توصيه به ديگران
۰
سه شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۴۷
مادری الحق چه می‌آید به نامت، فاطمه! // می‌دهد از سوی ما مهدی سلامت، فاطمه!
چله نشین صدفم، دُر شدم // از نفحات نبوی پر شدم // بنده ی دل تا که شدم، حُر شدم // روی لبم نشسته این زمزمه // فاطمه یافاطمه یافاطمه
مادری الحق چه می‌آید به نامت، فاطمه! // می‌دهد از سوی ما مهدی سلامت، فاطمه!
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز امشب شناسنامه خلقت پا به عرصه گیتی می نهاد و خدا حتی پیامبرش را هم با نام کوثر به آسمانیان و زمینیان می شناساند آنجا که می فرماید: "هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعلُها وَبَنُوها"

و چگونه می‌توان از عظمت بانویی سخن گفت که «إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا؛ همانا او فاطمه نام گرفت، چراکه خلایق از معرفتش بازماندند». پس مگر می‌شود بشر خاکی و آلوده از رثای نور حقیقتی سخن بگوید که از اشراق نور الهی است...

ضمن عرض تبریک به ساحت مولای زمین و زمان حضرت حجت ارواحنا فدا اشعار زیر را تقدیم شما خوبان می نماییم:


#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها



چله نشین صدفم، دُر شدم
از نفحات نبوی پر شدم
بنده ی دل تا که شدم، حُر شدم

روی لبم نشسته این زمزمه
فاطمه یافاطمه یافاطمه

تشنه شدم، آب زلالم بده
گرسنه ام، رزق حلالم بده
مرغ بهشتم، پر و بالم بده

کبوتر گنبد خضرا منم
عبد نبی، نوکر زهرا منم

فرصت چل روزه ی حق سر رسید
سیب بهشتی معطّر رسید
خدیجه را سوره ی کوثر رسید

خیر کثیر ازلی آمده
همسر محبوب علی آمده

باز در لطف خدا باز شد
به اذن حق، دوباره اعجاز شد
خوش آمدی، مکّه سرافراز شد

عقل شده مست حضور از شما
جهل شده زنده بگور از شما

رحمت و رحمانیتت گفته که
جلوه ی ربانیتت گفته که
پرتو نورانیتت گفته که

کرسی تان کنگره ی عرش بود
بهشت، زیر پایِ تان فرش بود

تو کیستی، حبیبه ی کبریا
شافعه ی محشر روز جزا
سایه نشینت شده اند انبیاء

مادر اسلام به غیر از تو کیست
مادری ات، روز جزا دیدنیست

تو دختر رسالتی، فاطمه
تو همسر ولایتی، فاطمه
تو مادر امامتی، فاطمه

شیعه همیشه زیر دین شماست
به زیر دین حسنین شماست

مادر سادات! چه ها کرده ای
سنگ دلم را تو طلا کرده ای
ز خاک ها فضه بپا کرده ای

خدا به نور تو مباهات کرد
چادر تو معجزه خیرات کرد

فاطمه ای بانوی نوکر نواز
اشاره کن!  قنبر و فضه بساز
قبله شده به سمت تو در نماز

نماز تو، شکسته هم کامل است
کعبه ی بی فاطمه سنگ و گل است

سوره ی کوثر وسط کوچه، تو
حیدرِ حیدر وسط کوچه، تو
جای پیمبر وسط کوچه، تو

حمایت از جان ولی می کنی
می افتی و "علی علی" می کنی

#امیر_عظیمی




#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها



در میان شعر تو بانو! اگر حاضر شدم
خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم
در خیالم صحن و گنبد ساختم، زائر شدم
نام شیرین تو  بردم فاطمه! شاعر شدم

رشته‌ای بر گردن ابیات من افکنده دوست
می‌برد شعر مرا آنجا که خاطر خواه اوست

ناگهان دیدم میان خانه‌ی پیغمبرم
چون خدیجه غرق نوری از جهانی دیگرم
چرخ می‌زد یک نفس روح القدس دور و برم
تا نوشتم فاطمه، بوسید برگ دفترم

