زینب شدی که زینت شیر خدا شوی // یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست

10 دی 1398 ساعت 23:43

امشبم شورعجیبی در سر است // شور و مستی در سرم سرتاسر است // جشن میلاد است و می در ساغر است // حالِ من انگار حالی دیگر است // دف بزن این باده مستی آور است


به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز پنجم جمادی الاولی مصادف است با میلاد سراسر نور زینت امیرالامومنین حضرت ام المصائب زینب کبری سلام الله علیهما.

ضمن تبریک این شب و روز خجسته و گرامی داشت یاد و خاطره همه شهدای مدافع حرم عمه سادات اشعار زیرا تقدیم حضور شما خوبان می نماییم:


#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب 
 
 مخمسی جدید به مناسبت میلاد  خانم حضرت زینب(س)...
 
امشبم شورعجیبی در سر است
شور و مستی در سرم سرتاسر است
جشن میلاد است و می در ساغر است
حالِ من انگار حالی دیگر است
دف بزن این باده مستی آور است
 
درجهان برپاست غوغایی دگر
می شود تعبیر رویایی دگر
آمده انگار زهرایی دگر
دختری ام ابیهایی دگر
بازهم وقت نزول کوثر است
 
با گلاب و می ، زمین را تر کنید
کوی و برزن را پر از زیور کنید
خانه ها را مملو از گوهر کنید
آه! دختردارها باور کنید
شاه مردان زینتش یک دختر است
 
زینت شیرِخدا ، حق را ستون
مثل او عالم ندیده تاکنون
کرده نامش سرکشان را سرنگون
زینب است اما میان جنگ و خون
شک نکن پایش بیوفتد حیدر است
 
ذولفقار خطبه اش دم دار بود
خون مولا در رگش بسیار بود
دخت حیدر  شیر هر پیکار بود
در حقیقت زینب کرار بود
خطبه هایش نیز فتح خیبر است
 
نه کسی چون او نمی آید دگر
آن جگرداری که شد خونین جگر
کربلا در کربلا می ماند اگر
زینب کبری نمی شد جلوه گر
نطق زینب کربلایی دیگر است
 
چادرش با عرش پهلو می زند
آبرو دائم به او رو میزند
پیش او خورشید سوسو می زند
حضرت عباس زانو می زند
او ز درک عارفان بالاتر است
 
برده از من روز و شب دیوانه وار
بیتی از عمان سامانی  قرار
((زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار))
 تا ابد این عشق شاعر پرور است
 
امشب از گل پُر شده دنیا ولی...
مرتضی شد بازهم بابا ولی...
مجلس شادی شده برپا ولی...
نیست وقت روضه خوانی ها ولی...
جشن گاهی از عزا غمگین تر است
 
جشن گاهی می شود بزمِ شراب 
وای از آن وقتی که دختِ بوتراب
بود دستش مثل بابا در طناب
پیش چشمش خیزران خورد آفتاب
خنده ی رقاصه ها زجرآور است
 
گرچه با سربند یا زینب مدد
هر پرستاری سرآمد می شود 
بنده اما ماه بانو ، با سند
معتقد هستم به این که تا ابد
روز میلاد تو روز خواهر است..

 🔸شاعر: #محسن_کاویانی  دی ۹۸



#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب 
 
 
هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست
در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست
 
دار و ندار تو همه وقف حسین بود
مانند تو به پای برادر نبود و نیست
 
حتی تو از عصاره ی جانت گذشته ای
در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست
 
آیینه ی شکسته ی صحرای کربلا!
مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست
 
بر شانه ی صبور تو بار رسالت است
مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست
 
در ذیل خطبه های فصیح تو گفته اند:
اصلاً کسی شبیه تو "حیدر" نبود و نیست
 
شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت
از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست
 
زینب شدی که زینت شیر خدا شوی
یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست
 
🔸شاعر: #علی_فردوسی
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب 
 
 
به نام آنكه خدا با رخش نمايان شد
به نام آنكه ز نامش دلم پريشان شد
به نام آنكه ز نامش حسين گريان شد
مسيح يك شبه از فيض او مسلمان شد
 
