توصيه به ديگران
۰
جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۵۳
ای پنجمین امام، یا باقرالعلوم // بر رفعتت سلام، یا باقرالعلوم
از آسمان، ترنّم باران چه دیدنیست // این بار، طعم رویش گلها چشیدنیست // آمد خبر که از طرف عرش یک پسر // بر جمع خانواده ی مولا رسیدنیست
ای پنجمین امام، یا باقرالعلوم // بر رفعتت سلام، یا باقرالعلوم
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز امشب در هیاهوی دنیا و خبرهایش کم کم صدای پای مهمانی عزیز؛ به گوش می رسد.

آری امشب از غروب آفتاب هلال ماه زیبای رجب دمیده می شود و ملک منادی هر شب تا صبح ندا می دهد: آیا کسی هست از گناهانش توبه کند و با پروردگار آشتی نماید...

و در کنار این ندا منادی دیگری خبری از ولادت پسری از آل حسن و حسین علیهما السلام را به زمینیان می دهد که به یُمن و جودش خداوند ارحم الراحمین نظر لطفش را به زمینیان می نماید.

ضمن تبریک ولادت با سر سعادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام اشعار زیر را تقدیم شما خوبان می نماییم:


#میلاد#امام_باقر_علیه_السلام


ای پنجمین امام، یا باقرالعلوم
بر رفعتت سلام، یا باقرالعلوم

بر علم مصطفی باب تو بود باب
وآن خانه را تو بام، یا باقرالعلوم

در بزم تشنگان، از باده‌های فضل
پرگشته از تو جام، یا باقرالعلوم

با احتجاج تو، اسلام آورد
ترسا به کوه شام، یا باقرالعلوم

خود راسخون علم، تعلیم دیده‌اند
نزد تو ای امام، یا باقرالعلوم

هم حوزه‌های علم، هم حلقه‌های درس
گیرند از تو وام، یا باقرالعلوم

مهر تو از ازل، نور تو تا ابد
فیضت علی الدوام، یا باقرالعلوم

در بزم علم و دین، پیوسته می‌رود
نامت به احترام، یا باقرالعلوم

ای حضرت کریم ای فضل تو عمیم
وی رحمت تو عام، یا باقرالعلوم

قرآن ناطقی، عین الحقایقی
ما جمله تشنه کام، یا باقرالعلوم

خورشید شیعه‌ای، زهرا ودیعه‌ای
ظل تو مستدام یا باقرالعلوم

🔸شاعر:
#محمدسعید_میرزایی



 #میلاد#امام_باقر_علیه_السلام


از آسمان، ترنّم باران چه دیدنیست
این بار، طعم رویش گلها چشیدنیست

آمد خبر که از طرف عرش یک پسر
بر جمع خانواده ی مولا رسیدنیست

ناز قدوم این نوه ی حضرت حسین
صدها نفر شبیه خودم سر بُریدنیست

او آمد و به نام خداوند لب گشود
تکبیر جمعِ عرش نشینان شنیدنیست

آرام جا میان دو دست پدر گرفت
با ناز، نازِ طفلک زهرا کشیدنیست

مستم اگر ز باده ی یک جرعه از خم است
جشنِ ولادتِ ولی الله پنجم است

نام تو نام حضرت پیغمبر خدا
محو توام تو!، بنده ی زیباتر خدا

هستی برای خلق جهان با علوم خود
بعد از پیامبر ، "تو"  پیام آور خدا

یک عالمه طراوت و سرسبزی و بهار
آورده ای برای من از محضر خدا

با آنهمه روایت سبزی که از تو هست
آسان تر است  آمدنِ بر درِ خدا

من از کنار خانه ی تو، نه ! نمی روم
تا که رسانی ام تو به دور و بر خدا

مستم اگر ز باده‌ی یک جرعه ازخم است
جشنِ ولادتِ ولی الله پنجم است

ای یادگار‌ِ واقعه‌ی کربلا سلام
با غصه و مصیبت و غم آشنا سلام

بر آن دل شکسته ی دوران کودکیت
از ما همیشه و همه دم هرکجا سلام

یادت نمی رود دم دروازه های شهر
با سنگ داده اند به روی شما سلام

جابر رسید و گفت که ای باقرالعلوم
بر تو رسانده است رسول خدا سلام

قبر بدون شمع و چراغت بهشت ماست
ما زائر مزار تو  هستیم با "سلام"

مستم اگر ز باده ی یک جرعه ازخم است
جشنِ ولادتِ ولی الله پنجم است

🔸شاعر:#محمدحسن_بیات‌لو




#میلاد#امام_باقر_علیه_السلام



رسیده ماه رجب در سرم هوای مدینه
نوشته اند دوباره مرا گدای مدینه
گرفته است بهانه دلم برای مدینه
فدای چار امام گره گشای مدینه