از شکوهش آسمان ساییده اینجا سر به خاک
آسمان را با خودش آورده این دختر به خاک

ای محمد! دشمنت را دوست ابتر می‌کند
خانه‌ات را بوی ریحانه‌‌ معطر می‌کند
دیدنش بار رسالت را سبکتر می‌کند
دختر است اما برایت کار مادر می‌کند

دختران آیات رحمت، مادران مهر آفرین
می‌شود ام ابیها، هر دو باهم، بعد از این

یک زره خرج جهازت، حُسن‌هایت بی‌شمار
با تو حیدر روز خیبر حرز می‌خواهد چکار؟
تا تو از تیغ دودم با عشق می‌گیری غبار
بعد از این مستانه‌تر صف می‌شکافد ذوالفقار

قوت بازوی مولایی به مولا، فاطمه!
قصه‌ی پیوند دریایی به دریا، فاطمه!

در هوای عاشقی با هم کبوتر می‌شوید
هر دو کوثر می‌شوید و هر دو حیدر می‌شوید
هست شیرین نامتان، قند مکرر می‌شوید
هر دو در کفواً احد با هم برابر می‌شود

بیت‌هایم بر درِ بیت تو زانو می‌زنند
شاعران تنها برای یک نظر، رو می‌زنند

در کسا، بی پرده با الله صحبت می‌کنی
هل اتی را سفره‌ی نور و کرامت می‌کنی
فکر خلقی، نیمه شب با حق که خلوت می‌کنی
در غم همسایه، ترک خواب راحت می‌کنی

مادری الحق چه می‌آید به نامت، فاطمه!
می‌دهد از سوی ما مهدی سلامت، فاطمه!

امتحان پس داده‌‌ای در آسمانها پیش از این
سالها بر عرش می‌تابید نورت چون نگین
حضرت حق چون دلش آمد بیایی بر زمین
واقعاً "الحمد للهِ ، رب العالمین"

جلوه‌ی نور تو را تنها خدایت دید و بس
فاطمه! قدر تو را تنها علی فهمید و بس

عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت
با تبسم خستگی را از علی پوشاندنت
در عجب روح الامین از طرز قرآن خواندت
پیش نابینا میان حِصن چادر ماندنت

حجب میراثت، حیا سایه نشین چادرت
داده دل حتی یهودی هم به دین چادرت

سفره‌‌ی نان خالی اما سفره‌ی انعام پُر
خانه‌ات میخانه، ساقی با سخاوت، جام پر
از تو راضی و دلش از گردش ایام پر
کعبه از بت خالی اما کوچه از اصنام پر

ای زبانت ذوالفقارِ حیدر بی‌ذوالفقار!
بت شکن! برخیز، بسته دست او را روزگار

#قاسم_صرافان



#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها


مادر بابا...

کوثری از سوره ی طاها به دنیا آمدی
تا رسد "اِنّا" به "اَعطینا" به دنیا آمدی

تا یتیمی پدر را اندکی جبران کنی
دختری و مادر بابا به دنیا آمدی

هر کجا کردی تشرف صاحب تشریف شد
مکه شد آنجا که تو آنجا به دنیا آمدی

قُلْ هوَ الله اَحَد ای معنی کفوأ اَحَد
تا که باشی همسر مولا به دنیا آمدی

تا که هجده سال هم اهل زمین دَرکَت کنند
پس به شکل حضرت زهرا به دنیا آمدی

بعد عمری که دلیل زندگی پوشیده بود
آخرش ای علّت دنیا به دنیا آمدی

با خبر بودی اگر از اتفاق کوچه ها
پس چرا "اِنسیة اَلحَورا" به دنیا آمدی

غصه ی ارباب ما را داشتی آن قَدْر که؛
بازهم در ظهر عاشورا به دنیا آمدی

مادرش بودی ولی یک لحظه بر بالای تل
در حقیقت زینب كُبری به دنیا آمدی.....