براى عرض ارادت سرى خم آورده
كتاب خواجه ز اوصاف او كم آورده
 
به نام حضرت زينب كه واژه اى زيباست
كتاب زندگى اش راه و رسم عاشق هاست
يقيناً علت آن خون سيدالشهداست
كه بعد اينهمه مدت هنوز پا بر جاست
 
اگر كه نيست خدا،چيست اين زينب؟
كسى هنوز نفهميده كيست اين زينب
 
كسى شبيه تو با فاطمه برابر نيست
كسى شبيه تو بانو شبيه حيدر نيست
كسى شبيه تو بر خاك كيمياگر نيست
تو خواهرى!به خدا  مثل تو برادر نيست
 
"حسين بود و تو بودى..تو خواهرى كردى
چه خواهرى تو برادر كه مادرى كردى
 
تو آسمان اباالفضل و آفتاب حسين
به هيبت علوى ات ابوتراب حسين
هميشه در همه ى عمر پا ركابِ حسين
هلاكه خنده ى اربابى و خراب حسين
 
ستاره ى شب ارباب...قبله ى حاجات
شهيد زنده ى گودال..عمه ى سادات
 
تويى همان كه نشان داده اى قيامت را
همان كه خنده ى او دل ربوده از زهرا
همان كه وقت خداحافظى در عاشورا
حسين گفت:حضرت عشق التماس دعا
 
فداى ذكر قنوت و سجود تو بانو
خلاصه گشته خدا در وجود تو بانو
 
گريز روضه ى شعرم سر شكسته ى توست
اسارت تو و ايتام و پاى خسته ى توست
خرابه و تو و دست هاى بسته ى توست
به روى خاك نماز شب نشسته ى توست
 
چه شد كه وقت ركوع ياد مادر افتادى؟
به ياد مادرتان بين بستر افتادى
 
اگر غلط نكنم مادرى خميده شده
جوان خانه چه پژمرده و تكيده شده
بگو براى چه مادر نفس بريده شده
نگو به سينه ى او ميخ در كشيده شده
 
"حيات در شريان جهان مادر توست
نشانه دار ترين بى نشان مادر توست"
 
🔸شاعر: #آرمان_صائمى

#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب 
 
 
سِر علی سِتر علی سُکر علی راز علی
همه‌ی حرف خداوند از آغاز علی
گفت معراج علی آنهمه اعجاز علی
در حرا یاکه حرم باز علی باز علی
 
از علی گفتم و گفتند که اما زینب
نقطه‌ی با علی و نقطه‌ی زهرا زینب
 
 
پنج تَن می‌شود اینگونه مجسم : زینب
همه از جَدّ و اُم و اَب همه باهم زینب
پنج تَن نقطه شده تا بنویسم زینب
پنج نقطه زده‌ام تا بزنم دَم زینب
 
نامِ او اول علی بعد ، علی زینب شد
آیه‌ی اعظم علی آیتِ عُظمی زینب
 
 
واژه‌ای کو که کُنَد شرح و بیان بانو را
قلمی کو که نویسد به زبان  بانو را
که چُنین خاک ندیده است چُنان بانو را
که جهان حیرتِ محض است جهان بانو را
 
فاطمه باید از این نام بگیرد پرده
بسکه در فهمِ جهان هست معما زینب
 
 
از همان روزِ تولد نظرش گفت حسین
بین آغوشِ همه چشمِ تَرش گفت حسین
مادرش گفت حسین و پدرش گفت حسین
از دلش گفت حسن از جگرش گفت حسین
 
همه دیدند حسن را به حجاب و غیرت
همه دیدند حسین است سراپا زینب
 
 
آمده تاکه ببینند غمی جاری را
آمده تاکه بگوید به بلا آری را
به سرِ دوش کشد بیرقِ بیداری را
تا به عباس دهد درسِ علمداری را
 
آمده تا بنویسند پس از اعجازش
کربلا کربُبلا گشت ولی با زینب
 
معنیِ محض شهود است که آرایه ندید
عینِ نوری است پسِ پرده که پیرایه ندید
سایه‌ی روشن او را زنِ همسایه ندید
غیرِ عباس و حسینش به سرش سایه ندید
 
