ما می افتاد؟ چرا از اول به ما نگفتند واقعیت ماجرا چیه؟»
دیالوگ های این زن کافیست برای آنکه برخی حاضران، حرف دلشان را بلند بلند به زبان بیاورند. دانشجوی جوانی با صدای بلند می گوید: «حالا دیر و زودش چه فرقی می کنه؟ ما داغداریم. کسی حاضره صدامون رو بشنوه؟»
زنی گریه کنان با تصویری از مراسم ازدواج زوج جوانی از جانباختگان این حادثه جلو می آید. بی تاب است و آرام و قرار ندارد. عروس جوان داخل عکس را برادرزاده اش معرفی می کند و می گوید: «هنوز آلبوم عکس های عروسی اش آماده نشده بود. آمدند ایران عروسی بگیرند و برگردند. این سفر چه ماه عسلی شد برایشان!» حاضران از همه قشری آمده اند و با حرف های زن داغدار گریه می کنند.
دعوت بانیان تجمع از مردم برای ورود به دانشگاه
سر و صداها زیادتر و افراد بیشتری به جمع اضافه می شوند. چند دانشجوی جوان از داخل دانشگاه شریف به سمت مردم می آیند و از آنها دعوت می کنند که برای برگزاری مراسم به داخل دانشگاه بیایند. میان جمعیت می روم تا حرف های دانشجویانی که خود را بانی مراسم و از بچه های انجمن اسلامی و شورای صنفی دانشگاه صنعتی شریف معرفی می کنند بشنوم. یکی از دانشجوها جلوتر می آید و به حاضران می گوید: «ما عزاداریم. دوستانمان را از دست دادهایم. ما از شما خواستیم همراه ما باشید. لطفا تشریف بیاورید داخل دانشگاه و تجمع را به خیابان نکشانید.»
همین جا بمونید، نترسید!
تعدادی از حاضران به سمت در ورودی دانشگاه می روند که صدای داد و فریاد زن میانسالی آنها را متوقف می کند؛ «چرا بیایم تو دانشگاه؟ مردم نرین! می خوان خفه تون کنند. می خوان صداتونو کسی نشنوه. همین جا بمونید. نترسید.»
کلاه کاپشن را روی سرش انداخته وعینک آفتابی سبز رنگی روی صورت دارد. با یک شال نصف صورتش را پوشانده است. دانشجوی جوان سعی می کند این زن را متقاعد کند؛ «این چه حرفیه. ما هم مثل شماییم. بهترین دوستان ما در آن هواپیما بودند.»
داد و فریاد از گلوی زن میانسال بلند می شود: «از من داغدارتری؟ یک برادرم در جنگ شهید شده و یک برادرم در آن هواپیما کشته شده.» توجه همه به او جلب می شود.
با اینکه صورتش را پوشانده، اما باز هم اجازه نمی دهد کسی از او فیلم بگیرد. برخلاف معدود اقوام داغدیدگان این اتفاق که با تصویر عزیزانشان در دست و چشمانی اشک بار در تجمع حاضر شدند این زن هیچ تصویری از برادر از دست رفته اش در دست ندارد و به محض دیدن هر دوربینی، داد و فریادهایش بلندتر می شود. طوری جو را هیجانی می کند که تعداد زیادی از حاضران اطرافش جمع می شوند.
کمی بعد از داد و فریاد و راه انداختن و همراه کردن مردم، خودش از میان جمعیت بیرون می رود. با فاصله و احتیاط پشت سرش راه می افتم، طوری که متوجه نشود.
از لا به لای جمعیت،خودش را به بخش شرقی مقابل در ورودی دانشگاه می رساند و پشت به جمعیت و رو به دیوار می ایستد. خودم را سرگرم تلفن همراه نشان می دهم و با فاصله کنارش می ایستم. برگه ای را از جیبش بیرون می آورد و با دقت به جملاتی که در آن نوشته شده نگاه می اندازد. با تلفن همراهش شماره ای را می گیرد اما مکالمه ای برقرار نمی شود. کلاه سیاهی را هم از کیفش درمیآورد و آن را به سرعت روی سرش می کشد. حالا دیگر چهره اش را با نقاب سیاه رنگ کاملا پوشانده و دوباره همان عینک سبز رنگ را به چشمش می زند. به طرف جمعیت می رود و من هم به دنبال او. جمعیت و همهمه آنقدری زیاد شده که متوجه این تعقیب و گریز نشود. در راه، دوباره برگه را از جییش در می آورد و به آن نگاهی می اندازد.
به داخل جمعیت که میرسد، دستانش را بلند می کند و اولین شعار ضدانقلاب تجمع را سرمی دهد: «ننگ ما ننگ ما...» با شعارهای طراحی شده و از پیش تعیین شده به میان جمعیت آمده و هر چند دقیقه یک بار، جو را هیجانی و از یکی از شعارهای روی کاغذش رونمایی می کند.
