یاد تو شفاست حضرت معصومه // نام تو دواست حضرت معصومه

26 آذر 1397 ساعت 20:23

ای نگین شهر قم ای خواهر و بِنت امام // قبله ی حاجات مایی بانوی عالی مَقام // با دل دریاییِ خود مثل زهرا مادرت // زائرت را کن دعا ای شافعِ روز قیام


 به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز، حضرت معصومه علیها سلام در اول سال 173 هجری قمری در مدینه از مادر با فضیلتش حضرت نجمه که به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره می گفتند چشم به جهان گشود.
 
حضرت معصومه علیها سلام در 28 سالگی و در روز دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هجری قمری در قم به شهادت رسید که امروز بارگاه ملکوتی و مرقد مطهرش همچون خورشیدی در قلب شهرستان قم می درخشد و همواره فیض بخش و نورافشان دلها و جانهای تشنه معارف حقانی است.

اشعاره زیر در رثای رحلت شهادت گونه این بانوی با فضیلت تقدیم شما.

شهادت حضرت معصومه (س)  🏴
 
 
ای نگین شهر قم ای خواهر و بِنت امام 
قبله ی حاجات مایی بانوی عالی مَقام 
 
با دل دریاییِ خود مثل زهرا مادرت
زائرت را کن دعا ای شافعِ روز قیام
 
سفره ی لطفت برای هر بد و خوبی بپاست
تو کریمه هستی و احسانتان مشمولِ عام
 
گر چه قبر فاطمه مخفی بُود از دیده ها
از مزارت می رسد بوی مدینه بر مشام
 
آسمانِ شهر قم بوی غریبی می دهد
عمه ی ساداتِ  عالم بر دلِ خونت سلام
 
آمدی اما نشد رویِ رضا را بنگری
از مدینه تا به ساوه خونِ دل خوردی مُدام
 
لحظه ی آخر نبوده هیچ کس  بالین   تو
مانده بر دل داغِ دیدار برادر وَالسًَلام
 
 
 
🔸  مرتضی شاهمندی


شعر شماره 1   شهادت  بی بی معصومه سلام الله علیها
 
شعرمدح
 
 
السلام ای زینب موسی بن جعفر ، فاطمه
حضرتِ معصومۀ آل پیمبر ، فاطمه
مظهر الله اکبر ، ای سراسر فاطمه
می زنم از دل صدا با حالِ مضطر ، فاطمه
 
تا که هر دفعه دلم از دستِ این و آن شکست
بر لبم بانگ اغیثینی اغیثینی نشست
 
بی پناه افتاده ام امشب نجاتم می دهی؟!
پای من لغزیده از غفلت ثباتم می دهی؟!
تشنۀ عشقم کمی آب حیاتم می دهی؟!
شوقِ طوفِ مرقدت دارم ، براتم می دهی؟!
 
دل بر احسان شما بستم ، مرا هم می خری؟
سائل کویِ رضا هستم ، مرا هم می خری؟
 
مردم قم یاس و نیلوفر به دورت ریختند
دسته دسته لالۀ پرپر به دورت ریختند
با ادب، با ذکر یا حیدر به دورت ریختند
کوچه کوچه فضه و قنبر به دورت ریختند
 
خوب شد این جا همه بیدار و شیعه مذهب اند
گریه کن هایِ مصیبت های عمه زینب اند
 
محمد جواد شیرازی


شعر شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها   شماره 2
 
 
____
دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم
محتضر؛خسته؛از این بی کسیِ ایامم
 
ازهمان کودکی ام روزیِ من هجران شد
چهارده سال هم از وصلِ پدر ناکامم
   
از تو یک نامه فقط مانده برایم چه کنم؟
شده تسکین به همین نامه کمی آلامم
 
چقدر خوب شد اینجا سروکارم افتاد
میهمانِ قم و این سلسلۀ خوش نامم
 
چشمِ ناپاک نیفتاده سویِ محمل من
فکر آوارگی زینبُ شهرِ شامم ...
 
جز سلام،از همه یک بی ادبی نشنیدم
سر بازار ندادست کسی دشنامم
 
داغها دیدم اگر بی کس و تنها نشدم
دست بسته سر هر کوچه تماشا نشدم
 
عزتم را نشکستند خیالت راحت
غیرتم را نشکستند خیالت راحت
 
پر خاکی ننشسته به رویِ چادر من
حرمتم را نشکستند خیالت راحت
 
مثلِ کوفه وسط خطبۀ من کف نزدند
صحبتم را نشکستند خیالت راحت
 
دست بر سینه مودب همه ره وا کردند
شوکتم را نشکستند خیالت راحت
 
با لگد باز نکردند درِ بیت النور
خلوتم را نشکستند خیالت راحت
 
قم کجا شام کجا غربتِ سادات کجا
سرِ بر نیزه و دروازۀ ساعات کجا ...
 
شاعر: #قاسم_نعمتی


وفات حضرت معصومه💠
 
🔻على اكبر لطيفيان
 
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم 
سال ها منتظر روی برادر بودم 
 
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است 
این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است 
 
یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم 
سال ها می شود از پیرهنش بی خبرم 
 
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم 
با تن خسته و با قد خمیده رفتم 
 
بنویسید همه دور و برم ریخته اند 
چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند 
 
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند 
که سرم را نشکستند خدایی خوبند 
 
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد 
به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد 
 
چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت 
معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت 
 
من کجا شام کجا زینب بی یار كجا؟
من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟ 
 
بنویسید که عشّاق همه مال هم اند 
هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند 
 
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید 
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید
 
روی قبرش بنویسید برادر بوده 
سال ها منتظر دیدن خواهر بوده 
 
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده 
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده 
 
بنویسید کفن بود، خدایا شکرت 
هر چه هم بود بدن بود خدایا شکرت 
 
یار هم آن قدری داشت که غارت نشود 
در کنارش پسری داشت که غارت نشود 
 
او کجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟ 
او کجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟ 
 
بنویسید سری بر سر نی جا می کرد 
خواهری از جلوی خیمه تماشا می کرد
 


کد مطلب: 248205

آدرس مطلب: http://asremrooz.ir/vdciuvarwt1a5r2.cbct.html

عصر امروز
  http://asremrooz.ir