توصيه به ديگران
۰
سه شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۳۹
ای مادر چار آفتاب ادرکنی // زهرای سرای بوتراب ادرکنی // ما دست به دامان توأیم ای بانو // یا فاطمه ی بنی کلاب ادرکنی
شاید نکته بسیار مهمی که در زندگی حضرت ام البنین سلام الله علیها درخشان شده و ایشان رابه مراتب بلندی از کمالات رسانده است معرفت و شناخت ایشان نسبت به امام زمانش می‌باشد چه در دوران زندگانی با امیرالمومنین و چه در دوران امام حسن و امام حسین علیهم السلام.
ای مادر چار آفتاب ادرکنی // زهرای سرای بوتراب ادرکنی // ما دست به دامان توأیم ای بانو // یا فاطمه ی بنی کلاب ادرکنی
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز امشب شب رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها مادر باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام می باشد.

شاید نکته بسیار مهمی که در زندگی حضرت ام البنین سلام الله علیها درخشان شده و ایشان رابه مراتب بلندی از کمالات رسانده است معرفت و شناخت ایشان نسبت به امام زمانش می‌باشد چه در دوران زندگانی با امیرالمومنین و چه در دوران امام حسن و امام حسین علیهم السلام.

از جمله شواهدی که بر این نکته بسیار مهم دلالت می‌کند این است که ایشان هر چهار فرزند برومندش را به کربلا برای فدا شدن در راه حضرت سیدالشهدا صلوات الله و سلامه علیه فرستاد؛ با توجه به اینکه او یک مادر است و عواطف مادری اجازه نمی‌دهد که فرزندانش او را تنها گذارند؛ و از سوی دیگر اینکه بجز این چهار فرزند، کس دیگری را در زندگیش در این دنیا نداشت اما با همه این مسائل به تمام عالم نشان داد که او یک امام شناس کامل است و درس امام شناسی را خوب در مکتب مولایش امیرالمومنین سلام الله علیه یاد گرفته است و آنچه برای او مهم است امام زمانش می‌باشد.

السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله
السلام علیکِ یا عزیزة الزهراء
السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور السَّواطع یا فاطمة بنت حِزام الکِلابیه المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته.
اُشهِد الله و رسولَه  اَنَّکِ جاهدتِ  فی سبیل الله اذ ضحیّتِ باولادک دون الحسین ابنِ بنتِ رسولِ الله
و عبدتِ اللهَ مُخلَصَةً له الدین بِوِلائک للائمة المعصومین
و صبرتِ علی تلک الرزیة و احتسبتِ ذلک عند الله رب العالمین.



وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها)



جز با زلالِ نورِ الهـی نسب نداشت ...
ذکری به غیر نام علی روی لب نداشت
دردی به غیرِ غربتِ شاهِ عرب نداشت
هرگز کسی شبیه به این زن ، ادب نداشت

آماده کرده بود سپر های خویش را
تعلیم داده بود پسر های خویش را

تا پاسـدار خیمه ی آل عـبا شوند ...
با راه و رسم عشق و جنون آشنا شوند
هم داستان ماه ترین ماه ها شوند
مردان پاکـباخته ی کربلا شوند

ام البنین که چار یل بی قرینه داشت
تنها مدال عشق علی را به سینه داشت

بانوی خانه ای است که هم ایلیایی اند
هم پای تا به سر همگی مصطفی ایند
اهل مدینه اند ولی کـربلایی اند
از نسل کوثرند سراپا خدایی اند

عمری است دل به ساحتِ خورشید داده است
سرمایه اش محبتِ این خانواده است

تا روز حشر مکتب او مکتب علیست
لب وا نکرد و دید که جان بر لب علیست
او آشنای تاب و تبِ هر شب علیست
با افتخار ، خادمه ی زینب علیست

بر سفره ای که داشت فقط آب و نان جو
لبریز بود از مـیِ اِیّـاکَ نـَعْبُدو ...

سر مست بود از خمِ اِیّاکَ نَسْتَعین
بی شک رسیده بود به سرمنزلِ یقین
ام البنین چه کرد زمانی که شاه دین
یعنی عزیزِ فاطمه افتاد بر زمین  ...

با اینکه بعدِ روزِ دهم یک پسر نداشت
یک لحظه از حسین و حسن دست بر نداشت

آغاز روضه بود نظر کردنش به آب
شرمنده بود مثل ابالفضل از رباب
مثل رباب ماند پس از آن در آفتاب
ای کاش رفته بود علی اصغرش به خواب

هرچند مثل حضرت زینب صبور شد
آنقدر گریه کرد از این غم که کور شد

الحق که جایگاهِ علی را شناخته
در کوره ی محبتِ مولا گداخته
هرگز به زرق و برقِ جهان دل نباخته
با نانِ خشک و خالی این خانه ساخته

ما تشنه ایم تشنه ی لحنِ حماسی اش
صد مرحبا به این همه زهرا شناسی اش

از راه دور، محو تماشای کربلا است
دلواپسِ عمیق ترین جای کربلا است
آموزگارِ حضرت سقای کربلا است
او مادرِ شهید ترین های کربلا است

