اندر حکایت جشنواره فیلم فجر و گام سی و ششم اش/

سوار بر امواج ناشناخته ... بر باد رفته

24 بهمن 1396 ساعت 14:32

جشنواره فیلم فجر اصولا پدیده جالب و البته شگرفی است؛ موجودی در سنّ سی و شش سالگی که قاعدتا باید هم از شور و نشاط جوانی و میانسالی و هم از تجربه ی نسبی سی و پنج ساله برخوردار باشد؛ اما به نسبت سنّ اش، رُشد نیافته؛ همچنان آزمون و خطا می کند و بعضا پای در گِل است؛ جشنواره ای سینمایی که حتی دبیرانی از جنس غیر سینمایی و حتی پزشک عمومی هم به خود دیده است!


به گزارش سرویس فرهنگ و جامعه عصر امروز جشنواره فیلم فجر اصولا پدیده جالب و البته شگرفی است؛ موجودی در سنّ سی و شش سالگی که قاعدتا باید هم از شور و نشاط جوانی و میانسالی و هم از تجربه ی نسبی سی و پنج ساله برخوردار باشد؛ اما به نسبت سنّ اش، رُشد نیافته؛ همچنان آزمون و خطا می کند و بعضا پای در گِل است؛ جشنواره ای سینمایی که حتی دبیرانی از جنس غیر سینمایی و حتی پزشک عمومی هم به خود دیده است!
 
همین می شود که در اتفاقی نایاب و مُحیّر العقول، انیمیشن قابل احترام «فیلشاه» (به تهیه کنندگی حامد جعفری و کارگردانی هادی محمدیان) و مستند قابل احترامی مانند «زنانی با گوشواره های باروتی» – که با همت مرتضی شعبانی، رضا فرهمند و سرکار خانم نور الحِلّی ساخته شده است -  ، در کنار فیلم های سینمای داستانی الصاق می شوند (!) و البته خود داوران، صلاح را در این می بینند که این آثار را از ارزیابی بیرون بگذارند؛ همین می شود که داوران محترم، برای اعلام نامزدها به سالن رسانه ای می آیند ولی از پاسخ به پرسش های اهالی رسانه سر باز می زنند؛ همین می شود که عضو محترم هیئت داوران به صراحت بیان می دارد که البته تحت فشار نبوده اند؛ اما سفارش هایی در کار بوده و حتی دبیر محترم گاهی خود را به در و دیوار می زده تا سفارشش شنیده شود! همین می شود که دبیر محترم، به تهیه کننده یک فیلم و یا به قول خودش به تهیه کنندگان همه فیلم ها قول می دهد که چینش جشنواره طوری خواهد بود که هیچ اتفاقی برای فیلمتان نیفتد!
 
و البته همه می دانیم که «چینش» یعنی چه؟! چینش یعنی مصلحت اندیشی؛ و همین انبوه مصلحت اندیشی ها بوده و  هست که بارها حقیقت را زیر سوال برده و سهمگین ترین آسیب ها را در پی داشته، دارد و خواهد داشت. 
 
این نکات البته نباید ما را از جاده انصاف در نقد و انتقاد خارج سازد؛ چراکه جشنواره با تصمیمِ انجام قرعه کشی برای تعیین سانس های سینمای رسانه ها، برخی حواشی را راند؛ همچنین جشنواره امسال بنا را بر این گذاشته بود تا از «شلوغ بازارِ» نمایش انبوه فیلم ها، خبری نباشد و از این رو می توان، حذف بخش های «جنبیِ من درآوردی» را بلندترین قله ی فتح شده برای دست اندرکاران جشنواره سی و ششم دانست؛ امری که البته با «شلوغ بازارِ» اختتامیه و سرگردانی اهالی رسانه در آن، باز هم به حاشیه ها دامن زد.
 
شاید در همین جا لازم باشد تا به نکته ای دیگر درباره جشنواره سی و ششم هم توجه شود؛ آنجا که یک هیئت انتخاب غیر چینشی، شجاع و غیر مصلحت اندیش می توانست تعداد فیلمهای بخش مسابقه را حتی به کمتر از 15 فیلم هم برساند تا حداقل نشان دهد که برای وقتِ «خَلقُ الله» ارزش قائل است.
 