دلگیری از شعارهای ضدانقلاب
دانشجویان بانی مراسم از سر دادن این شعارها دلگیر می شوند و یک بار دیگر ازحاضران خواهش می کنند برای برگزاری تجمع به داخل دانشگاه بروند. خیلی ها به داخل دانشگاه می روند اما زن میانسال، دوباره پشت نرده های ورودی ایستاده و با داد و فریاد از مردم می خواهد همان جا بمانند و تجمع را به خیابان بکشانند.
به داخل دانشگاه می روم و برای کسب اطلاعات دقیق تر از آنچه در حال رخ دادن است از هسته اصلی تجمع کنندگان فاصله نمی گیرم. جمعیت دو دسته شده. عده زیادی از حاضران که حالا دیگر تشخیص دانشجو بودن یا نبودنشان سخت است وارد محوطه دانشگاه شده اند و عده ای هم بیرون دانشگاه در حال شعار دادن.
تعدادی از دانشجوها با سر دادن شعار «دانشجو بیدار است از تفرقه بیزار است» سعی می کنند دانشجویان و مردم را با هم متحد کنند. اما برخی از حاضرانی که آن طرف نرده های دانشگاه ایستاده اند با هوووو کشیدن ممتد اجازه نمیدهند این شعار به گوش همه برسد و جواب این شعار را با رهبری لیدر اعتراضات، با یک شعار ضدانقلاب جدید می دهند: « مرگ بر...»
حلقه مفقوده تجمع
کنترل اوضاع خیلی زود از دست دانشجویان انجمن اسلامی و تشکل های صنفی خارج می شود. اوایل مراسم گفته بودند قرار است رییس دانشگاه هم برای سخنرانی به میان دانشجویان بیاید.اما شرایط آن طور که پیش بینی کرده بودند پیش نمیرود.
برخلاف لیدر ضدانقلاب، دانشجویان عزادار بانی این تجمع، برنامه ای برای هدایت و کنترل مراسم ندارند. آنها با دست خالی، حتی بدون یک بلندگوی دستی ساده برای کنترل جمعیت و بدون طراحی و آماده کردن شعارهایی که حرف دلشان را بزند در مراسم حاضر شدهاند، اما ظاهرا ضد انقلاب، با تشکیل اتاق فکر و طراحی دقیق شعارهایی بر علیه نظام به میدان آمده و با ایجاد جو هیجانی،حاضران را از همان ابتدا با خود همراه می کند. برنامهها و شعارهایی که شب با دیدن تصاویر و اخبار تجمعات مقابل سایر دانشگاهها، متوجه میشوم که عینا و بهطور همزمان در آنجا نیز تکرار شده است.
زنجیره ای که بارها پاره شد
ساعت به هشت شب نزدیک می شود. دانشجویان انجمن اسلامی و بسیجیان تلاش می کنند خط دانشجویان را از کسانی که میخواهند برنامه عزاداری را به آشوب بکشانند جدا کنند. ده پانزده نفر از دانشجویان با گرفتن دستان همدیگر، زنجیره ای درست می کنند و تصمیم می گیرند جمعیت داخل دانشگاه را از جمعیت بیرون دور کنند، اما این تلاش ها بی فایده می ماند. زنجیره چند بار شکل می گیرد اما کنترل جمعیت سخت می شود و جالب است افرادی که تا آن لحظه از ورود به دانشگاه پرهیز کردند از روی نرده ها می پرند و خودشان را به داخل می رسانند.
ساعت از هشت گذشته است، بیشتر از سه ساعت از آغاز مراسم می گذرد. نیروهای ویژه برای تامین امنیت، درست نبش خیابان آزادی ایستاده اند. شمع هایی که به یاد قربانیان اتفاق تلخ هواپیمای بوئینگ 737 در ضلع شرقی و غربی ورودی دانشگاه روشن شده می سوزد. عده محدودی در حال خودشان هستند و بی تفاوت به همه سر و صداها اجازه نمی دهند سوز سرما شعله های یاد قربانیان را خاموش کند.
کش و قوس ها و شعارپراکنی ها هنوز ادامه دارد و تنها کسانی که هیچ سهمی از این شعارها ندارند، دانشجویانی هستند که این تجمع به بهانه عزاداری و برگزاری یادبود برای آنها در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شده است.
*****
در دانشگاه امیرکبیر چه گذشت؟
سکوت است و سکوت. هوا روبه گرگومیش شدن است. تعدادی جوان جلوی در دانشگاه امیرکبیر ایستادهاند. گروهی هم به نردههای آهنی حوزه هنری تکیه دادهاند. جماعتی هم زیر پل در پیاده راه سنگفرش شده ایستادهاند.
افرادی که ظاهرشان به دانشگاهی و دانشجو نمیخورد و از چهره هایشان مشخص است سن و سال بالایی هم دارند در میان جمعیت پرسه میزنند. چند نفرشان از کنار هم عبور میکنند و به یکدیگر میگویند: «مواظب خودتان باشید.» با این صحنه چند بار در نقاط مختلف تجمع مواجه میشوم.
