هر دختری که دختر زهرا نمی شود // هر بانویی که زینب کبری نمی شود
21 دی 1397 ساعت 17:02
در روایت است که چون حضرت زینب(سلام الله علیها) متولد شد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) متوجه به حجره حضرت زهرا(سلام الله علیها) گردید، در آن وقت حسین (علیه السلام) به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: ای پدر بزرگوار! همانا خداوند خواهری به من عطا فرموده است.
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) روز پنجم جمادی الاول سال ۵ یا ۶ هجرت در مدینه چشم به جهان گشود.
بشارت تولد زینب(سلام الله علیها) و گریه علی(علیه السلام)
در روایت است که چون حضرت زینب(سلام الله علیها) متولد شد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) متوجه به حجره حضرت زهرا(سلام الله علیها) گردید، در آن وقت حسین (علیه السلام) به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: ای پدر بزرگوار! همانا خداوند خواهری به من عطا فرموده است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) از شنیدن این سخن بی اختیار اشک از دیده های مبارک به رخسار همایونش جاری شد. چون حسین (علیه السلام) این حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت. دل مبارکش را درد آمد و اشک از دیده مبارکش بر رخسارش جاری گشت و عرض کرد: «بابا فدایت شوم، من شما را بشارت آوردم شما گریه می کنید، سبب چیست و این گریه بر کیست؟»
علی (علیه السلام) حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: «نور دیده! زود باشد که سر این گریه آشکار و اثرش نمودار شود.» که اشاره به واقعه کربلا می کند.
عفت زینب(سلام الله علیها)
یحیی المازنی میگوید: من مدّت زیادی همسایه أمير المؤمنين (علیهالسلام) بودم و منزل ما نزدیک خانهای بود که حضرت زینب (سلامالله علیها) در آن ساکن بود. به خدا قسم در این مدّت نه من زینب(سلام الله علیها) را بیرون دیدم و نه صدایش را از داخل خانه شنیدم و هر وقت میخواست به زیارت قبر شریف جدّش رسول خدا (صلیاللهعلیهواله) مشرف شود، شبانه از منزل خارج میشد در حالیکه امام حسن علیهالسلام در طرف راست او و امام حسین (علیهالسلام) در طرف چپش و أمیرالمؤمنین (علیهالسلام) در جلو او حرکت میکردند و هنگامیکه حضرت زینب به قبر شریف رسول خدا (صلّیالله علیه و آله) نزدیک می شد أمیر المؤمنين (علیهالسلام) جلوتر میرفت و نور چراغی را که بالای سر پیامبر خدا (صلّیالله علیه و آله) بود کمتر مینمود. امام مجتبی (علیهالسلام) علّت این کار را از آن حضرت سؤال نمود، حضرت در جواب فرمود میترسم کسی زیارت آمده باشد و نگاهش به خواهرت زینب بیفتد.
و با اشعاره زیر مطلب را به پایان می بریم:
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
#سیدپوریا_هاشمی
شروع میشود این شعر تازه با زینب
مگر که گوشه چشمی کند به ما زینب
هزار فاطمه گفتم هزار تا زینب
سلام حضرت بانو سلام یا زینب
بغیر تو ز تمامی خلق دل کندیم
به چادر تو همیشه دخیل میبندیم
حیا به پاکی تو اقتدا مکرر داشت
علی به یمن تو در خانه اش دو کوثر داشت
خوشا بحال حسینی که چون تو خواهر داشت
و با تو فاطمه آیینه در برابر داشت
میاید از گل سجاده ی تو عطر خدا
فدای نافله هایت عقیله ی طه
اراده کرد خدا تا به عشق جان بدهد
به خاک سرد زمین نور آسمان بدهد
تورا نشان تمام پیمبران بدهد
که پیش صبر شما صبر امتحان بدهد
به آستان شما کوه سجده خواهد کرد
و هر مجاهد نستوه سجده خواهد کرد
تو آمدی و کس و کار من شدی بی بی
میان حادثه ها شیر زن شدی بی بی
شبیه مادر خود ممتحن شدی بی بی
کسای روی سر پنج تن شدی بی بی
همیشه ذکر لب اهل بیت نام شماست
منم غلام کسیکه خودش غلام شماست
ظهور عزت پروردگار خطبه تو
کلاس صبر کلاس وقار خطبه تو
قرار داده به هربی قرار خطبه تو
دمی شد از دودم ذوالفقار خطبه تو
کشانده ای تو به حیرت همه نظرها را
زبان سرخ تو بر باد داده سرها را
پناه امت پیغمبر است چادرتان
زمان وحشت ما سنگر است چادرتان
