توصيه به ديگران
۶
يکشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۴۶
تاملی در وضعیت فعلی کشور و ارائه راهکارهایی برای برون رفت از آن/1
شاید بهترین تحلیل از این آشفتگی های اقتصادی و به تبع آن اعتراضات اجتماعی اخیر را رییس مجلس ارائه کرده باشد که آن را بیشتر معلول سوء مدیریت مسئولین اجرایی کشور قلمداد نموده است.
تاملی در وضعیت فعلی کشور و ارائه راهکارهایی برای برون رفت از آن/1
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس سیاسی عصر امروز عده ای آشفتگی های اقتصادی در تیرماه امسال، سال 1397، که منجر به اعتراضاتی در بازار تهران شد و البته معضل آب، که موجب اعتراضاتی در برخی شهرهای خوزستان و نیز بوشهر شد را معلول تحریم های اقتصادی آمریکا قلمداد کردند؛ حال همانطور که همه می دانند این تحریم ها هنوز شروع نشده است. شاید بهترین دلیل بر عدم ارتباط این اعتراضات با تحریم ها این باشد که در سال گذشته، دی ماه 1396، آشوب ها و اعتراضاتی در بسیاری از شهرهای کشور شکل گرفت در صورتی که در آن زمان هنوز آمریکا از برجام خارج نشده بود و تحریمی نیز شروع نشده بود.

به هر روی شاید بهترین تحلیل از این آشفتگی های اقتصادی و به تبع آن اعتراضات اجتماعی اخیر را رییس مجلس ارائه کرده باشد که آن را بیشتر معلول سوء مدیریت مسئولین اجرایی کشور قلمداد نموده است.

اگر بخواهیم عواملی را که علل اصلی برای حوادث سال 96 و امسال است را بر شماریم باید آن را در چهار مساله خلاصه کنیم:

اول: نداشتن نظریه و تئوری مشخص و روشن و کارآمد برای اداره کشور.
دوم: سوء مدیریت و بی کفایتی و عدم توانایی مسئولان اجرایی در اداره کشور.
سوم: فساد به ویژه در نظام مالی و اقتصادی و اداری.
چهارم: نهادینه نشدن قانون و عدم تحکیم پایه های مردم سالاری دینی و تزیینی دانستن رای و نظر مردم و نیز قانون . 

توضیح عامل اول آنکه، انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی و نه غربی بر سر کار آمد و به دنبال گشودن راه سومی در میانه دو بیراهه لیبرال دموکراسی، سرمایه داری غربی و نظام کمونیستی، مارکسیستی، لنینیستی شرقی، برای نجات ایران و ایرانی و حتی همه انسان ها بود. اما متاسفانه به هیچ وجه نتوانستیم تئوری منقح و شفاف و کارآمد و قانع کننده و پیشبرنده ( همانطور که غربی ها دارند ) برای اداره و پیشبرد آدم و عالم، به ویژه در بعد اقتصادی که اساس زندگی مدرن است، ارائه دهیم. 

متاسفانه مراکزی که از آنها انتظار نظریه پردازی می رفت که در راس آنها حوزه های علمیه بودند زیرا دانشگاههای ما چندان دعوی درانداختن طرحی نو نداشتند و اساسا توقع نظریه پردازی از دانشگاهیانی که اکثر آنان، موجوداتی بی هویت و خودباخته بودند که یا غربزده اند و یا شرق زده بودند، و اکثرشان هم افرادی بودند که عمری گذاشتند و مدرکی گرفتند و حالا هم به دنبال کاسبی و دکان داری و جبران مادی عقب افتادگی زندگیشان از اقرانشان هستند و نه افرادی که به دنبال خدمت به حق و حقیقت و یا خدمت به کشور و مردم و جامعه شان باشند، توقع معقولی نیست، به هر روی حوزویان در این چهل سال اخیر آنطور که باید نتوانستند به این ادعا و آرمان و آرزوی رویایی که برای جامعه ترسیم کرده بودند جامه تحقق بپوشند.

وضع زمانی اندوه بار می شود که شاهدیم در حوزه با توجه به امکانات امروزی حوزه و نیز نیاز شدید انقلاب باید حداقل دهها مطهری و صدر و طباطبایی در حوزه وجود داشته باشد. ولی افسوس که چنین نیست!

