وقت جدايی من و ماه صيام شد // يعنی غروب طلعت اين بار عام شد

24 خرداد 1397 ساعت 18:37

ستایش خداى را که بر روزه این ماه، و بپادارى عبادتش ما را یارى نمود تا مرا به آخرین شب آن رساند.


به گزارش سرویس فرهنگ و جامعه عصر امروز آخرین دقایق ماه خدا را سپری می کنیم و چون امام صادق علیه السلام عرضه می داریم:

خدایا دعایم را بشنو، و به زارى و خوارى و درماندگى، و توکّلم بر خویش رحم کن، من تسلیم توام، امید به موفقیت و سلامت کامل و شرافت و رسیدن به جایگاه رفیع، جز به تو و از جانب تو ندارم، بر من منّت بنه، اى که ثنایت بزرگ، و نام هایت مقدّس است، به رساندنم به ماه رمضان، و درحالى که از هر ناخوشایند و محذورى، و از همه ناگواری‌ها سالم باشم، ستایش خداى را که بر روزه این ماه، و بپادارى عبادتش ما را یارى نمود تا مرا به آخرین شب آن رساند.

#مناجات_وداع_رمضان
 
وقت جدايی من و ماه صيام شد
يعنی غروب طلعت اين بار عام شد
 
دارد بساط ماه خدا جمع می شود
آه درون سينه ی ما مستدام شد
 
توشه برای روز جزا برنداشتم!
فرصت گذشت و خوشه ی عمرم تمام شد
 
يادش به خير...سوز مناجات نيمه شب
وقتی که با خدا دل ما هم کلام شد
 
يادش به خير...لحظه ی افطار...تشنگی
نام حسين گفتن ما التزام شد
 
دست ادب به سينه نهادم به سوی او
اشکم روان و ذکر لبم اَلسَّلام شد
 
وای از دمی که خنده ی کوفی جماعتان
بر زخم بی شمار تنش التيام شد
 
هر کس به نوبه ی خودش از او بها گرفت
وقتی ميان قتلگهش ازدحام شد


#مناجات_باخدا #وداع_با_ماه_رمضان
 
 
 یک قطره اشک شرم مرا "یم" حساب کرد
کوثر حساب کرد، و زمزم حساب کرد 
 
آه یکى گرفت ، به پاى همه نوشت
ما باهم آمدیم که با هم حساب کرد 
 
با این خدا هر آنکه طرف شد ضرر نکرد
یک دم صدا زدیم, دمادم حساب کرد
 
کارم اگر نداشت پس اینجا چه میکنم
منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد
 
معلوم بود آبرویم را نمیبرد
از اولش گناه مرا کم حساب کرد
 
اول بنا نداشت حسابم کند ولى
وقتى که دید فاطمه دارم، حساب کرد
 
ما را اگر خدا نخرد، میخرد على
باید به روى شاه دو عالم حساب کرد 
 
این گریه قابلیت غفران نداشت که...
پس روى گریه هاى محرم حساب کرد
 
فرمود "بالحسین" بگو،گفتم و خرید
یعنى مرا دومرتبه آدم حساب کرد
 
چیزى نمانده بود که بیرونمان کنند
ممنون حیدریم که درهم حساب کرد
 
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان  
#مناجات_باخدا  #وداع_با_ماه_رمضان 
 