#مهدی_رحیمی



#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها



شب شبِ عشق شب نور شبی بالاتر
شبی از صبح ملاقاتِ خدا زیباتر

از دلِ عرش شبِ حادثه پیغام رسید
حاصلِ سیبِ بهشتی به سرانجام رسید

جبرئیل آمده پیداست که او خوش خبر است
کوثر آورده و یا سورۀ قدری دگر است

آمد از عرش که نازل بکند کوثر را
سورۀ آمدنِ مادرِ پیغمبر را

یا محمد غم دورانِ یتیمی سر شد
ابتر آن است که محروم از این کوثر شد

هرچه خیر است در عالم همه دادیم به تو
غم به دل راه نده فاطمه دادیم به تو

فاطمه کیست که اسرار به او گفته شده
توبۀ آدم از این نام پذیرفته شده

سوره ها بی نفسِ فاطمه تفسیر نداشت
یا اگر داشت دگر آیۀ تطهیر نداشت

برکت اوست که اسلام دوام آورده ست
کیست جز او که به دنیا دو امام آورده ست!

نسل در نسل علی نورِ امامت با اوست
صحنه گردانیِ فردایِ قیامت با اوست

او که از آسیه و مریم و حوا سر بود
دستش آیینه ای از بوسۀ پیغمبر بود

به خدا میرسد آن راه که در پیش گرفت
عالمی را خبرِ رختِ عروسیش گرفت

او که آزاد شود بنده زِ گردنبندش
در صف حشر شفاعت بکند لبخندش

به فقیران و اسیران برسد افطارش
و به فریادِ دلِ ما _ فتمت من نارش

هرکجا او برود ، نور و حیا آنجایند
در تماشایِ حجابش همه نابینایند

بر بلندایِ یقینش دلِ شک میسوزد
سر سجاده ی او بالِ ملک میسوزد

عرش را هر شب از عطرِ نفسش پر میکرد
به نمازش که خداوند تفاخر میکرد

خشت بر خشت اگر خانه ی او از گل بود
در جهازش ولی از عشق هزاران دل بود

خانه ای را که نیامد به جهان تکرارش
غرقِ تسبیح خدا بود در و دیوارش

خانه ای را که ملک سجده به بامش میکرد
مصطفی اول هر صبح سلامش میکرد

تشنه لب آمده ام تا که دریا برسم
همه را گفتم و گفتم که به اینجا برسم

احترام دلِ زهرا به همه واجب بود
او فقط کفو علی ابن ابیطالب بود

فاطمه کیست، نه افسانه و نه آمال است
این همه فیض فقط حاصل هجده سال است

ظلمت کفر از این نور به تشویش گذشت
فاطمه در ره مولا زِ جوانیش گذشت

او جوان بود ولی پیر خرد در بندش
گشته ام نیست نگردید پی مانندش

آن زمان که همه پیران به ره کج رفتن
و به بیراهه به جای سفرِ حج رفتن

یک جوان بود که جبرانِ خطای همه بود
یک نفر پای علی ماند که او فاطمه بود

مثلِ زهرا کسی اینقدر دلش محکم نیست
انقلابی تر از او در همۀ عالم نیست

چهارده قرن گذشته ست از این دست به ما
انقلابی که به پا کرد، رسیده ست به ما

این چهل سال دمی راه به ما بسته نشد
فاطمه لحظه ای از گفتنِ حق خسته نشد

مومن آن است که در عشق حماسی باشد
خنده و گریۀ عشاق سیاسی باشد

انقلاب از پی تجدید نظر هرگز نیست
غیر خونِ شهدا هیچ خطی قرمز نیست

خونِ اولادِ علی در رگ ایرانی هاست
کشورِ فاطمه لبریزِ سلیمانی هاست

این مسیریست که در پیشِ نگاهِ همه است
حاج قاسم شدن از پیرویِ فاطمه است

نوبتِ نسلِ جوان است نفس تازه کند
خویش را در همه آفاق پر آوازه کند

عرصه هر بار که شد تنگ جوان ها بودن
مغز فرماندهی جنگ جوان ها بودن

همچنان سبز و برومند جوان ها هستند
عده ای نیز ببینند جوان ها هستند

طی این مرحله از راه توان میخواهد
بارِ مسئولیت امروز جوان می خواهد

برگِ رایِ تو اگر زینت ایران باشد
مجلس ما پس از این مجلسِ خوبان باشد

فاطمه آمد و الگویِ جوان داد به ما
او جلودار شد و راه نشان داد به ما

ما در این راه مسیری به خدا میجوییم
آخرین بیت زِ دلتنگیِ خود میگوییم

عمرِ ما رفت بگو فرصت دیدار کجاست
ای نسیم سحر آرام گه یار کجاست
کد مطلب : 293470