دلدار تویی، عشق تویی حضرت احمد(ص) // پایان رسل، ختم کلامی تو محمد(ص)

13 فروردين 1398 ساعت 17:28

چه کاری با حرا کردی محمد(ص) // حرا را کبریا کردی محمد(ص) // فدای تو که با اسلام نابت // جهان را با صفا کردی محمد(ص)


به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز امشب از شبهای مبارکی است که خداوند تبارک و تعالی حجتش را بر مردم تمام کرد و اختصاص به عبادت دارد.

همچنین امام جواد (علیه السلام) فرموده اند:
 
در رجب شبی است که آن برای مردم بهتر از آنچه که آفتاب بر آن می تابد و آن شب بیست و هفتم است وبرای عامل در آن از شیعیان ما به مانند عمل شصت سال می باشد.

از اعمال این شب غسل وارد شده است. همچنین زیارت امیرالمومنین(ع) از اعمال مختص امشب است.


#رسول_اکرم #مبعث   
 
دلدار تویی، عشق تویی حضرت احمد(ص)
پایان رسل، ختم کلامی تو محمد(ص)
 
ویران ز قدم های تو شد جهل و خرافه
مدیون تو شد هر که کندبهر خدا حمد
 
نورت ز ازل تا به ابد هست به عالم
ای خسرو خوبان که به عالم شده سرمد
 
مبهوت کمالت  شده اند جمله خلایق
وقتی که خدا خود ز در وصف تو آمد
 
در روز جزا چشم امیدم به تو باشد
زیراکه تویی بر همه ی خلق سرآمد
 
🔸شاعر:#الهام_نجفی


 #مبعث #رسول_اکرم

 
 
چه کاری با حرا کردی محمد
حرا را کبریا کردی محمد
فدای تو که با اسلام نابت
جهان را با صفا کردی محمد
 
کتاب عشق را شیرازه کردیم
که اسلامِ تو ، پُر آوازه کردیم
لباسِ فاخرِ پیغمبری را
به قدّ و قامتت اندازه کردیم
 
به کوه نور تابیدی چنان ماه
مخور غصه که پیروزی در این راه
رسول ما خیالت جمع باشد
که همراه تو می گردد یدالله
 
اساس شرک از بنیان شکستند
سران فتنه و طغیان شکستند
زمانی پرچمت افراشتی تو
ابوجهل و ابوسفیان شکستند
 
به حق ، چشم ترت هم یاعلی گفت
خدیجه همسرت هم یا علی گفت
زمانی دین خود ابلاغ کردی
قویّاً حیدرت هم یا علی گفت
 
تو را مُهر نبوت بر جبین خورد
به دردِ تو امیرالمومنین خورد
علی وقتی که با تو کرد بیعت
نظام کفر یکجا بر زمین خورد
 
درِ فیضت همیشه بازِ باز است
همیشه پیرو تو سرفراز است
خدا میخواهد این را تا قیامت
همیشه پرچمت در احتزاز است
 
🔸شاعر: #مهدی_مقیمی
#رسول_اکرم #مبعث
 
 
زمین به لرزه درآمد،شکست کنگره ها
رها شدند خلایق ز بند سیطره ها
 
شبی که آتش آتشکده فروکش کرد
شبی که خاتمه می یافت رقص دایره ها
 
صدای همهمه ی موبدان زرتشتی
هنوز مانده به گوش تمام شب پره ها
 
شب ولادت فرخنده ی بهاری سبز
شب وفات زمستان سرد دلهره ها
 
دوباره نور و طراوت به خانه ها آمد
نسیم آمد و وا شد تمام پنجره ها
 
جهان به یُمن حضورش،بهشتی از برکات
نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات
 
ستاره ها به نگاهی شدند سلمانش
منجمانِ مسلمانِ برق چشمانش
 
از انبیاء الهی که رفته تا معراج؟
به غیر از او که ملائک شدند حیرانش
 
مقام بندگی اش را کسی نمی داند
پیمبران اولوالعزم ماتِ ایمانش
 
بساط ذکر سماوات را به هم می ریخت
نماز نیمه شب و شور صوت قرآنش
 
اویس های قرن را ندیده عاشق کرد
تبسم لبِ داوودیِ غزل خوانش
 
شفیع روز جزا گشت وحضرت حق داد
به دستِ پاک محمد کلید رضوانش
 
امیر و قافله سالارکاروانِ نجات
نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات
 
