ای شیرِ دشت کربلا چون حیدر هستی // باب الحوائج! یاور هر مضطر هستی

9 فروردين 1399 ساعت 18:19

شکر خدا پشت گدایی یا اباالفضل // هم باصفا هم با وفایی یا اباالفضل // از درگهت حتّی نشد خاری برانی // مثلت کجا باشد خدایی یا اباالفضل


به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز چهارم شعبان المعظم مصادف است با ولادت آقایی که امام زمان (عجل الله تعالی)، در بخشي از زيارتنامه اي كه براي شهداي كربلا ايراد فرمودند، حضرت عباس (علیه السلام) را چنين مورد خطاب قرار مي دهند: السلام علي ابي الفضل العباس بن اميرالمومنين المواسي اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادي له،‌الوافي الساعي اليه بمائه، المقطوعه يداه لعن الله قاتله يزيد بن الرقاد الجهني و حكيم بن طفيل الطائي.

اوج شخصیت حضرت عباس(علیه السلام) به دلیل بصیرت نافذ ایشان است چرا که امام صادق(علیه السلام) وقتی که می‌خواهد از عموی خویش یاد کند، با اینکه حضرت عباس فضیلت‌های بسیاری دارد اما در مورد ایشان می‌فرماید: «کانَ عَمُّنَا الْعَبَّاسَ نافِذَ البَصیرَةِ، صَلْبَ الْأیمانِ، جاهَدَ مَعَ أَبی‌ عَبْدِاللَّهِ علیه السلام وَأَبْلی بَلاءً حَسَناً وَمَضی شَهیدا» عموی ما عباس دیده‌ای تیزبین و ایمانی استوار داشت. همراه حسین(علیه السلام) جهاد کرد و از امتحان سرافراز بیرون شد و سرانجام به شهادت رسید.


#مدح_حضرت_عباس #اعیاد_شعبانیه



باز آمدم بر درگهی که فیضِ عام است
صاحب کرم ،زیباتر از بدرِ تمام است
باز آمدم سائل شوم چیزی بگیرم..
از دستِ آقایی که جُودِ او بنام است
بگرفتن از غیرِ اباالفضلِ علمدار
ای شیعیان! تا آخرِ دنیا حرام است

(ای دل بیا با خاکِ پاهایش عجین باش)
(عبد و گدایِ تک یلِ امّ البنین باش)

شکر خدا پشت گدایی یا اباالفضل
هم باصفا هم با وفایی یا اباالفضل
از درگهت حتّی نشد خاری برانی
مثلت کجا باشد خدایی یا اباالفضل
هرگز ندیدم جمله ای شیواتر از این :
سقایِ دشتِ کربلایی یااباالفضل

(ای ساقیِ لب تشنگان لب تشنه هستم)
(دل را به یک جرعه ز دستانِ تو بستم)

من ماندم و شرمندگیِ یک قلم ماند
من ماندم و مدح و ثنایت در عدم ماند
هرچه بگویم از فضلیت هایت عباس
بازم سخن ها از تو و فیضِ کرم ماند
امشب هوائی توام مرغِ دلِ من
بال و پری زد آمد و بینِ حرم ماند

(قربانِ آن صحن و سرایت یااباالفضل)
(لطفی نما با دستهایت یااباالفضل)

ای شیرِ دشت کربلا چون حیدر هستی
باب الحوائج! یاور هر مضطر هستی
در شأن تو بس باشد ای بابُ الفضائل
در نُه فلک تو صاحبِ دو مادر هستی
امّ البنین امّ الادب را نورِ عینی..
در دامن زهرایِ اطهر در بر هستی

(آری سزایِ نوکریِ خوب اینهاست)
(آری خریدارِ دو دستت دستِ زهراست)

🔸شاعر :#محسن_راحت_حق



#مدح_حضرت_عباس #اعیاد_شعبانیه



به دوشت می کِشی "بار امانت" را تک و تنها
به دامانت پناه آورده ام یا عروة الوثقی
جهان جامِ می اش را پیش تو می آورد بالا
"الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها"

