توصيه به ديگران
۰
جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۵۲
اى سرو قطعه‌قطعه درخون شناورم // اى صاحب لواى من اى مير لشكرم // از پيكر رشيد تو چيزى نمانده است // عباس من تويى؟ بخدانيست باورم
غوغا شده هرگاه نوشتند اباالفضل // بر حلقه درگاه نوشتند اباالفضل // جای لغت ماه نوشتند اباالفضل // روی علم شاه نوشتند اباالفضل
اى سرو قطعه‌قطعه درخون شناورم // اى صاحب لواى من اى مير لشكرم // از پيكر رشيد تو چيزى نمانده است // عباس من تويى؟ بخدانيست باورم
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز امشب شب نهم محرم الحرام شب تاسوعای حسینی است. ضمن عرض تسلیت به ساحت مقدس حجت ابن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرج الشریف اشعار زیر را در این مصیبت تقدیم شما خوبان می نماییم:



#شب_تاسوعا
#حضرت_عباس



دستی افتاد ز تن، دست دگر یاری کن
گرچه بی تاب شدی خوب علمداری کن

مشک! نومید مشو، تا به حرم راهی نیست
تو در این معرکه ی درد مرا یاری کن

تیر! در چشم برو، لیک سوی مشک میا
به هوای سر زلفش تو هواداری کن

تیر بر مشک نه، بر این جگر تشنه نشست
عشق! ساکت منشین با دل من زاری کن

چشم! دیدی علم و مشک به خاک افتادند
قطره ی اشک تو در غربت من جاری کن

بانوی تشنه لبان! دست روی سینه مَنِه
لااقل بهر من سوخته دل کاری کن

آب را تا به در خیمۀ اصغر برسان
بعد آن بر من بی دست عزاداری



#شب_تاسوعا
#حضرت_عباس



اى سرو قطعه‌قطعه درخون شناورم
اى صاحب لواى من اى مير لشكرم

از پيكر رشيد تو چيزى نمانده است
عباس من تويى؟ بخدانيست باورم

قربان اين وفاى تو ساقى تشنه لب
برخيز وجرعه‌اى برسان بهر اصغرم

بشنو نواى العطش كودكان من
مشكت تهى ومنتظر اطفال مضطرم

پشتم كنون شكسته شده از غمت اخا
تدبير من گسسته شده اى برادرم

هر عضو پيكر تو كه بردارم از زمين
باقى است عضو ديگر تو در برابرم

قدّم خميده گشته وزانوم ناتوان
يك يارهم نمانده كه تا خيمه‌ات بَرَم

درخواب ناز خفتى و تاساعتى دگر
آتش زبانه مى‌كشد از خيمه حرم

اى پاسدارخيمه زجاخيز ورنه خصم
خلخال و گوشواره ربايد زدخترم

فرق تو بوى عطر گل ياس مى‌دهد
گويا سر تو بوده به دامان مادرم

آن چادرى كه خاكى وخونيست ديده‌اى
من داغدار آن گل نيلى حيدرم



#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا


 مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی‌اش آب کـند دریا را

آب روشن شد و عکـس قمر افتاد در آب
ماه می‌خواست که مهتاب کند دریا را

تشنه می‌خواست ببیند لـب او را دریا
پس ننوشید که سیراب کند دریا را

کوفه شد علقمه، شقّ القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را

تـا خجالت بکشد، سرخ شود چهره آب
زخم می‌خورد که خوناب کند دریا را

ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
تا در آغوش خودش خواب کند دریا را

آب مهریّه ی گل بود والّا خـورشید
در توان داشت که مرداب کند دریا را

روی دست تو ندیده است کسی دریا را
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را