در هر صورت ما با پدیده ای رو به رو بوده و هستیم که همچنان و در برابر انظار عمومیِ غیر مُطالبه گر، بازار سیاه بلیت و کارت اوریجینال و جعلی افتتاحیه و اختتامیه دارد؛ همچنان با چالش پارکینگ برای فیلمبینان و فیلمبانان رو به روست؛ همچنان با مشکل صدا - که مُعضلی حل ناشدنی در تاریخ کشور بوده، هست و خواهد بود – و همچنین مشکل تصویر در سالن ها دست و پنجه نرم می کند؛ همچنان مشکلات عدیده ای را در برگزاری نشست های رسانه ای فیلم ها فریاد می زند و حتی با کمبود سرویس های بهداشتی برای سالن هایِ بیش از حدّ ظرفیت انباشته شده مواجه است؛ همچنان با مشکل صدور بموقع کارت منتقدان و اصحاب رسانه رو به روست و حتی همچنان مشکل تنگی پهنای باند اینترنت برای سینمای رسانه ها دارد!
 
ما با پدیده ای رو به رو هستیم که حتی امنیتش هم زیر سوال است و در روز نخست، صدای هنرمندی کاربلد مانند ابراهیم حاتمی کیا را در شمال شرق کشور بلند می کند تا شاید این اعتراض صوتی بر روی سِن، برخی تهیه کنندگان حقیقی و واقعی را به خود آوَرَد و بیشتر به دنبال حفظ سرمایه های مادّی و معنوی باشند.
 
این اعتراض او در روز نخست جشنواره؛ البته در روز پایانی هم تکرار شد؛ آنگاه که در شامگاه 22 بهمن ماه 1396 و در آغاز چهل سالگی انقلاب اسلامی، از برخی افراد و اُرگانها به خدا پناه بُرد و در عین حال افتخار کرد که از کسانی حرف می زَنَد که باورشان دارد.
 
او از برخی واژه سازی های تلویزیونی – که چندان هم مهم نیستند و بعید است بتوانند فرهنگسازی کنند -  برآشفته بود؛ اما مشخص نبود چرا این انتقاد خود را با این حجم از عصبانیت و بُغضِ فروخفته بیان می دارد؟ او نباید از یاد ببرد که ققنوس وار زیستن، صبوری می خواهد و پایمردی؛ چه سیمرغ بدهند و چه ندهند و چه انفرادی بدهند و یا به صورت مشترک. 
 
جشنواره امسال در سال مُزیّن به نام «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» برگزار شد؛ از یک طرف احساس کردیم که کم شدن تعداد فیلمهای بخش مسابقه و تن دادن به عدد 22، در راستای شعار امسال بود؛ اما از آن طرف دیدیم که تعداد نه چندان کم فیلمهای حداکثر متوسط و همچنین برپایی مراسم هایی تشریفاتی مانند افتتاحیه و حتی نشست های کم خاصیت مطبوعاتی – که صرفا برای اینکه برگزار شود؛ برگزار می شود! - همچنان پابرجاست.
 
شاید تنها دستاورد افتتاحیه جشنواره امسال این بود که چهره ای فرهیخته و ماندگار مانند منوچهر اسماعیلی و چهره ای دوست داشتنی مانند اکبر عبدی، تا حدودی تجلیل شدند و ارج دیدند.
 
جشنواره امسال البته برخی بینندگان تلویزیون را هم نجات داد؛ آنجا که در سری اول و سوم برنامه «هفت» مجبور بودند پراکنده گویی های  دو کارگردان را به اسم اجرا تحمل کنند و البته سری دوم برنامه هم که «ما قبلِ نقد» بود؛ به بیان دیگر، سازندگان این برنامه ظاهرا فراموش کرده بودند که برنامه شان در جلوی دوربین، یک «مُجری» می خواهد و نه یک کارگردان یا ... .
 
این برنامه سرانجام در ایام جشنواره امسال، یک «مُجری» داشت که حتی اگر سواد سینمایی اش بود؛ اما انصافا یکی از معدود مجریان توانمند تلویزیون است؛ البته جالب این است که خود رضا  رشیدپور هم متواضعانه به کاستی هایش معترف است و می طلبید تا این مسئله، با حضور ثابت یک کارشناس وزین سینمایی در کنار او، رفع می شد.
 
او در عین حال، در اجرای مراسم اختتامیه و در برابر انگشت اتّهام سازنده ی فیلم های ماندگاری مانند آژانس شیشه ای، به رنگ ارغوان، ارتفاع پست، از کرخه تا راین، چ، بوی پیراهن یوسف، دیده بان و بادیگارد نیز رفتاری متین و شایسته ی تحسین داشت که از نقاط عطف جشنواره سی و ششم بود.
 