شگفتا! شرح و توصیف مقامت کار انسان نیست
به چشمت هر کسی ایمان نیاورده مسلمان نیست

به جرئت می نویسم با خدایت هم نشینی تو
علم بر دوشی و دست خدا در آستینی تو
بنازم هیبتت را تک یل ام البنینی تو
به حق فرزند بی باک امیر المومنینی تو

یقین دارم که دنیا در کف اقبال من باشد
اگر مُهر تو در پرونده ی اعمال من باشد

ملائک بوسه می چینند از خاک کف پایت
دل از ارباب ما برده ست لبخند دل آرایت
به وقت جنگ زینب می شود محو تماشایت
جهان پیش تو و تو سر به زیری پیش مولایت

بدون دست، آری دستگیر عالمینی تو
چه باید گفت در مدحت؟ علمدار حسینی تو

شبیه کوه ها ثابت قدم می ایستی عباس
هزاران سال قبل از خلق ما می زیستی عباس
گرفتار کسی غیر از حسینت نیستی عباس
خودت باید بیایی و بگویی کیستی عباس

به درک جایگاهت هیچکس نائل نخواهد شد
که دین هیچکس بی عشق تو کامل نخواهد شد

دل از اهل زمین و آسمان برده ست گیسویت
به میدان می روی و می شود زینب دعاگویت
ولی ای کاش غرق خون نمی شد چشم و ابرویت
نمی زد هیچکس در علقمه نیزه به پهلویت

علی اصغر برای آب بی تاب است...یا عباس
تمام فکر و ذکرت قحطی آب است...یا عباس

🔸شاعر: #احسان_نرگسی_رضاپور



#مدح_حضرت_عباس #اعیاد_شعبانیه



قرص قمر ، آمده یثرب فرود
آمده اندر قدمش در سجود

ماه فقط شِکل ابوفاضل است
ورنه کجا نزد رُخش قابل است

در همه عالم چو علمدار نیست
هیچ کجا شِبه تو سردار نیست

هر چه نبی(ص) فخر به مولا کند
حضرتِ ارباب ، به سقّا کند

بازویِ مولاست به عین الیقین
خدمت ارباب ، چو حبل المتین

شهره ی صفّین ، یلِ نام آوری
اُسوه ی ایثاری و جنگاوری

دست علمدار ، چه ها می کند
بابِ حوائج ، گِره وا می کند

شیرِ شجاعت ، یلِ اُمّ البنین
بوسه بزد دست تو را شاهِ دین

ساقی لب تشنه کسی دیده است؟
کامِ تو دریاست و خشکیده است

جان به فدای کَرمت ، عشق من
هستِ من است و حَرمت ، عشق من

🔸شاعر: #حسن_نبی_جندقی



مدح حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام


 
رضا ماه پری زنجانی

شدم امشب غزل خوان ابوالفضل
بگیرم تا که دامان ابوالفضل

زبیگانه نخواهم حاحتی را
بود چشمم به احسان ابوالفضل

دو دست خویش در راه خدا داد
شد عالم مست و حیران ابوالفضل

به میدان شجاعت بی مثل بود
هم جانها به قربان ابوالفضل

علی را بر حسین بوده سفارش
حسین؛جان تو جان ابوالفضل

امان نامه چو آمد دست رد زد
عیان شد عهد و پیمان ابوالفضل

به دریا لب نزد دریا خجل شد
از آن لبهای عطشان ابوالفضل

علم بر قله ی عشق و شرف زد
ملائک گشت دربان ابو الفضل

هزاران ارمنی را گر بپرسی
مسلمان کرد ایمان ابوالفضل

(رضا)عمریست از لطف و محبت
نشسته بر سر خوان ابو الفضل


کد مطلب: 279793

آدرس مطلب: http://asremrooz.ir/vdceoo8wxjh8ffi.b9bj.html

عصر امروز
  http://asremrooz.ir