۱
توصيه به ديگران
۰
يکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷ ساعت ۲۳:۴۶
دستمال یزدی هایی که «گردان میثم» را ساختند+ عکس
عملیات کربلای 5 یکی از عملیات های غرور آفرین رزمندگان در سال های دفاع مقدس بود که همزمان با سالروز این عملیات همراه شدیم با یکی از جانبازان جنگ که هم اکنون در بیمارستان بستری است اما جراحات جنگ باعث نشد تا خاطراتی بکر از روزهای عملیات کربلای 5 را برایمان بازگو نکند.
Share/Save/Bookmark
به گزارش عصر امروز؛ عملیات کربلای 5 یکی از عملیات های غرور آفرین رزمندگان در سال های دفاع مقدس بود که همزمان با سالروز این عملیات همراه شدیم با یکی از جانبازان جنگ که هم اکنون در بیمارستان بستری است اما جراحات جنگ باعث نشد تا خاطراتی بکر از روزهای عملیات کربلای 5 را برایمان بازگو نکند.

 
دستمال یزدی هایی که گردان میثم را ساختند/ خاطرات تلخ و شیرین از عملیات کربلای 5+ عکس

 
قلبی که با خمپاره بیرون جهید

 
علی ثابت یکی از رزمندگان حاضر در عملیات کربلای 5 بود که در ابتدا به نقش بی بدیل سردار جواد حکمی در این عملیات می گوید:

 
در آن آتش غير قابل كنترل دشمن مقدارى از جاده را به طرف عقب بر ميگشتيم و اتش دشمن لحظه اى امانمان نميداد كه يكباره يك برادر بسيجى در كنار جاده در حال تردد به سمت عقب بود كه در همين حين قبضه خمپاره اى مستقيم در سينه او نشست قلبش در حال طپش بود كه به بيرون پرت شد بنده و جواد حكمى و رزمندگانى كه داخل تويوتاى كالاسكه اى اين صحنه را ديديم صحنه بسيار دلخراشى بود رزمندگانى كه همراهمان بودند همگى ازينكه قلبى بدون بدن هنوز در حال تپيدن است مات و مبهوت شده بودند  (سردار جواد حكمى در حال حاضر معاون هماهنگ كننده نمايندگى ولى فقيه در خاتم الانبيا مى باشد)

 
دستمال یزدی هایی که گردان میثم را ساختند/ خاطرات تلخ و شیرین از عملیات کربلای 5+ عکس
 
ثابت در ادامه اظهار داشت: خاطره اى از عزيزان تخريبچى را نقل ميكنم در محور عملياتى درياچه ماهى يا ( كانال ماهى )تيم خنثى سازى با (مسئول تيم تقى مشكورى)مشغول باز كردن معبر در ميدان مين بودند، اصولاً در ميدان مين ها منور وجود دارد كه شب تاريك را به روز روشن تبديل ميكند وهنگام ورود به محوطه ميدان مين عمل ميكند و دشمن را آگاه ميكند درجه حرارتش ٤٠٠٠ درجه فارنهايت است در همين عمليات كربلاى ٥ اين اتفاق افتاد در محورهائى كه عرض كردم ميدان مين چند لايه بود: ١-مين منور و مين والمر و مين پدالى و غيره  ) ٢-خورشيدى ٣- سيم خاردار ، ٤_بشكه هاى انفجارى و ،،،، وقتى مين منور عمل ميكند خودرا با شكم روى مين منور انداخت تا ميدان لو نرود، و دشمن از ما تلفات سنگين نگيرد،نقطه ذوب فولاد ١٠٠٠ْ فارنهايت است يعنى ٤ برابر ذوب فولاد با بدن اين تخريبچى چه كرد البته بدنى وجود نداشت يك پيكر پودر شده از وى باقى ماند. { برادر تقى مشكورى سال ١٣٦٩ ٢ سال بعداز اتمام جنگ در حال پاكسازى ميادين مين كردستان به فيض شهادت نائل آمد}


 
دستمال یزدی هایی که گردان میثم را ساختند/ خاطرات تلخ و شیرین از عملیات کربلای 5+ عکس
 
