ای مُلقّب به سیّدالشهدا // حامی مُخلص رسول خدا

8 تير 1397 ساعت 18:12

حضرت حَمزة بن عَبدالمُطَّلِب، عموی پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) ملقب به اسدالله و اسد رسول الله که این القاب توسط جبرائیل به پیامبر اسلام گفته شد همچنین یکی دیگر از القاب مهم حمزه "سید الشهداء" بود.


به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز حضرت حَمزة بن عَبدالمُطَّلِب، عموی پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) ملقب به اسدالله و اسد رسول الله که این القاب توسط جبرائیل به پیامبر اسلام گفته شد همچنین یکی دیگر از القاب مهم حمزه "سید الشهداء" بود.

حضرت حمزه از حامیان مهم دعوت پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) بود و نقل است که او حتی در زمانی که هنوز مسلمان نشده بود، از پیامبر(صلی الله و علیه و آله) در مقابل آزار مشرکان حمایت می‌کرد. وی از بزرگان قریش بود و از این رو، با مسلمان شدنش، از میزان آزار قریش نسبت به پیامبر(صلی الله و علیه و آله) کاسته شد.
 
او در شعب ابی طالب همراه مسلمانان بود و در غزوه بدر و غزوه احد شرکت داشت و در احد در سال سوم هجری به شهادت رسید.

حضرت حمزه در نیمه شوال در جنگ احد به شهادت نائل شد. اشعار زیر از شعرای کشورمان را تقدیم می کنیم به روح پرفتوح عموی پیامبر اسلام صلی الله و علیه و آله