کبوتر دل من تا بقیع گشته مسافر
سلام مقصد پنجم ! سلام حضرت باقر

نبود این دل ما حیدری اگر تو نبودی
نبود روزی ما نوکری اگر تو نبودی
نداشت دین خدا لشکری اگر تو نبودی
نداشت جسم تشیع سری اگر تو نبودی

بزرگ و کوچک ما زیر دین راه نجاتت
غلام حیدر و زهرا شدیم با زحماتت

تویی همان که پیمبر رسانده است سلامت
تویی که درک خلایق نمی رسد به مقامت
شبیه زینب کبری حماسه داشت کلامت
شده است منبر روضه حیات بخش ز نامت

همیشه کرده حدیث تو گرم روضه ما را
نتیجه های تلاش توایم و صادقت آقا

امام پنجم عالم ، امید پنج تنی تو
بزرگ تر ز تمام تصورات منی تو
فدای عزم بلندت ، امام بت شکنی تو
خودت بگو بنویسم حسین یا حسنی تو

تویی که وارث جمع فضائل حسنینی
امام امتی و میوه دل حسنینی

همیشه مثل حسن بود عادت تو کرامت
زبانزد است در عالم همیشه جود و عطایت
بزرگواری و دارد فقیر پیش تو حرمت
و در مرام شما نیست دین به غیر محبت

تو و کرم ، تو و بخشش ، تو و عطای فراوان
همیشه لطف تو آقا شده است شامل مهمان

تویی که حاصل عمرت همه معارف دین است
به زیر پرچمت آقا کسی که سایه نشین است
به دست او رگ خواب همه زمان و زمین است
بقیع بی حرمت هم بهشت اهل یقین است

به رغم خواسته ی منکران اصل ولایت
حرم نداشتنت هم نکرد کم ز مقامت

تو یادگار شهید غروب حادثه هایی
تو در تمامی حالات ، یاد کرببلایی
ز کودکیت تو دلتنگ سیدالشهدایی
تو داغدار امام ِ مُرَمِّلٌ بِدِمایی