این زن که خاک را به نظر کیمیا کند
آیا شود که روزیِ ما کربلا کند

#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#احمد_علوی



وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها)



میان بارش بارانی از ستاره رسید
اگرچه مثنوی... اما چهارپاره رسید

چهار پارۀ تن، نه چهار پارۀ دل
چهار ماه شب بی‌کسی ولی کامل

چهار ابر به باران رسیده در ساحل
چهار رود به پایان رسیده، دریادل

چهار فصل طلایی ولی میان خزان
چهار بغض غم‌انگیز و مادری نگران

چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی
برای دشمن خود نیز گریه‌دار شوی

مدینه، حسرت دیرینۀ دو چشم ترش
چهار قبر غریب است باز در نظرش

چقدر خاطره مانده‌ست در مفاتیحش
و دانه‌ دانۀ اشکی که بوده تسبیحش

نشسته بود شب جمعه‌ای کنار بقیع
کمیل زمزمه می‌کرد در جوار بقیع

غروب، لحظۀ تنهایی‌اش دوباره رسید
غروب‌ها دل او خون‌تر است از خورشید

به غصه‌های جگرسوز می‌زند پهلو
دوباره شعله کشیده‌ست آب وقت وضو

شروع می‌کند او لیلة‌ المصائب را
همین‌ که دست به پهلو نماز مغرب را…

چهار رکعت دلواپسی پس از مغرب
چهار نافله در بی‌کسی پس از مغرب

در آسمان نگاهش که بی‌ستاره شده
چهار آینه مانده، هزار پاره شده

شکست آینه‌هایش میان گرد و غبار
شلمچه، ترکش و خمپاره، کربلای چهار

از آن زمان که پسرهای او شهید شدند
یکی یکی همه موهای او سفید شدند

و همسری که به دل غصه‌ای گذاشت، وَ رفت
نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت

اگرچه بین غم و غصه‌های خود تنهاست
ولی چهارم هر ماه روضه‌اش برپاست

طراوتی که نرفته‌ست سال‌ها از دست
بهشت خانۀ او سفرۀ اباالفضل است

صدای گریه بلند است بین مرثیه‌ها
چه دلنواز شده یا حسین مرثیه‌ها

نشسته گوشۀ ایوان کنار گلدان‌ها
برای بدرقه با اشک خود به مهمان‌ها -

- در التماس دعایش چه حرف‌ها گفته است
به لطف آن کمر خسته کفش‌ها جفت است...


#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#رضا_خورشیدی_فرد




وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها)


ای روشنای خانه حیدر پس از زهرا
کامل ترین و بهترین همسر پس از زهرا

  ایثار از رفتار و الطاف تو می جوشد
مهر و محبت از دل صاف تو می جوشد

هر چند در عالم علی را کفو و همتا نیست
هر چند همتایی برایش غیر زهرا نیست

اما علی گمگشته اش را در تو پیدا کرد
آری خدا پای تو را در خانه اش وا کرد

در تو حیا و عفت و بذل و شجاعت دید
در قلب تو یک آسمان عزم و شهامت دید

پرواز کرده این دلم تا تربتت امشب
دست توسل می زنم بر ساحتت امشب

دست تو لبریز از کرم سرشار از بذل است
هر کس گدایت هست کارش با ابالفضل است

بانو تو را در عالم خلقت شبیهی نیست
هم رتبهء علمت در این دنیا فقیهی نیست

بانو خدا خیرت دهد خیرآفرین بودی
عمری تسلای امیر المومنین بودی

روزی که سوی خانه مولا سفر کردی
آن روز که رخت عروسی را به بر کردی

برداشتی آرام سوی خانه گامت را
کوچه به کوچه میگرفتند احترامت را

قبل از ورودت لحظه ای در پشت در ماندی
با یاد زهرا گریه کردی فاتحه خواندی

بردی به سمت آسمان دست دعایت را
گفتی خدایا من کجا و خانه زهرا؟

گفتی خدا لبریز از عشق و امیدم کن
جان علی درپیش زهرا روسپیدم کن

اول کلامی با حسین و با حسن گفتی
زانو زدی در محضر زینب سخن گفتی

گفتی که اینجا آمدم قصدم عزیزی نیست
باور بفرما نیتم غیر از کنیزی نیست

من آمدم اینجا برایت خادمه باشم
عمری کنیز بچه های فاطمه باشم

بانو همه دیدند بر عهدت وفا کردی
الحق که در بیت علی حق را ادا کردی

در تو خدا ظرفیت بسیار را می دید
فانی شدن در حیدر کرار را می دید

آخر خدا هدیه به تو ماهی منور داد
چون لیله قدر از هزاران ماه بهتر داد

مولا که دید از شوق داری در بغل عباس
فرمود با گریه و ما ادراک ماالعباس

بانو علم در مشت عباس تو می چرخد
عالم سر انگشت عباس تو می چرخد
 
بانو گره خورده به کار ما گشایش کن
امشب بیا ما را به عباست سفارش کن

#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#مجتبی_شکریان
کد مطلب : 293144