 
دارد غروب ماه خدا می رسد رفیق
پایان اشک وسوزونوا می رسد رفیق
 
تا اینکه ماه لطف خدا می شود تمام
اتمام کار اهل بکا می شود رفیق
 
ماه خدا تجلی پرواز بنده است
پایان پر زدن به هوا می رسد رفیق
 
قطع یقین بدان که در این ماه؛ عاقبت
با افتخار عیدی ما می رسد رفیق
 
فردا گدا برای گدایی کجا رود؟
پایان کار شاه وگدا می رسد رفیق
 
این گریه های ما به خدا بی نتیجه نیست
برگ ضمانتی ز رضا می رسد رفیق
 
هرکس که راه وشیوه اوخط رهبری است
محشر به خدمت شهدا می رسد رفیق
 
هم عاقبت به خیرو هم اینکه شود عزیز
هر کس به محضر علما می رسد رفیق
 
باور کنید با نظر لطف فاطمه
روزی برات کرب و بلا می رسد رفیق
 
بعد از سه ماه گریه برآن شاه تشنه لب
باز این چه نوحه وچه عزا می رسد رفیق
 
شاعر: #حبیب_باقرزاده


#ماه_رمضان #وداع_با_ماه_رمضان
 
قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است
جدایی از سحر و محفل دعا سخت است
 
برای دیده شب زنده دار خود گریم
قسم به اشک سحر دوری از بکا سخت است
 
صفای هر دل عاشق مرو مرو رمضان
دوباره رویت دل های بی صفا سخت است
 
بیا مرو که شیاطین دوباره می آیند
بدون جلوه تو انس با خدا سخت است
 
دوباره وقت اذان غفلت عارضم گردد
غم جدایی از ذکر ربنا سخت است
 
پرستوی دل ما را ز بام خود مپران
که ترک سفره شاهانه بر گدا سخت است
 
بعید نیست به زودی فرا رسد مرگم
امان که این سفر آخرت دلا سخت است
 
قیامتی است قیامت که روز وانفساست
اگر نظر ننماید امام رضا سخت است
 
مرا به ساحل دیدار دلبرم برسان
شکسته کشتی و دریایی از بلا سخت است
 
بگو به خیمه نشینان جبهه ای شهدا
فدائیان حسین دوری از شما سخت است
 
هنوز مرغ دل خسته ام مهیا نیست
هنوز پر زدنم سوی کربلا سخت است
 
خدا کند به دلم مهر نوکری بزنند
خدا کند خودشان سوی دلبرم ببرند

شاعر: #سیدمحمد_میرهاشمی
وداع ماه مبارک رمضان
 
ماه خدا برای تو دلتنگ می شوم
یکسال در هوای تو دلتنگ می شوم
 
هر روز وقت مغرب و هنگامهء اذان
با یاد ربنای تو دلتنگ می شوم
 
دارند سفره های تو را جمع می کنند
با دوری از فضای تو دلتنگ می شوم
 
سی ، نیمه شب دعای سحررا شنیده ام
ای ماه ، بی دعای تو دلتنگ می شوم
 
نزدیکتر شدم به ابالفضل با عطش
پس بهر روزه های تو دلتنگ می شوم
 
این حال خوش که سرزده در تار و پود من
ای کاش ماندگار شود در وجود من
 
این رحمت خداست که یاری نموده تا
دامان لطف شیر خدا را گرفته ایم
 
شکر خدا که نیمۀ ماه خدا به لب
ذکر کریم آل عبا را گرفته ایم
 
با یاد لحظه لحظهء ارباب بی کفن
حتما برات کرببلا را گرفته ایم
 
والله این بزرگترین افتخارماست
از دست او نشان گدا را گرفته ایم
 
داریم امید اینکه خدایی شدیم ما
تا سال بعد کرببلایی شدیم ما
 
وقت وداع با تو به هر حال می رسد
ماه خدا چه زود به شوال می رسد
 
این بنده با گناه به ماه خدا رسید
حالا به عید فطر سبکبال می رسد
 
شبهای قدر حال و هوایی عجیب داشت
شاید عزیز فاطمه امسال می رسد
 
شاید به کربلا نرسد دست ما دگر
اما به دامن علی و آل می رسد
 
فرقی نمی کند رمضان یا محرم است
هر جا رویم روضه به گودال می رسد
 
با چکمه ای به پا و سپس خنجری به دست
در پیش چشم فاطمه بر سینه اش نشست


کد مطلب: 237862

آدرس مطلب: http://asremrooz.ir/vdcfved00w6dmca.igiw.html

عصر امروز
  http://asremrooz.ir