توصيه به ديگران
۰
يکشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۵۹
عاشقم عاشق نامی و رسیدم به امامی // غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی
هر شب دل من سائل باب المراد است // آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است // آنجا که اميد و پناه آخر ماست // آنجا که اوج هر توسل «يا جواد» است
عاشقم عاشق نامی و رسیدم به امامی // غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز حضرت امام جواد (علیه السلام) در سال ۱۹۵هجری در شهر مدينه منوره متولد شد. نام حضرت اش محمد معروف به جواد و تقی می باشد.

حضرتش القاب ديگری مانند: رضی و متقی نيز داشته، ولی تقی از همه معروفتر مي باشد. مادر گرامي اش سبيکه يا خيزران است که اين دو نام در تاريخ زندگی آن حضرت ثبت است.

ضمن تبریک ولادت این امام همام به ساحت ولی نعمتمان آقا امام رضا علیه السلام و حضرت بقیت الله العظم ارواحنا فداه با ذکر روایتی از امام جواد علیه السلام اشعاری را تقدیم شما خوبان می نماییم:

المُؤمِنُ يَحتاجُ إلى تَوفِيقٍ مِنَ اللّه ِ و واعِظٍ مِن نَفسِهِ و قَبولٍ مِمَّن يَنصَحُهُ

مؤمن به توفيق از جانب خدا ، پند دهنده اى از درون خويش و پذيرش خيرخواهىِ آن كه خيرخواه اوست، نيازمند است.


#مدح_امام_جواد علیه السلام


عاشقم عاشق نامی و رسیدم به امامی
غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی

دف‌زنان، خواند مدینه: «طَلَعَ البَدرُ عَلَینا»
سر زد از خانۀ خورشید، عجب ماه تمامی

نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه
تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی

شده‌ای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من
بندۀ پیر خرابات و عجب لطف مدامی

آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی
وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی

با تو، بی‌خود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی!
بی‌تو چرخیدن بی‌عشق؛ چه احرام حرامی!

پسر حیدری و خاتم جود است به دستت
شود آزاد، نگاهت اگر افتد به غلامی

عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده‌
برده‌ای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی

باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم
بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟

«من از آن روز که در بند تو» هستم، شدم آزاد
ندهم هرچه رهایی، به چنین حلقۀ دامی

ای محمد! برسد بعد تو، هم‌نام تو بی‌شک
که بر این سلسله نامش بشود حُسن ختامی

نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش
که خروش قلمم را، برسانم به قیامی

🔸شاعر:#قاسم_صرافان



#یا_جواد_الائمه_ادرکنی _ علیه السلام



نام مرا در دفتر عشاق بنویسید
دلداده ی معشوق این آفاق بنویسید
دیوانه و دلبسته و مشتاق بنویسید
یک مستحق بخشش و انفاق بنویسید
شوق هوای کاظمین افتاده در جانم
عبدالجوادم نوکر فرزند سلطانم

دل از ترنم های باران در طرب افتاد
در چشمه ی انوار سرشار رجب افتاد
مستانه در شور وصال و تاب و تب افتاد
‌یوسف رسید و قلب ما هم در طلب افتاد
یار آمد و امشب برای ما غرور آورد
عشق جواد بن الرضا ما را به شور آورد

پیچیده در صحن زمین عطر مسیحایی
می بارد از ابر کرم الطاف زهرایی
امشب به اوجش می رسد معنای زیبایی
از راه می آید شرافت بخش آقایی
آقای ما دردانه ی شاه خراسان است
محو نگینش تا ابد صدها سلیمان است

بدر المنیر آمد رجب را نور باران کرد
اسرار این ماه مبارک را نمایان کرد
هفت آسمان را با طلوع خود چراغان کرد
امشب فرشته نه فلک را ریسه بندان کرد
باید که در دست پدر او را قمر نامید
میلاد او را می شود روز پسر نامید

آورده میلادش برای ما طراوت را
تفسیر کرده با کراماتش سخاوت را
دیدیم در نام دلارایش حلاوت را
تشریح کرده با مرام خود مروت را
یک ذره از الطاف او شد اعتبار ما
نذر جواد بن الرضا دار و ندار ما

عشق ابوجعفر گرفته باز خوابم را
پر کرده با بذر محبت آسیابم را
شیرین تر از شهد عسل کرده شرابم را
تسلیم لطفش کرده حق انتخابم را
این عشق بازی می شود معیار ایمانم
مست علیّ اکبر سلطان ایرانم

دست رئوفی دستبوس و خانه زادم کرد
غمگینی ام را با نگاهی برد و شادم کرد
گفتم مریدم راهی باب المرادم کرد
خاک قدم های گل زهرا جوادم کرد
جانم که بی اندازه رخسارش نمک دارد
با حیدر و احمد صفات مشترک دارد

با برکتش ابن الرضا آمد، سرآمد شد
دست سخاوتمند لطف و جود بی حد شد
حیدر شد و زهرا شد آخر هم محمد شد
هو هو کنان روی لبم این ذکر ممتد شد
ای حضرت جود و سخا ادرکنی ادرکنی
یابن علی المرتضی ادرکنی ادرکنی

آیینه از نقش و نگارش می کند حیرت
هیبت از این شأن و وقارش می کند حیرت
از بذل و جود بی شمارش می کند حیرت
علم نسب هم از تبارش می کند حیرت
انگار سر تا پا محمد آمده دنیا
جمع جمیع حُسن احمد آمده دنیا