چهار سالگی ات را نمی بری دمی از یاد
رقیه بین خرابه جلوی چشم تو جان داد

#محمد_حسین_رحیمیان




#ولادت#امام_باقر_علیه_السلام



آن مقتدا كه هستی دارد قوام از او
خورشيد و ماه نور گرفتند وام از او

آن پنجمين امام كه معصوم هفتم است
دارد حريم كعبه ي دين احترام از او

دريا شكاف علم و يقين «باقرالعلوم»
ماهي كه شرمگين شده بدر تمام از او

او باغبان علم و فضيلت شد و به جاست
آن گلشني كه يافته فيض مدام از او

گل هاي باغ معرفت و بوستان علم
دارند رنگ و جلوه گري هر كدام از او

روشن چراغ دانش و بينش ز نور اوست
دارد حياتِ علم و فضیلت دوام از او

دانش به حُسن مطلع او گفت آفرين
بينش رسيده است به حُسن ختام از او

بطحا شده است باغ بهشت از ولادتش
يثرب شده است روضۀ دارالسلام از او

در گردش مدار، فروغ اميد را
منظومه هاي عشق گرفتند وام از او

تا رهنماي خلق شود در ره نجات
بالله گرفته بود خدا التزام از او

قولش هماره قول رسول كريم بود
شد جلوۀ حديث نبي مستدام از او

اين آفتاب عشق كه سوي دمشق رفت
گفتي گرفت روشني روز شام از او

بزم هشام بود به شام و گمان نبود
دعوت كند به «سَبق رِمايه» هشام از او

هر چند عذر خواست ز پرتاب تير و خواست
تا حكم انصراف بگيرد امام از او

اما هشام بر سخن خود فشرد پاي
تير و كمان گرفت امام همام از او

تير و كمان گرفت و هدف را نشانه رفت
تا ضرب شست بنگرد و اهتمام از او

فضل و بزرگواري آن مظهر گذشت
راضي نشد كه خصم شود تلخ كام از او

تير نخست چون به هدف كارگر فتاد
پروانه يافتند يكايك سهام از او

مي دوخت تير را به دل تير در هدف
بود از خداي نصرت و سعي تمام از او

آماج تير شد چو هدف شد بر آسمان
تجليل بي مبالغۀ خاص و عام از او

اين است رهبري كه بهر لحظه قدسيان
در عرش مي برند به تقديس نام از او

همراه اوست عطر شهيدان كربلا
خيزد هنوز رايحه آن قيام از او

«جابر» سلام ختم رُسل را به او رساند
با گوش جان شنيد جواب سلام از او

از سعي او گرفته صفا، مروه و صفا
بر جاي مانده حرمت بيت الحرام از او

از صد هزار بوسه‌ي خورشيد خوشتر است
خال سياه كعبه و يك استلام از او

اصحاب معرفت به ادب گرد آمدند
باشد كه بشنوند حديث و پيام از او

گوهرفشان به خدمت او طبع «حميري» است
شعر «كميت» يافته قدر و مقام از او

در ساحل غدير ولايت نشسته اند
آنان كه چون «فُضيل» گرفتند جام از او

رو تشنگي بجوي «شفق» گر اميد توست
جامي ز حوض كوثر و شرب مدام از او

#محمدجواد_غفور_زاده



#ولادت#امام_باقر_علیه_السلام


خشکی ام رفت و وصل دریا شد
سردی ام رفت و فصل گرما شد

فارغم از خودم خدار را شکر
آسمانی شدم خدا را شکر

آمدی و دلم نجات گرفت
باز هم مرده ای حیات گرفت

ای حیات مجدّد دنیا
دومین یا محمد دنیا

یا من ارجوی آستان لبم
پنجمین رکعت نماز شبم

ای که تنها خدا شناخت تو را
مثل بیت الحرام ساخت تو را

قافیه های بیت ما تنگ است
در مقامت کمیت هم لنگ است

ای نسیم پر از بهار حسین
حسنی زاده ی تبار حسین

قبله مردم مدینه تویی
حسن دوم مدینه تویی

ای ظهور پیمبر اکرم
حاصل وصلت دعا و کرم

مادرت دختر کریم خدا
پدرت حضرت کلیم خدا

وسط هفته ها برای منی
التماس سه شنبه های منی

سر شب فکر نور تو بودم
فکر شب های طور تو بودم

خواب سجاده تو را دیدم
صبح دیدم کنار خورشیدم

ای نماز پر از قنوت حسن
حاصل چله سکوت حسن

تو تولای دفترم هستی
قسم نون والقلم هستی
 
تکیه بر بال جبرئیل زدی
مزرعه داشتی و بیل زدی

بهترین میوه ی تو ایمان بود
گندم کال تو پر از نان بود

بی تو این حوزه ها کمال نداشت
میوه ای غیر سیب کال نداشت

وقت آن است اجتهاد کنی
بی سواد مرا سواد کنی

وقت آن است منبری بزنی
حرف یک حرف بهتری بزنی
 
عِلم را باز هم شکاف دهی
در کلاست مرا طواف دهی

اگر علم تو را حساب کنند
زندگی تو را کتاب کنند

علم و اخلاق می شود با هم
آدمی می کند بنی آدم

پر جبریل زیر پای تو بود
گردن آویز بچه های تو بود

میوه? بهتر از رطب سیب است
باعث التیام تب سیب است

فاطمه سیب جنت الاعلاست
پس شفای تب تو یا زهراست

چه کسی گفته بی مزاری تو
یا چراغ حرم نداری تو

قبر تو بارگاه توحید است
شمع بالاسر تو خورشید است

چه کسی گفته سایبانت نیست
صحن در صحن آسمانت نیست

عرش که آسمان نمی خواهد
نور که سایبان نمی خواهد

تو خودت سایبان دنیایی
بهترین آسمان دنیایی

مردی از خانواده ی خورشید
امتداد غم امام شهید

انعکاس صدای عاشوراست
روضه های غروب مناست

مرد سجاده، مرد نافله ها
مرد شب زنده دار قافله ها

مردی از جنس آیه ی تطهیر
خستگی های بردن زنجیر

هم سفر با ستاره غم هاست
«کربلا زاده ی» محرّم هاست

هم نژاد امام بی کفنان
دومین مرد کاروان زنان

راه طی کرده بیابان ها
قدم زخمی مغیلان ها
 
یاد خون طپنده گودال
خنده های زننده گودال

زخم بال و پر کبوترها
پا به پای اسارت سرها
 
بغض غمگین عصر عاشورا
گریه ی پشت پای معجرها

غیرت دست بسته ی محمل
شاهد التماس دخترها
 
کوچه کوچه؛ گذر گذر، همه جا
هم رکاب صدای حنجرها

برگ سبزی است با نشانه ی سرخ
کودک زیر تازیانه ی سرخ
 
طفل رفته، خمیده برگشته
باغ گل رفته چیده برگشته

آفتاب کمی غروب شده ست
گل یاس بنفشه کوب شده ست

آشنای صدای سلسله هاست
سوزش ناگهان آبله هاست

او که آیینه ی محرم بود
گریه هایش به رنگ ماتم بود

از ستاره گرفته تا شبنم
از بنفشه گرفته تا مریم

همه محو صدای او هستند
پای مرثیه های او هستند

#علی_اکبر_لطیفیان
کد مطلب : 293886