و اما یکی دیگر از موارد قابل تأمل جشنواره، مسئله بحث برانگیز انتخاب فیلم برتر بر اساس آراء مخاطبان است؛ امری که به نظر می رسد به یک مُعضل تبدیل شده و معلوم نیست چرا آراء مردم، در برابر دیدگان همه و به تعبیری، آنلاین نیست؛ آرائی که فاصله فیلم اول تا ششمش در جشنواره امسال، تنها 38 صدم درصد بود و همه چیزش تا انتها درون یک پاکت ماند!  
 
نکته بسیار مهم دیگر جشنواره فیلم فجر در سال های اخیر، ورود تعدادی از جوانان فیلمساز فیلم اولی و دومی است که می توان آنان را «نوفیلمساز» خواند.
 
باید گفت این حضورِ تا حدودی امیدوارکننده، نیاز به یک آینده نگری جدّی هم دارد؛ چراکه برخی از این جوانان جویای نام، هنوز به پختگی لازم حتی برای شروع کار نرسیده اند و با این حال، تلاش دارند تا هر سال، فیلم بسازند؛ در جشنواره حضور داشته باشند و هر طور شده، حرف بزنند و حتی درباره همه چیز اظهار نظر کنند! به بیان دیگر، برخی از آنها هستند که هنوز مرکّبِ اثر اول یا دومشان خشک نشده، ساخت اثر بعدی را آغاز می کنند که این، قطعا یک آسیب و آفت است و آنها را از مسیر صحیح خارج خواهد کرد.
 
نکته ی دیگر، درباره اظهارنظرهای بعضا خام و عجولانه ی برخی از همین نوفیلمسازان است.
 
اجازه دهید تا با مثالی، مسئله روشنتر شود.
 
محمدحسین مهدویان، یکی از خوش قریحه ترین فیلمسازان جوان ایران زمین است که کُلّیّت آثارش، انصافا قابل دفاع و بعضا درخشان است؛ اما تردیدی نیست که تداوم فیلمسازی های پیاپی، قطعا او را با مشکل مواجه خواهد کرد. همین اظهارنظر اخیر او درباره حکیم فردوسی و تلقی و برداشتش از روح ابیات شاهنامه، نشان می دهد که نوفیلمسازان جوان ما، نیاز به مطالعه، تفکر، اندیشه ورزی و دقت نظر بیشتر دارند و نباید با اظهارنظرهای صفر و صدی و یا اظهارنظرهایی که حتی استادان و پژوهشگران برجسته هم به راحتی بر زبان و قلم جاری نمی کنند؛ خود را به حاشیه نزدیک سازند یا شائبه ای علیه خود ایجاد کنند.
 
با همه ی آنچه گفته شد؛ جشنواره سی و ششم با پایان دهه فجر و با خاطراتی از برخی فیلمهای نسبتا خوب و قابل احترام مانند «تنگه ابوقریب»، «به وقت شام»، «لاتاری» و «دارکوب» و البته انبوه فیلم های متوسط و حتی ضعیف به پایان رسید؛ اما باید افسوس خورد که در سال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل»، فرصت بی نظیر حذف تشریفات، کلیشه های بی خاصیت و همچنین کاهش شجاعانه فیلمهای بخش مسابقه، از دست رفت و حالا باید منتظر ماند و دید چه کسی پاروی این قایق را برای جشنواره سی و هفتم به دست خواهد گرفت و سلایق شخصیِ او برای إعمال نظر در این پدیده ی سالانه ی غیر قابل مطالعه چیست؟
 
جشنواره سی و ششم حداقل می توانست بر اساس پیشنهاد مجری افتتاحیه اش مبنی بر ضرورت همت اهالی هنر در جهت رفع مشکل کانکس زلزله زده ها، یک تصمیم شجاعانه بگیرد و با حذف بخشی دیگر از زوائد برشمرده شده، اندکی از بودجه ی خود را برای کمک به هموطنان آسیب دیده از بلایای طبیعی اخیر – که همچنان سرما نوش می کنند و صبوری می ورزند - ، اختصاص دهد و نشان دهد که همچنان با «مردم» است و به «ملّت» می اندیشد.
 
و البته این فرصت هم از دست رفت.
 
 
 
حسن شیخ حائری
 
کارشناس ارشد فرهنگ و رسانه و عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی


کد مطلب: 229577

آدرس مطلب: http://asremrooz.ir/vdcjahe8auqe8iz.fsfu.html

عصر امروز
  http://asremrooz.ir