دل می برد از حضرت معصومه لبخندش
بوسیده بابا صورت چون ماه دلبندش
لب باز کرده در فضیلت های فرزندش
فرمود دیگر نیست در برکت همانندش
آرامش قلب رضا و جان مادر شد
مانند زهرا بوی یاس آورد و کوثر شد

کوثر رسید و باز هم دشمن مکدر شد
این بار سهم یاوه گویان هم مقرر شد
او برکت آورد و حسودش خار و ابتر شد
ذکر لب شمس الشموس الله اکبر شد
الله اکبر بر جمال بی مثال او
بر صولت و بر هیبت حیدر خصال او

دردانه ی شاه خراسان است این آقا
بر درد مخلوقات درمان است این آقا
زیباترین مفهوم انسان است این آقا
یاسین و نور و شمس و فرقان است این آقا
ذکر جواد بن الرضا مشگل گشایم شد
حرزش همیشه ضامن دفع بلایم شد

مغلوب علم کودکی اش ابن اکثم ها
در حیرت از حسن خدادادی اش آدم ها
کاسه به دست خانه اش پیوسته حاتم ها
زندانی بند نگاهش غصه و غم ها
نوکر ز دستش دم به دم پیمانه می نوشد
خمّ غدیر از ساغرش مستانه می جوشد

یک عمر پای سفره، مهمان جوادم من
محتاج آب و نان و احسان جوادم من
سرمایه دارم از گدایان جوادم من
الحمدالله از محبان جوادم من
جان مرا پروانه ی ابن الرضا کردند
قلب مرا با عشق آقا کیمیا کردند

#جابر_عابدی_خادم



#مدح_امام_جواد_ علیه السلام

    

امشب دلم لبریز احساسی جدید است
آقا غلامت در دو عالم روسفید است

ذکر قنوتم «یا جواد ٱلاجودین» شد
دادی مرادم را اگر این دل مرید است

انداختم حرز تو را بر گردن خود
عشق تو در نزدیکی ِ حبلُ ٱلورید است

نقش نگینت بود "نِعمَ ٱلقادرَ ٱللّه"*
این افتخار ِ سنگ زیبای حدید است

دستان پر مهرت مرا محتاج کرده
با دست خالی رد کنی؟! از تو بعید است

ذریّهٔ دردانهٔ سلطان طوسی
گفتیم در وصفت: شهید إبن شهید است

باب ٱلجواد مشهدم را دوست دارم
آنجا برای قفل حاجاتم کلید است

مولای گندمگون؛ نقاب از چهره بردار
نه! برنداری! چشم بعضی ها پلید است

از علم بی حدّ تو مأمون غرق حیرت
در محضرت علّامه از خود ناامید است

جانم فدای جای جای کاظمینت
نذر تو چندین آیه قرآن مجید است-

یاسین و ٱلرحمن و حمد و قل هوَ ٱللّه
می آیم و هنگامهٔ وعده وعید است

إذن از تو میخواهم مدد از مادر تو
پابوسی ات وٱلله که عید سعید است

خادم فراوان داری اما چند سالی ست
ذکر لبم؛ -ایکاش ما را می خرید- است

تفسیر حُسن عاقبت یعنی همین که؛
پایینِ پایت مرقد شیخ مفید است

🔸شاعر: #مرضیه_عاطفی




#مدح_امام_جواد_ علیه السلام

در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
می‌بارد انوار کرم از هر کرانه
شب‌های دلگير زمين پايان گرفته
از سوی جنت سورۀ ياسين رسيده
خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته
داده خدا ماهی به خورشيد رئوفش
آرى دعای حضرت جانان گرفته
نسل امامت می‌شود پاينده با او
از برکتش دل‌های شيعه جان گرفته

او می‌رسد جود و سخا معنا بگیرد
در قلب عالم نور و رحمت پا بگیرد


عالم همه قطره اگر دريا تو هستی
کل خلائق عبد اگر مولا تو هستی
فيض وجود توست رزق اهل دنيا
باران جود عالم بالا تو هستی
مانده‌ست ابتر، کيدِ بدخواهان شيعه
روشن‌ترين تفسير أعطينا تو هستی
مانند کوثر چشمۀ جاری نوری
با اين حساب آیينۀ زهرا تو هستی
ای که دل از بابا ربوده خنده‌هایت
آرامش هر لحظۀ بابا تو هستی

ابن الرضایی، تو کريم ابن کريمی
ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی


چشمان تو خورشيد هر اهل يقينی‌ست
چشمان تو جنت! نه جنت‌آفرينی‌ست
با عشق تو قلبی نمی‌سوزد در آتش
در هر نگاه روشنت خُلدِ برينی‌ست
گويا گره خورده دلم با عرش اعلی
هر رشته از مهر شما حبل‌المتينی‌ست
من روزی هر ساله‌ام را از تو دارم
چشمان من بر دست‌های نازنينی‌ست

جود تو دارد جلوه‌های هل اَتایی
مولا! شفيع ما به درگاه خدايی


هر شب دل من سائل باب المراد است
آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است
آنجا که اميد و پناه آخر ماست
آنجا که اوج هر توسل «يا جواد» است
جز آستان تو پناهی که نداريم
اين استغاثه با تمام اعتقاد است
در مشهد خورشيد ايران هم که هستيم
دل‌های ما پروانۀ باب الجواد است

هر شب دل من در هوای کاظمين است
در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است

🔸شاعر:#یوسف_رحیمی
کد مطلب : 294280