بعد از آن خطبه شد و خطبه‌ی او تیغِ دو دَم
بعد از آن خصم خس و پهنه‌ی دریا زینب
 
 
فاطمه رفت  ولی نه دلِ خانه  او بود
جایِ زهرا همه شب  شمعِ شبانه او بود
سه امام‌اند به گِردش که بهانه او بود
سپرِ هر سه در آن ظلمِ زمانه او بود
 
مادری کرده برای سه امامش جا داشت
که  بگویند به او اُمِ ابیها  زینب
 
 
زیرِ دینش همه مدیون بلاءِ زینب
کعبه تا کرببلا زیر لواءِ زینب
زنده شد دینِ خدا پس به خداءِ زینب
باء بسمِ لله ما هست زِ باءِ زینب
 
اول فاتحه شد آخر نامش یعنی
 مانده قرانی اگرمانده به یک یازینب
 
 
مثل یک آه بلند آه که جانکاه گذشت
عمرش اندازه‌ی پنجاه و چهار آه گذشت
با حسین و حسنش آه چه کوتاه گذشت
کَس نفهمید چه بر او همه‌ی راه گذشت
 
همه‌ی راه بجای همه او خورد زمین
همه‌ی راه سپر بود به هرجا زینب
 
آن پیمبر که به هنگام سخن گریه کُنَد
گفت هرکس به غمِ زینب من گریه کُنَد
می‌بَرد گرچه  به یک پلک زدن گریه کُنَد
اَجر آنکه به  حسین و به حسن گریه کُنَد
 
در حدیث است که فرمود برای فَرَجَم 
هفت دفعه قسم ماست به عُلیا زینب
 
روضه‌اش بود که دیدی کفنش را بُردند
ناله‌اش بود چرا پیرهنش را بُردند
تیغ‌ها زودتر از نیزه تنش را بُردند
خورجین‌ها سرِ دور از بدنش را بُردند
 
همه را بُرده ولیکن به تو سوگند نرفت
نخی از  مقعنه‌ی عصمتِ کبری زینب
 
🔸شاعر: #حسن_لطفی

#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب 
 
 
مثل بارانِ شوق از پسِ ابر
روی گلبرگ یاس افتادی
اشک‌‌های حسین را دیدی
باده‌ی ناب را نشان دادی
 
زینت خانواده‌ی عصمت!
دختر نور، دختر دریا!
با اصالت‌ترین نواده‌ی وحی
خواهر عشق، مادر بابا!
 
تا که گل‌های باغ کامل شد
تا که نور جمال تو تابید
ماه با دیدنت تبسّم کرد
عازم پشت کوه شد خورشید
 
آمدی و به جلوه آوردی
عشق خورشید را به یک مهتاب
دامنت را ستاره‌باران کرد
خنده‌ی آسمانی ارباب
 
لایی لایی خواب شیرینت
طبق معمول عشق با عشق است
گفته‌ای بین گاهواره‌ی خویش
مهد دست حسین را عشق است
 
وصف هرکس به قالب مدح است
در قبال تو اینکه تکراری‌ست
تو که خود منحصر شدی در خویش
مدح تو در مصیبتت جاری‌ست
 
در هیاهوی بزم نامحرم
چه وقاری چه شوکتی داری
ای حجاب از حجاب تو زنده
چه حیایی چه عفّتی داری
 
هیبت تو به عالمی فهماند
عصر طاغوتیان سرآمده است
چقدَر استوار بودی که
همه گفتند: حیدر آمده است
 
جمله‌ی مَا رَاَیتُ اِلّایت
فکر تاریخ را به هم زده است
جمله‌ی مَا رَاَیتُ اِلّایت
قصه‌ی عشق را رقم زده است
 
خطبه‌هایت به ما نشان دادند
دختر شیرِ شیر، زینب و بس
به ستمدیده‌ها خبر دادی
در اسیری امیر زینب و بس
 
نیزه‌ها شاهدند کعبه‌ی درد
صبر تو آیتی زِ صبر خداست
مانده‌ام که چرا پس از گودال
زندگانی هنوز پابرجاست
 
🔸شاعر: #حمید_رمی


کد مطلب: 274800

آدرس مطلب: http://asremrooz.ir/vdciu5arut1ayv2.cbct.html

عصر امروز
  http://asremrooz.ir