توصيه به ديگران
۰
سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۴۲
عید قربان و غدیر است غرق نور و غرق شادی // بین دو عید گشته تابان آفتاب روی هادی
ای جلوه ی حق،رَبّ عیان،حضرت هادی // ای رازق هر خُرد و کلان حضرت هادی // ای شرط دهم بهر قبولیِ عبادات // ای مظهر توحید جهان حضرت هادی
عید قربان و غدیر است غرق نور و غرق شادی // بین دو عید گشته تابان آفتاب روی هادی
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز امام علی بن محمد الهادی علیه السلام در نیمة ذی الحجه سال 212 ق نزدیک شهر مدینه در روستای صریا، چشم به دنیا گشود. ایشان پس از پدر بزرگوارش 33 سال امامت شیعیان را بر عهده داشتند.

تبیین مقام شامخ امامت از طریق زیارت غدیریه و زیارت جامعه

در زمان امام هادی علیه السلام اصل امامت باید معرفی می گردید؛ چون ائمه علیهم السلام و فضائل و جایگاه ایشان رو به فراموشی می رفت. امام هادی علیه السلام پدران و اجداد گرامی خود را با بیان زیارات معرفی می کردند. مجموعه این زیارات و ادعیه به عنوان یک دائرة المعارف شیعه به حساب می آید و در بردارنده دلایل بسیار استوار در حقانیت ائمه اطهار و اهل بیت علیهم السلام می باشد.

و زیارت غدیریه به زیارت امیرالمؤمنین در عید غدیر خم معروف است. در سالی که معتصم امام علیه السلام را از مدینه به سامرا فراخواند، ایشان به زیارت امام علی علیه السلام در نجف اشرف رفته و این زیارت را قرائت کردند که در ضمن آن یکصد و پنجاه منقبت از مناقب امام علی علیه السلام بیان فرموده و از برخی مشکلات سیاسی و اجتماعی که ایشان را آزرده کرده بود، سخن گفتند.


#امام_هادی_علیه_السلام


ای جلوه ی حق،رَبّ عیان،حضرت هادی
ای رازق هر خُرد و کلان حضرت هادی

ای شرط دهم بهر قبولیِ عبادات
ای مظهر توحید جهان حضرت هادی

ملک و ملکوت،پُر شده از وجه تو مولا
ای روح نماز،اصل اذان،حضرت هادی

بر جمع خلایق نَفَسَت جامعه آورد
شهد دو لبت رازق جان حضرت هادی

گنجینه ی اسرار خداوند حکیمی
ای عالم پیدا و نهان حضرت هادی

رسم و منشت بخشش و احسان مداوم
روزیِ گدایت برسان حضرت هادی

خدمت ننمودم به شما ای گل زهرا
آقایی و من هم ز بدان حضرت هادی

ای کاش شوم کلب سر کوی تو مولا
نامم بزنی بین سگان حضرت هادی

از نسل رضایی و ز اولاد جوادی
ما را ز درت دور مران حضرت هادی

باید که خدا مدح امامش بنگارد
اوصاف شما فوق بیان حضرت هادی

بی شک که خدا بهر تولای تو مولا
بر اهل جهان داده زبان حضرت هادی

از سختی دنیا و بلاها به قیامت
خواهم ز شما برگ امان حضرت هادی

خواهم که ببینم فرج حضرت مهدی
در دست شما فعل و زمان حضرت هادی

/عبدِ کریم/



#امام_هادی- علیه السلام

لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش

بر لطف بى کرانۀ او بسته ‏ایم دل
امشب که جلوه گر شده خورشید طلعتش

منت خداى را که به ما کرده مرحمت
توفیق برگزارى جشن ولادتش

تبریک باد بانوى کبرى سمانه را
کین غنچه بر دمید ز گلزار عصمتش

ماه تمام و نیمۀ ذى حجه مطلعش
خیر کثیر وکوثر قرآن بشارتش

این است آن امام که تقدیر ایزدى
بعد از جواد داده مقام امامتش

این است آن امام که ذرات کائنات
اقرار کرده‏ اند به جود و کرامتش

این است آن امام که در برکة السّباع
شیران شوند رام و گذارند حرمتش

این است آن امام که از نقش پرده هم
ایجاد شیر زنده کند حکم قدرتش
 
این است آن امام که دشمن به چند بار
رخسار عجز سوده به درگاه عزتش

سر تا به پاى عاطفه و مرحمت ولى
دشمن به لرزه آمده از برق هیبتش

آن سومین ابوالحسن از خاندان وحى
چون سه على دیگر باشد عبادتش

افزون ز ریگ هاى بیابان عطاى او
بیش از ستاره ‏هاى درخشان فضیلتش

مائیم و دست و دامن آن حجت خدا
چون نا امید کس نشود از عنایتش

گردیده‏ ایم جمع به ذیل لواى او
افکنده‏ ایم دست به دامان رحمتش
 
از آستان قدس رضا هدیه مى‏ کنیم
آه دلى به غربت و اشکى به تربتش

یارب بحق فاطمه با فتح کربلا
بگشا بروى ما همه راه زیارتش

از لطف آن امام (مؤید) مؤید است
کو را نشان خدمت آل محمد است

استاد سیدرضا مؤید



"امام هادی صلوات الله علیه"


شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی
سفری کنم و سری زنم به سرات یاعلی النقی

به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس
برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی

هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن
بنویس سردر مشق های سیات یاعلی النقی

بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت
شود آب های جهان اگر که دوات یاعلی النقی

بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم
که دمیده جامعه ای بدان جلوات یا علی النقی

تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی
و سروده ای غزل از زبان خدات یاعلی النقی

و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت
شده اید رب جلی ولی به صفات یاعلی النقی

ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن
و به شیر جان بده با مسیح نگات یاعلی النقی

منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو
که سلام می دهمت به شوق لقات یاعلی النقی

نبود به بودن تو غمم، بخدا که حر جهنمم
که گرفته ام به ولات برگ برات یاعلی النقی

بگذار کعبه ی سامرا، قدمی طواف کنم تورا
سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی



#امام_هادی- علیه السلام


جلوه‌ای از جبروت آوردند
سوره‌ای از ملکوت آوردند
اَبری از جنسِ بهار و باران
به سرِ این بَرَهوت آوردند
خسته بودیم که ما را از لطف
زیرِ یک سایه‌ی توت آوردند
به درِ خانه‌ی آقا یک شهر
همگی دستِ قنوت آوردند
به تماشای تو آدم را باز
از بهشتش به هبوط آوردند
از سرِ سفره‌ی زهرا امشب
محضِ لبخندِ تو قوت آوردند

آب و آئینه و قرآن این است
نوه‌یِ شاهِ خراسان این است

قبله خوب است همین در باشد
علیِ آلِ پیمبر باشد
چارمین نادِ علی را گفتند
باید این نام مکرر باشد
چار دیواریِ کعبه یعنی...
چارسو جانبِ حیدر باشد
جامعه خواندم و گفتند که آن
با مفاتیح برابر باشد
بگذار از لب بامت نرویم
دلِ ما مثل کبوتر باشد
گیسویی دین و دلِ ما بُرده
خاصه وقتی که معطر باشد

آی همنامِ رضا آمده است
مغزِ بادامِ رضا آمده است

زلفِ تو کاش مجعد نشود
دل در این شام مُردد نشود
تو علی هستی و مانند علی
هیچکس صاحبِ مَسند نشود
هست تا سامره و سردابش
حالِ ما شُکرِ خدا بد نشود
جز نسیمی که پُر از عطرِ شماست
کاش از کوچه‌ی ما رد نشود
دلِ من رفت به کویَت گفتم
رفتِ تو کاش که آمد نشود
گره‌ام دستِ تو بود و واشد
کار دستِ تو نباشد نشود

صد و ده مرتبه مُمتد گفتیم
یا علی ابن محمد گفتیم

دیدنت جامه دَریدن دارد
یا که انگشت بُریدن دارد
مژه‌ام خاکِ مسیرت را خورد
الحق این سُرمه ، کشیدن دارد
ارزشش داشت پریشان باشیم
نازِ این زلف خریدن دارد
دلِ من می‌تپد آقا چه کنم
آهویی مِیلِ رمیدن دارد
ما رسیدیم و زمین اُفتادیم
بوسه از خاکِ تو چیدن دارد
آنچه گفتند در اوصافِ شما
دیدن و دیدن و دیدن دارد

علیِ عالیِ اعلیٰ هادیست
دهمین معنیِ زهرا هادیست

چینی‌ام آینه‌ام می‌شکنم
که تَرَک خورده‌ ترین قلب منم
سامرایِ تو بنا شد اما
من پریشانِ امام حسنم
بعد تو وقف بقیع ، کاش شود
عُمرِ من صرفِ حرم ساختنم
حضرت هادیِ ما مهدی کو
من اویسم به هوایِ قَرنم
گریه‌ام را به مُحرم برسان
کُشته‌ی روضه‌ی یک پیرهنم
خواهری گفت که ای وای حسین
مادری گفت که ای بی کفنم

کاروان آه که آمد از راه
هرکه دارد هوسش بسم‌الله


#امام_هادی- علیه السلام

یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم
داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم

از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد
محکمات کلمات تو مسلمانم کرد

کلماتی که همه بال و پر پرواز است
مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است

کلماتی که پر از رایحۀ غار حراست
خط به خط جامعه آیینۀ قرآن خداست

عقل از درک تو لبریز تحیر شده است
لب به لب کاسۀ ظرفیت من پر شده است
 
همۀ عمر دمادم نسرودیم از تو
قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو

من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم
عرق شرم به پیشانی دفتر دارم

شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو
فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو

دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد
شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد

بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم
رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم
 

تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران
دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران

من زمین‌گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست
کلماتم کلماتی‌ست حقیر ای باران

یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود
یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران

نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم
مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران

ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد
ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران

پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب
ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران

سامرا قسمت چشمان عطش‌خیزم کن
تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران

سید حمیدرضا برقعی
کد مطلب : 285846