توصيه به ديگران
۰
يکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۳۷
جان عالم فدای پیغمبر(ص)
سایه ات را کم نکن ، بعداز تو ای ختم رسل // در هم و برهم شود دورانِ من بی اختیار // کینه ها از مرتضی آتشفشانی می شود // می شود تنها شه مردانِ من بی اختیار
جان عالم فدای پیغمبر(ص)
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز 28 صفر سالروز شهادت نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله و علیه و آله آغاز مظلومیت اهل بیت علیهم السلام می باشد. ضمن تسلیت این ایام جانگداز اشعار زیر تقدیم شما خوبان می شود:
 


جان عالم فدای پیغمبر
بی نگاهش نبود طی طریق
شان او را نگفته‌ایم درست
وصف او را نخوانده‌ایم دقیق
 
عالمی بی تلالو نورش
به ضلالت همیشه محکوم است
به فدایش که بین امت خویش
هم غریب است هم که مظلوم است
 
عقل ما عاجز است از درکش
علت خلق کائنات است او
بی وجودش همیشه گمراهیم
چون که تنها ره نجات است او
 
کیست جز حضرت محمد (ص) که
در دل عرش قرة العین است
بین ذات خدا و حضرت او
فاصله کم ز قاب قوسین است
 
عمر چل ساله‌ی رسالت او
آیه در آیه مهربانی بود
گرچه بر خاک بود شصت و سه سال
اهل اینجا نه، آسمانی بود
 
اوست آنکه در شب معراج
با خداوند همکلام شده است
بعد از ابلاغ روز عید غدیر
کار او با جهان تمام شده است
 
لحظه‌ی رفتن از علی می‌گفت
دین اسلام روح تازه گرفت
وقت وارد شدن به خانه‌ی او
ملک الموت هم اجازه گرفت
 
خانه‌ای در مدینه که یک عمر
ملجا بی پناهی‌ همه بود
داشت می‌رفت مصطفی اما
دل پریشان برای فاطمه بود
 
فاطمه، فاطمه همان که رسول
داشت بر دست او نوازش‌ها
حضرت مصطفی چه‌ها می‌دید
در پس آن همه سفارش‌ها
 
فاطمه ، آنکه نزد پیغمبر
هر زمان محترم‌تر از همه بود
چشم این شهر شاهد یک عمر
احترام نبی به فاطمه بود
 
چشم خود را که بست پیغمبر
فاجعه زود اتفاق افتاد
در دل امت رسول خدا
بذر نامردی و نفاق افتاد
 
مست قدرت شدند بعضی ها
باطل آمد برای حق پوشی
در فضای مدینه پاشیدند
گرد مسمومی از فراموشی
 
یادشان رفت -کمتر از یک روز-
آن همه گفته ی پیمبر را
زودتر از تصور تاریخ
یادشان رفت حق حیدر را
 
اهل یثرب، مهاجر و انصار
همگی خویش را نشان دادند
دست یاری علی به پیش آورد
در جوابش سری تکان دادند
 
فتنه پیچیده تر شد و آنگاه
نوبت غصب حق فاطمه شد
آمد از خانه او پی حقش
تا به مسجد رسید، همهمه شد
 
خطبه ای خواند و حق خود را خواست
با روایات و تکیه بر آیات
شیر زن، مثل همسر شیرش
زیر بار ستم رود؟ هیهات!
 
آنچنان خطبه خواند آنجا که
دست تزویر عاقبت رو شد
سینه ی مسجد النبی آنروز
صحنه ی کارزار بانو شد
 
مِلک زهراست آسمان و زمین
او به یک باغ احتیاج نداشت
داشت با انحراف می جنگید
درد تحریف دین علاج نداشت
 
آمد آن روز که شقاوت را
به تماشای مردم آوردند
آمد آن روز که چهل نامرد 
تیغ و شمشیر و هیزم آوردند
 
خانه ی وحی را نگاه کنید
کار او به کجا کشیده شده
این طرف فاطمه به پشت در و
آن طرف هیزمی که چیده شده
 
آمدند و به درب کوبیدند
خانه ای که پر است از حوری
لگد جمعیت به در می خورد
تا بگیرند بیعت زوری
 
در هیاهوی این همه ضربه 
کفر، آیینه را شکستش داد
میخ میخواست ضربه ای بزند
لگدی یک بهانه دستش داد
 
آنقدر که فشار بر در بود
به حرارت رسیده بود تنش
همه گفتند محسنش می سوخت
من نوشتم که بیشتر حسنش
 
آنکه از چادرش ملک می ریخت
نور قدیسه بود در ذاتش
به کدامین گناه نا کرده 
گیسوانش گرفته بود آتش
 
دست حق را به ریسمان بستند
دارد از خانه میرود مولا
فاطمه خواست تا که نگذارد
تازیانه گرفت دستش را
 
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه وآله
#محمد_رسولی

 
#شهادت‌پیامبراسلام
 
 
درمیان اهالی گریه
اولین روضه آخرین روضه است
 
اینکه بعد از غدیر، پیغمبر
ازعلی گفت و گفت، این روضه است
 
زهر کم کم براو اثر می کرد
زردی چهره هم یقین روضه است
 
*لفظِ اِرْجِع فاِنَّه یَهْجُر
تا قلم خواست بدترین روضه است
 
با گریزش شکستن دندان
وسط کوچه اولین روضه است
 
با دلیل شهادت زهرا
لفظ پیغمبر امین روضه است
 
#مهدی‌رحیمی‌زمستان



#پيامبر_اكرم صلوات الله عليه  
کل عوالم تحت فرمان محمد
رزق دو عالم بر سر خوان محمد
 
اعجاز های انبیأ یک سمت باشد
یک سمت هم اعجاز قرآن محمد
 
صدها خلیل الله خدمتکار احمد
صدها ذبیح‌الله قربان محمد
 
دینی بجز اسلام مقبول خدا نیست 
شکر خدا هستم مسلمان محمد 
 
بهر شفاعت هست در روز قیامت
دست پیمبرها به دامان محمد 
 
جان پیمبر بسته بر جان علی و ...
...جان علی هم بسته بر جان محمد 
 
بعد از غدیر خم فقط چندین مسلمان...
...ماندند پای عهد و پیمان محمد
 
مرثیه خوانی پیمبر کار ما نیست
زهراست اول‌مرثیه‌خوان محمد
 
ریحانه باغ نبی را چید گلچین
افتاد آتش بر گلستان محمد
 
زینب گریبان چاک زد در شام و کوفه
از غصه پاره شد گریبان محمد
 
اهل قرن در شام و کوفه کاش بودند
تا نشکند با چوب، دندان محمد
 
#آرش_براری


#پيامبر_اكرم صلوات الله عليه
 
سایه ات را کم نکن ، بعداز تو ای ختم رسل 
در هم و برهم شود دورانِ من بی اختیار
 
 
کینه ها از مرتضی آتشفشانی می شود 
می شود تنها شه مردانِ من بی اختیار 
 
 
یک دعایی کن پس از تو دخترت راهی شود 
یک دعایی کن رسد پایانِ من بی اختیار
 
 
می زنم خود را به آب و آتش و دیوار ودر 
تا مگر گیرد اجل این جانِ من بی اختیار 
 
 
پای حیدر جانشینت ، جان چه باشد ای پدر 
کیست تا گیرد سر و سامانِ من بی اختیار
 
 
دیدنِ حیدر ، حسن حتّی حسین بغض آور است 
بی امان شد دیده ی گریانِ من بی اختیار
 
 
 #محسن‌راحت‌حق
کد مطلب : 271239