مسیح مکه شد و نبض مرده را جان داد
به مرگ دخترکان قبیله پایان داد
 
خرافه های عرب را اسیر حکمت کرد
به جای تیغ جهالت،به عشق میدان داد
 
نمازشکر سپیدارها چه دیدن داشت!
همان شبی که سپیده اذان باران داد
 
نبی ست پیر خرابات و ساقی اش حیدر
در ابتدا به علی او شراب عرفان داد
 
تبسمش به کسی چون بلال عزت داد
مسیر اصلی دین را نشانِ انسان داد
 
چه قدر فاصله مان تا بهشت کمتر شد!
برات مردم ری را به دست سلمان داد
 
شب تجلی مهتاب روشن عرصات
نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات
 
کبوترم نشدم، تا کبوترش باشم
دخیل گنبد سبز و مطهرش باشم
 
زمان نداد اجازه، که مشقِ عشق کنم
غلام مسئله آموز منبرش باشم
 
چه قدر دیر رسیدم سرِ قرارِ وصال!
چه شد؟نخواست که عمار محضرش باشم
 
قبول، شیعه ی خوبی نبوده ام اصلاً
نشد که حلقه به گوش برادرش باشم
 
خدا کند که مرا از قلم نیندازد
بهشت مستِ مِی جام کوثرش باشم
 
به حال و روز خودم فکر می کنم، انگار
قرار بوده که گریانِ دخترش باشم
 
شب گرفتن برگِ زیارت عتبات
نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات
 
🔸شاعر: #وحید_قاسمی 


#رسول_اکرم #مبعث 

 
 
چنان که خوانده خداوندت بخوان تو نیز خدایت را
چنان که بشنودت تاریخ که آیه آیه صدایت را
 
اراده کرده برانگیزد خدا صدای تکامل را
در انعکاس خودت ریزد طنین غار حرایت را
 
و ما محمدٌ الّا تو که گل نکرده مگر با تو
ازل خروش تو را در خود  ابد صدای رسایت را
 
جهان هرآینه می سوزد اگر که سایه نیندازی
بگیر بر سر این عالم تو سایه سارعبایت را
 
به راه مانده قیامت را سه سال شعب ابیطالب
زمان رسیده که بگذاری درون حادثه پایت را
 
بنای کفر براندازی به فتح مکه بپردازی
و تا همیشه برافرازی به روی کعبه لوایت را
 
هزار لات و هبل از رو هزار بولهب از یک سو
نشسته اند چه فرعونها که بشکنند عصایت را
 
چقدر مثل اباذرها  نشسته دور تو سلمانها
بلالها   قَرنی هایت  رها نکرده ردایت را
 
الا مدینه ی دانایی! نشسته پشت دریم امّا
اجازه ای که درون آئیم، اجازه ای که ولایت را...!
 
🔸شاعر:#محسن_ناصحی

#رسول_اکرم #مبعث

 
 
آقا اگر به بزم تو مهمان نمی شدیم
اینگونه عاشقانه غزلخوان نمی شدیم
 
حتی اگر محبت بی حد تو نبود
سوگند برخودت که مسلمان نمی شدیم
 
اخلاق نیک تو همه را جذب کرده است
بی مهرتو که صاحب ایمان نمی شدیم
 
قطعا اگر که ختم رسالت نمی شدی
مامفتخر به مذهب سلمان نمی شدیم
 
در جهل مانده بود تمامی عقل ها
حتما اگر که پیرو قرآن نمی شدیم
 
تو روشنای مشعل سبز هدایتی
پایان کار  امر خدا  در  رسالتی
 
 
نقل محافل همه ی ما کلام توست
شیرینی دهان رطب ذکر نام توست
 
هر کس نرفت راه تو گمراه میشود
روشنگر مسیر حقیقی پیام توست
 
باید به سیره ی عملی ات عمل کنیم
راه سعادت بشریت مرام توست
 
جایی که جبرئیل هم آنجا نمی رسد
اوج همیشگی بلندای بام توست
 
دل زنده شد به عشق تو چیزی که بی گمان
ثبت است بر جریده عالم؛ دوام توست
 
امشب بخوان به نام خدایی که منجلیست
از این به بعد یار و مددکار تو علیست
 
🔸شاعر: #محمدحسن_بیات_لو


کد مطلب: 256030

آدرس مطلب: http://asremrooz.ir/vdcds90xzyt0kz6.2a2y.html

عصر امروز
  http://asremrooz.ir