یقین که فاتح صد خیبراست چادرتان
و سایبان وسط محشر است چادرتان
ندیده مردی دوران به مردی این زن
که رفته است به جنگ عقیده با دشمن
اگرچه رنج و بلا دید جا نزد اصلا
به راه عاشقی اش پشت پا نزد اصلا
به جز حسین کسی را صدا نرد اصلا
و دست رد به غم کربلا نزد اصلا
درست مثل علی در نبردها غوغاست
شجاعتش بخدا چون شجاعت زهراست
عقیله بود ولی در حصار غربت بود
هجوم درد به قلبش ورای طاقت بود
همیشه سهمیه اش از جهان مصیبت بود
دلش شکسته گودال بود و غارت بود
نرفته است ز یادش هجوم سر نیزه
سری که ذبح شد ازپشت و رفت بر نیزه
چقدر غصه ی بازار رفتنش را خورد
میان راه ز شمر و سنان لگدها خورد
شکست! زخم جدایی دلبرش را خورد
چنانکه شوهرش از دیدن رخش جا خورد
هنوز ظرف دلش را به سنگ میکوبند
دوباره پیش رویش طبل جنگ میکوبند
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
#حسن_لطفی
بنویسید خداوند و پس از آن زینب
بنویسید علی در دلِ میدان : زینب
بنویسید که زهراست در ایمان زینب
بنویسید حسن بعد حسن جان زینب
بنویسید حسین است بقرآن زینب
بنویسید که ای جان سَنَ قربان زینب
نام تو میبرم و کرببلا برخیزد
شیرزن میرسی و شیر خدا برخیزد
چه قیامی بشود فاطمه تا برخیزد
حق بده عرش اگر پیشِ شما برخیزد
گِرد گردِ کرمت دست دعا برخیزد
سلطنت کُن به همه دخترِ سلطان زینب
نعره تو هیمنه تو خطبهیِ بنیان کَن تو
رعد تو صاعقه تو معنی سوزاندن تو
برق تو تیغ تو و فاتحهی دشمن تو
مَرد تو کوه تو و حیدرِ بی جوشن تو
شمع تو آینه تو گریهی بی شیون تو
بنویسید فقط هیبتِ طوفان زینب
تو قدم میزنی انگار عَلَم میکوبند
پشتِ تو اکبر و عباس قدم میکوبند
کاخها را به سرِ آلِ ستم میکوبند
کوفه تا شام همه بر سرِ هم میکوبند
بیرقِ کیست که بر اوجِ حرم میکوبند
کوفه تا شام کُنَد یک تنه ویران زینب
کاش میشد که فقط از تو فقط بنویسم
با تبِ عشقِ تو تا آخرِ خط بنویسم
زورَقی باشم و از جذبهیِ شط بنویسم
من که باشم بنویسم که غلط بنویسم
باید از شورِ شهیدِ حرمت بنویسم
مینویسم که تویی شمعِ شهیدان زینب
غرق در دود زمین بود که بارانی شد
باز شد بابِ شهادت حرمت بانی شد
سپرِ تو ، نه فقط سینهی ایرانی شد
مرد این جاده رزمندهی افغانی شد
هرکه شد جَلدِ حریم تو سلیمانی شد
تشنه بودیم و شدی ریزشِ باران زینب
آمدی تا که به خورشید بخوانی ما را
آمدی تا به حُسینت برسانی ما را
دستِ ما گیری و تا او بکشانی ما را
چادرت را بتکانی بتکانی ما را
چو غباریم به صحنت بنشانی مارا
گریه داریم بخوان یادِ عزیزان زینب
آه گفتی که نیایید تنش را نبرید
مادرم مینگرد پیرهنش را نبرید
نیزه ها صبر کنید و بدنش را نبرید
لااقل زود عقیقِ یمنش را نبرید
به اسارت من و اطفال و زنش را نبرید
ای امان از دلِ تو ، آی پریشان زینب#یا_زینب_کبری
#عقیله_العرب
#مدح
عاشقان را رهبر و الگوی والا زینب است
زینتِ حیدر یقین مصداق زهرا زینب است
هم عقیله ،عالمه،علامه ی دهر است او
ماورای فکر ما ، عالیّ اعلا زینب است
ذوالفقار زینبی یعنی کلامِ نافذش
ناطق آن (ما رایت الّا جمیلا) زینب است
شیر بانوی زمین با صوت حیدر خطبه خواند
الگوی حجب و حیا بر کل زنها زینب است
فهم زینب را فقط داند خداوند علیم
ما نَمی هستیم و بی شک فوق دریا زینب است
عمه ی سادات عالم ، دخترِ خیر النسا
آنکه باشد درک او بر ما معما زینب است
فتخ شام و کوفه را کمتر ز خیبرها ندان
جانشین شخص حیدر،مثل مولا زینب است
شرط او بر ازدواجش دیدن روی حسین
عاشقی را معدن و ماوا و معنا زینب است
"کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود"
تک علمدار حسینی بعد غوغا زینب است
سرشکست و عینُ شینُ قاف را با خون نوشت
مرجع عُشّاق در بین تکایا زینب است
عقل اگر دور از حسینت میکند دیوانه ای
این جنون و عشق را استاد دانا زینب است
ظهر عاشورا فقط زینب صبوری میکند
یکه و تنها میان دشت و صحرا زینب است
خون بگرید بر اسارت منتقم هر صبح و شام
حضرت امُ المصائب بینِ اعدا زینب است
/عبدِ کریم
کد مطلب: 249505
آدرس مطلب: http://asremrooz.ir/vdccxoqip2bq0p8.ala2.html