سیدحمیدرضا برقعی



#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا


 تا نور قمر هست به سر، سایه سری هست
هر جا که علم رفته به بالا، خبری هست

هر جا که خط و خال و قد و قامت و ابروست
دنبال سرش چشم و نگاه و نظری هست

وقتی که تو را پور اباالغوث نوشتند
یعنی که برای دل زهرا ثمری هست

گفتند تو را کاشف کرب دل ارباب
با بودن تو از غم و غصه اثری هست؟

تا پشت و پناهش تویی قامت نکند خم
تا هست علمدار کنارش، کمری هست

یک لحظه کنار تو دل خیمه نلرزید
عباس اگر هست، یقینا سپری هست

حسین ایزدی




#حضرت_عباس_علیه_السلام
#تاسوعا


 
اگر زمین بخورد، عرش را تکان بدهد
کسی که سرو قدش سایه بر جنان بدهد

به او همیشه مباهات می کند زینب
به کوه شانه ی او تکیه آسمان بدهد

به بارگاه پرش آسمان پناه آورد
پناه عالمیان را پرش امان بدهد

عجب نباشد اگر از خجالت آب شود
شبیه مشک خودش جرعه جرعه جان بدهد

جواب العطش خیمه را که مشک نداد
جواب کودک بی شیر را کمان بدهد

عقیق سرخ حسین از رکاب افتاده است
نگین سرخ بهانه به ساربان بدهد

بلند شو که پس از تو حسین می میرد
تو دست و پا بزنی و حسین جان بدهد

پس از تو آن که سرت را به دامنش دارد
سر بریده به دامان این و آن بدهد

پس از تو او سر خود را به طشت بگذارد
پس از تو زلف حسین تو بوی نان بدهد

لبی که بوسه روی دستهای تو می‌زد
پس از تو بوسه به لبهای خیزران بدهد

اگر شهید شوی گوشواره دق بکند
رقیه رنگ رخش را به ارغوان بدهد


#حجت_الاسلام_محسن_حنیفی




#حضرت_عباس_علیه_السلام
#تاسوعا



از روز ازل نقطه پرگار فقط عشق
دلبستگی دلبر و دلدار فقط عشق
سرمایه عاشق سر بازار فقط عشق
وقتی که خریدار تویی، کار فقط عشق

بی عشق تو که داشتن دل نمی ارزد
اصلا نفس بی ابوفاضل نمی ارزد

غوغا شده هرگاه نوشتند اباالفضل
بر حلقه درگاه نوشتند اباالفضل
جای لغت ماه نوشتند اباالفضل
روی علم شاه نوشتند اباالفضل

ما دوروبرت آرزوی دور نداریم
دست تو که باشد گره کور نداریم

شخصیت والای علمدار تو هستی
سرها همه بر دارِ تو، سردار تو هستی
تکرارِ خود حیدر کرّار تو هستی
سقّا و اباالقِربه و طیّار تو هستی

میخواست خدا بال و پری داشته باشی
تا رتبه شایسته تری داشته باشی

همراه عَلم، عِلم امامت به ید توست
الحق همه ی روح شهامت به ید توست
آقا تویی و جانِ غلامت به ید توست
چشم همه فردای قیامت به ید توست

تا هست شفاعت به تو و هستِ تو محتاج
یکپارچه محشر به دوتا دست تو محتاج

مشهورترین شد حسناتی که تو داری
بر اهل عطش آب حیاتی که تو داری
مدیون تو هستیم و صفاتی که تو داری
در امرِ سقایت درجاتی که تو داری

یک جرعه آب از نظر تشنه چه خوبست
رفع عطش از یک جگر تشنه چه خوبست

گفتیم قمر یاد همه روی تو آمد
در جمع بنی هاشمیان بوی تو آمد
با تیغ بلا صحبت ابروی تو آمد
لبهای علی تا روی بازوی تو آمد

داغی شد و در آب و گِل امّ بنین ریخت
انگار که یک دفعه دل امّ بنین ریخت

ای ماه! مدار تو به دور سر زینب
قربان وقار و ادبت محضر زینب
ای قامت انگشت نما! دلبر زینب!
ای مادر تو خادمه ی مادر زینب

تا روز قیامت نفست وقفِ دَم اوست
پای تو رکاب قدمِ محترم اوست

ای سایه روی سر ما باب حوائج
بر هر دل پُر درد دوا باب حوائج
یا حضرت عباس و یا باب حوائج
حالا که تو را خوانده خدا باب حوائج

مهتاب! مگیر از دل شب هاله خود را
نومید مکن سائل هر ساله خود را

از کودکی ام مشق شبم بود اباالفضل
شور و هیجان و طربم بود اباالفضل
در سینه زنی تاب و تبم بود اباالفضل
دنبال علامت به لبم بود اباالفضل

ای کاش در این حلقه احساس بمیرم
زیر علم حضرت عباس بمیرم

خوبست تو را قبله عشق همه کردن
با یاد تو یاد پسر فاطمه کردن
تا وقت سحر نام تو را زمزمه کردن
امشب دل خود را حرم علقمه کردن

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقّای حسین سیّد و سالار نیامد

چشمان همه از خبری درد گرفته
با تیر سه پَر چشم تری درد گرفته
از ضرب عمودست سری درد گرفته
با داغ برادر کمری درد گرفته

در فکر دل بی سر و سامان رقیّه ست
این که روی خاک است عمو جان رقیّه ست


#حبیب_اولیایی_فر
کد مطلب : 286947