متاسفانه بسیاری از روحانیون ما نسبت به اهمیت نظریه پردازی به ویژه نظریه پردازی در مسایل اقتصادی و اثرات بی بدیل آن در سرنوشت جامعه اسلامی و حفظ و حراست از آرمان های انقلاب اسلامی غافلند. مهمترین زمینه و عرصه ای که نیاز مبرم به نظریه پردازی دارد، این است که چه نوع نظام اقتصادی باید در کشور حاکم باشد.

ایکاش می شد متفکران برجسته ای در علم اقتصاد مدرن پیدا می شدند و به همراه علمای اسلام شناس و قرآن شناس و البته زمان شناس و همچنین به همراهی ایرانشناسان آگاه به تاریخ و فرهنگ و روحیات ایرانی، به طراحی نظام اقتصادی مدرنی که متناسب با اصول اساسی اسلام و فرهنگ و روحیات ایرانی باشد، می پرداختند و مملکت را از این بن بست نظری و عملی نجات می دادند.

متاسفانه بسیاری از روحانیون بیشتر به امور متعارف روزمره خود و البته در کنار و حاشیه آن نیز به درس و بحثهای طلبگی مشغول هستند. در واقع بسیاری از مشکلات امروز ما در همین نحوه تفکر این افراد است که معتقد اند سلف صالح و اندیشمندان قدیمی هر چه باید و شاید را گفته اند و وظیفه ما تنها استنباط و استخراج موارد مورد نیاز خود از کتاب های آنها و تطابق دادن آن با نیازهای روز و نیز نظم و نسق مدرن دادن به آنهاست.

به هر روی نتیجه این نحوه فکر و عمل کارمندی را همگی شاهدیم که چیزی جز آب در هاون کوبیدن نبوده است. اما متاسفانه روحانیون ما ضرورت یک انقلاب همه جانبه و تحول بنیادین در علوم اسلامی حوزوی را درک نمی کنند.
 
دومین عامل که موجب وضع آشفته اخیر شده مساله سوء مدیریت است. البته می توان مساله سوء مدیریت را هم به همان نداشتن نظریه روشن و سیستماتیک و پیش برنده در اداره کشور برگرداند. اما به هر روی باید به این مساله توجه داشت که کشور ما در این چند سال اخیر از نداشتن مدیران اجرایی لایق و شایسته و با کفایت شدیدا رنج می برد. گذری و نظری به کشورهایی که در روزگاری نه چندان دور وضع و حالی شبیه ما داشتند، نظیر ژاپن، کره جنوبی، مالزی، ترکیه و... ، عمق فاجعه سوء مدیریت در اداره کشورمان را بیشتر روشن می سازد . 

در حالیکه می بینیم کشور کوچک، کوهستانی و دورافتاده ای، از چهارراه تمدن بشری، و نیز از نظر منابع طبیعی فقیر، یعنی ژاپن، با انجام تنها یک انقلاب یا سلسله اصلاحات سیاسی – اجتماعی، یعنی انقلاب میجی، توانست به جایگاهی عجیب در جهان دست یابد و به یکی از بزرگ‌ترین اقتصادهای دنیا و همچنین دومین قدرت صنعتی جهان بدل شود. یا کشور کوچک و دور افتاده دیگری یعنی کره جنوبی با مساحتی کمی بیشتر از استان سمنان ایران، حدود 100 هزار کیلومتر، که تازه در سال 1945 به استقلال دست یافت توانسته است با مدیریت مسئولان با کفایت و با عرضه خود دومین رشد سریع اقتصادی دنیا در چهار دهه اخیر را دارا ‌باشد.

در کره جنوبی، از سال ۱۹۶۳ و فقط ظرف مدت ۴۰ سال، درآمد سرانه بر حسب قدرت خرید، چیزی نزدیک به ۱۴ برابر افزایش یافت. دست یافتن به چنین نتیجه‌ای برای کشور پیشرفته ای مثل انگلستان بیش از دو سده ( از اواخر سده هجدهم تا حال ) و برای آمریکا در حدود یک و نیم سده ( از ۱۸۶۰ تا کنون ) طول کشید. این پیشرفت قابل توجه که کشور کوچک کره جنوبی را در کمتر از نیم قرن بدل به کشوری پیشرفته و ثروتمند نمود، اغلب به عنوان معجزه رودخانه هان می شمرند و در مجامع بین‌المللی، صفت «ببر آسیا» را به این کشور کوچک و بی تاریخ داده اند. 

ادامه دارد...

مهزیار مهرآذین
کد مطلب : 242468