دستمال یزدی هایی که گردان میثم را ساختند/ خاطرات تلخ و شیرین از عملیات کربلای 5+ عکس
 
بچه مشتی ها و دستمال یزدی هایی که گردان میثم را ساختند

 
كانال زير آتش بود و آقاسيد ابوالفضل كاظمى و حاج اصغر ارسنجانى گردان ميثم را اداره ميكردند بقول خودمونى بچه مشتى ها و شيردل ها که موسوم به دستمال یزدی ها بودند تو گردان ميثم دور حاج اصغر ارسنجانى و اقا سيد ابوالفضل كاظمى جمع بودند بچه هائيكه اهل كُپ كردن زير آتيش هولناك دشمن بعثى نبودند گردان عاشورائى خط و كانال ايستادگى كردند و خط رو نگه داشتن كه ديدن و شنيدنش انسان  رو ياد صحنه كربلا ميانداختند.

 
 
ثابت می گوید: گردان ميثم تبديل به يك گروهان شده بوداما با حدود ٦٠ يا ٧٠ نفر به استعداد يك گردان سرحال خط رو نگه داشت نبرد تن با تانگ واقعى را بچه هاى گردان ميثم در عمليات كربلاى ٥ گُل كاشتند.

 
 
یادشان گرامی باد...
مرجع : شهدای ایران
کد مطلب : 249621
معروف به دکتر
United States
۱۳۹۷-۱۰-۲۴ ۱۴:۱۲:۲۴
وقتی نوبت گروهان ما برای پدافند در موقعیتی شبیه به این عکس رسید قبل از ما نیروهای لشگر ثاراله در آنجا عمل کرده بودند زیرا اجسادشان بین ما وعراقیها تبدیل به موانعی برای سنگر گیری وجانپناه در قبال تیربارچی عراقی شده بود وقتی من در میانشان سینه خیز میرفتم (که خود را به سنگر تیربار عراقی برسانم تاشاید بتو انم درون سنگرش نارنجک بیند ازم که البته موفق نشدم ونزدیک بود ترکش نارنجکم خودمرا مجروح کند)هرگاه منور دربالای سرم روشن میشد چهره های گندومِگونشان و نیزنوشته های پشت لباس خاکیهایشان که با شابلون ورنگ مشکی نو شته بود :لشگر41ثاراله ازخاطرم پاک نمیشود
نبرد بچه های گردان میثم بسیار سخت وعموما تن به تن بود آنچه که جلب توجه میکرد کثرت تلفات دشمن نسبت به ما (شاید علتش این بود که آنها نمیتو انستند اجسادشان را ببرند ) وهمینطور آمار شهدای ما که در محل باقی مانده بودند وقابل انتقال به عقب نبودند زیرا بین موقعیت پدافندی ما وعقبه مان دشتی صاف و باتلاقی وبدو ن جاده بود که زیر تیر مستقیم دوشکا وتیربار عراقیها بودهمینطور
دیدن آنهمه مقاومت از سوی عراقیهاوتلفات سنگین خودمان اولین باری بود که مرابه این فکر فروبرد که شکست عراق به شیوه های قبلی (گوشت در برابر توپ وتاکتیک دویدن درفاصله بین خاکریز خودمان تا خط وخاکریز دشمن و...)کاراییش را از دست داده خصوصا آنکه ابتکارات دشمن در طراحی خطوط پدافندیش در غرب دریاچه ماهی وشرق بصره با ایجاد خاکریزهای نونی شکل(ن)تاکتیک عمده تکراری مارا تاحدود زیادی نا کارآمد کرده بود پس میبایست طرحی نو درانداخته میشد که البته درانداخته نشد یا اگر شد ما تا پایان جنگ چیزی ندیدیم
خدا عاقبت همه مارا به خیر کند
به یاد تیکه کلامی ازبیسیمچی دسته مان (بچه غیاثی بودولی اسمش را فراموش کرده ام )بچه مشتی های خونگرم گردان دم همه تان قیییژ وبه قول معاون فرمانده گردان (معروف به :الله صفت) بیشتر از این چیکه نمیکنم
حق نگهدارتان