#حمزه_سیدالشهدا 
 
نور چشم پیمبری حمزه
چه قدَر مثل حیدری حمزه
 
اسدالله دیگری حمزه
به خداوند، محشری حمزه
 
ای مُلقّب به سیّدالشهدا
حامی مُخلص رسول خدا
 
هم عمو هم برادرش بودی
همه جا یار و یاورش بودی
 
تو علمدار لشکرش بودی
جنگجوی دلاورش بودی
 
تا نظر بر سپاه می کردی
روزشان را سیاه می کردی
 
بین لشگر وجود تو لازم
بین میدان، حریف تو نادم
 
افتخار قبیله ی هاشم
می نویسم برای تو دائم
 
می نویسم کمال داری تو
مثل جعفر دو بال داری تو
 
بی سبب نیست این که سرداری
به علی رفته ای جگر داری
 
وقت حمله به سینه پر داری
همه دیدند که هنر داری
 
با دو شمشیر حمله می کردی
وَ دمار از همه در آوردی
 
مرحبا بر تو ای عموی رسول
که چنین شد سفید، روی رسول
 
با تو محفوظ چار سوی رسول
کم نگردید با تو موی رسول
 
کاش حمزه مدینه هم بودی
دور بیت الحزینه هم بودی
 
بیعتت با نبی چه دیدن داشت
اَشهدت آن زمان شنیدن داشت
 
عطر اسلام تو وزیدن داشت
رنگ بوجهل هم پریدن داشت
 
با کمانت سرش ز هم پاشید
از تو و نام حمزه می ترسید
 
ما پیاده ولی سواره، شما
یکی از راه های چاره، شما
 
روضه های پر از اشاره، شما
تکّه تکّه و پاره پاره، شما
 
اهل بیت از تو یاد می کردند
بر تو گریه زیاد می کردند
 
در کمین بود، نیزه را انداخت
پیکرت را چه بی هوا انداخت
 
تا نبی روی تو عبا انداخت
همه را یاد بوریا انداخت
 
اوّلین رکن پنج تن می خواند
روضه ی شاه بی کفن می خواند
 
ته گودال پیکرش افتاد
جلوی چشم خواهرش افتاد
 
جای خنجر به حنجرش افتاد
ناله ای زد وَ مادرش افتاد
 
یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم
یا بُنَیَّ قتیل عریانم
 
 شاعر:  #محمد_فردوسی


#حمزه_سیدالشهدا

ای کشته ای که بود اُحد کربلای تو
اهل مدینه نوحه گران عزای تو
 
شیر خدا و شیر رسول خدا تویی
ای نام سیدالشّهدایی سزای تو
 
قبل از حسین و واقعه ی جانگداز او
زهرا گریست بر تو و بر کربلای تو
 
هر عضوت از نسیم شهادت چو گل شکفت
در راه دین چو مُثله نشد کس سوای تو
 
اعضای تو ز تیغ ستم پاره پاره شد
پایان نشد به کشته شدن ماجرای تو
 
شد خلعت شهادت تو جامه ی رسول
جان ها فدای پیکر در خون شنای تو
 
ای قامت بلند رشادت به هر زمان
کوتاه بُد ردای رسالت برای تو
 
ماتم، چرا گیاه به پای تو ریختند
می باید آنکه ریخت سر و جان به پای تو
 
شعر مؤید است تو را کمترین نثار
ای بهترین درود و تحیّت سزای تو
 
شاعر: #استاد_سیدرضا_مؤید


#حمزه_سیدالشهدا 
 
نور چشم پیمبری حمزه
چه قدَر مثل حیدری حمزه
 
اسدالله دیگری حمزه
به خداوند، محشری حمزه
 
ای مُلقّب به سیّدالشهدا
حامی مُخلص رسول خدا
 
هم عمو هم برادرش بودی
همه جا یار و یاورش بودی
 
تو علمدار لشکرش بودی
جنگجوی دلاورش بودی
 
تا نظر بر سپاه می کردی
روزشان را سیاه می کردی
 
بین لشگر وجود تو لازم
بین میدان، حریف تو نادم
 
افتخار قبیله ی هاشم
می نویسم برای تو دائم
 
می نویسم کمال داری تو
مثل جعفر دو بال داری تو
 
بی سبب نیست این که سرداری
به علی رفته ای جگر داری
 
وقت حمله به سینه پر داری
همه دیدند که هنر داری
 
با دو شمشیر حمله می کردی
وَ دمار از همه در آوردی
 
مرحبا بر تو ای عموی رسول
که چنین شد سفید، روی رسول
 
با تو محفوظ چار سوی رسول
کم نگردید با تو موی رسول
 
کاش حمزه مدینه هم بودی
دور بیت الحزینه هم بودی
 
بیعتت با نبی چه دیدن داشت
اَشهدت آن زمان شنیدن داشت
 
عطر اسلام تو وزیدن داشت
رنگ بوجهل هم پریدن داشت
 
با کمانت سرش ز هم پاشید
از تو و نام حمزه می ترسید
 
ما پیاده ولی سواره، شما
یکی از راه های چاره، شما
 
روضه های پر از اشاره، شما
تکّه تکّه و پاره پاره، شما
 
اهل بیت از تو یاد می کردند
بر تو گریه زیاد می کردند
 
در کمین بود، نیزه را انداخت
پیکرت را چه بی هوا انداخت
 
تا نبی روی تو عبا انداخت
همه را یاد بوریا انداخت
 
اوّلین رکن پنج تن می خواند
روضه ی شاه بی کفن می خواند
 
ته گودال پیکرش افتاد
جلوی چشم خواهرش افتاد
 
جای خنجر به حنجرش افتاد
ناله ای زد وَ مادرش افتاد
 
یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم
یا بُنَیَّ قتیل عریانم
 
 شاعر: #محمد_فردوسی

#حمزه_سیدالشهدا
 
تو شیر مردی و شیران اسیر تو
از دم یلان کل حجازند حقیر تو
نام تو حمزه است و مقامت زبس بلند
هرگز ندیده هر دو فلک هم نظیر تو
میدان غزوه های نبی نور کامل است
از شدت درخشش بدر منیر تو
از بس که تیر و تیغ و نگاهت کشنده است
انگار گشته قابض الارواح اجیر تو
 
در هر نگاه نافذت عمق حقایقیست
رزم جامه ی سیاه تو شبهای عاشقیست
 
پشت و پناه و یاور احمد به هر زمان
ماندی شبیه کوه تا آخرین توان
هر چه که از ابهت تو گفته اند کم است
قاصر بود ز وصف شکوهت زبانمان
فرمانده ی سپاه محمد چه میشود؟
وقتی که با علی به معرکه ها میشوید عیان
بدر و احد حکایتتان را نوشته اند
دیدند زمین زیر پای شما میخورد تکان
 
گویا که زلزله شده میدان کار و زار
مانده سپاه کفر که لا یمکن الفرار
 
اما امان ز نیزه ی وحشی که خم نمود
این نازنین عموی پیمبر که بود عمود
افتاد بر زمین و پیمبر کشید آه
تا که رسید به پیکر او هنده ی حسود
خنجر کشید و سینه او را شکافت تا
بیرون کشد جگرش را ولی چه سود
این سینه و جگر پر از عشق محمد است
سنگ می شود به سر امت یهود
 
اما دوباره سنگ و سر و نیزه و سپس
قلبی که کرده روضه ی مقتل کمی هوس
 
روز دهم شد و گودال قتلگاه
پر شد ز خون تازه ی ارباب بی گناه
با چکمه روی سینه ی زخمی که پا گذاشت
شد آسمان کرب و بلا ناگهان سیاه
فریاد می زند زنی از روی تل نبر
سر را که مادرمان میرسد ز راه
زینب ز حال میرود و میخورد زمین
طفلک رقیه پس به چه کس میبرد پناه
 
خیمه میان آتش و معجر کشان عدو
فریاد میزند سکینه که برگرد بیا عمو
 
شاعر: #علی_صمدی


کد مطلب: 238742

آدرس مطلب: http://asremrooz.ir/vdcdoj0xxyt0s56.2a2y.html

عصر امروز
  http://asremrooz.ir