فضای تجمع هیچ شباهتی به مراسم یادبود ندارد. رفتهرفته جمعیت بیشتر میشود. گروههایی که بهطرف جمعیت تجمع کرده به جلوی دانشگاه ملحق میشوند، گویی جایی مسنجم شده باشند، گروهگروه و در یک صف منظم از خلاف جهت ماشینها بهطرف دانشگاه میآیند. فردی به دیگری می گوید: «به بچه ها زنگ بزن بگو بیایند و به مابقی زنگ بزنند که سریع خودشان را برسانند.»
به غروب آفتاب و تاریکی نزدیک میشویم که یکباره شعارها شروع میشود. شعارهایی اما نه مطابق با مراسم یادبود بلکه واژههایی که رنگ و بوی نفاق میدهد و هدفش توهین به اساس جمهوری اسلامی است. جنس شعارها اما حتی با اغتشاشات بنزین هم متفاوت است. اهانت به رهبر معظم انقلاب و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بارزترین واژهها در شعارهاست.
تحریک نیروی امنیتی
گویی همهچیز از قبل هماهنگ شده است. عدهای در مکانهایی خاص با زاویه دید مناسب برای فیلمبرداری ایستادهاند. شعارها و فریادها اوج میگیرد. تجمعها در هر گوشه تقاطع خیابان سمیه و خیابان حافظ داری رهبر مشخصی هستند. این را میتوان از نحوه شعار دادنشان متوجه شد؛ اینگونه که وقتی سمتی ساکت میشود، گروه دیگر با صدای چند نفر شعار دادنهایشان را شروع میکنند.
افرادی که در جلوی جمعیت ایستادهاند، بدون استثناء صورتشان را پوشاندهاند. چندنفری هم در وسط میدان صحنهگردانی میکنند. میان جمعیت زنانی دیده میشدند که حجاب درست و درمانی ندارند و یا حجابشان را برداشتهاند. شعارها که بالا میگیرد؛ چند موتورسوار پلیس وارد صحنه میشوند. با ورود این گروه، تعدادی از افراد که صورتشان را پوشانده و اتفاقاً در بیرون جمعیت ایستادهاند شروع به شعارهایی جهت تحریک نیروهای پلیس میکنند. وقتی گروه مأموران نیروی انتظامی میخواهند از جلوی جمعیت عبور کنند، ناگهان زنی پشت یکی از پلیسهای موتورسوار شروع به دویدن میکند و برای تحریک مأمور پلیس میگوید: «بیشرف، بیشرف.» چند نفر همراه او میشوند و شعار را تکرار میکنند. آن زن حتی با دست ضربهای هم به پشت افسر نیرو انتظامی که با موتور در حال ترک محل تجمع است میکوبد. ولی آن افسر چیزی نمیگوید و به راهش ادامه میدهد.
در تقاطع خیابان سمیه با خیابان حافظ ترافیک ایجادشده است. افسران راهنمایی رانندگی در حال باز کردن مسیر هستند که جمعیت حاضر در زیر پل به آنها هم بیحرمتی میکند. نیروهای امنیتی هیچ عکسالعملی نشان نمیدهند. ولی عدهای برای تحریک آنان و ایجاد درگیری، شروع به فحاشی میکنند.
در گوشهای دیگر هم اغتشاشگران سعی در برهم ریختن جو را دارند. زنی بیخودی شیون میکند و به سردار سلیمانی بیحرمتی میکند. عدهای را تحریک میکند تا عکسها و بنرهای سردار سلیمانی را پاره کنند. اغتشاشگران از بالای پل سعی به تحریک نیروهای امنیتی دارند و آنان هم تلاشهایشان را برای پراکنده کردن جمعیت و آرام کردن مردم میکنند. فحاشیها اما تمامی ندارد و از هر طرف به سمت پلیس یورش میبرند. همچنان افرادی که در نقاط مختلف در حال فیلمبرداری هستند سرجایشان هستند و عدهای را با شعارهای جدید را وارد جمعیت میکنند.
گروهی اما یادبود میگرفتند
میان تمام این هیاهوها، گروهی البته فارغ از تمام این سوءاستفادههای سیاسی درگیر مراسم یادبود هستند. سوسوی شمعهایشان را میتوان از میان تمام اغتشاشات مشاهده کرد. درست است تعدادشان نسبت به آنان که برای اغتشاش آمدهاند کم است و گروهی از آنان با دیدن اوضاع نابسامانی که اغتشاشگران درست کردهاند به خانههایشان برگشتهاند ولی زیبایی کارشان آنقدر چشمنواز است که توجه هر رهگذری را به خود جلب میکند. حتی مأموران نیروی انتظامی برای آسیب نرسیدن به آنان اقدام میکنند و با کار آنان همراهی و همدردی میکنند.
کد مطلب: 275712
آدرس مطلب: http://asremrooz.ir/vdcb8sb55rhbzzp.uiur.html
عصر امروز
http://asremrooz.ir