توصيه به ديگران
۰
جمعه ۲۰ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۱۱
فتح خون با فتح نفس میسر است/ هنر مردن پیش از مرگ
سلوک حقیقت راه دشواری است که هم حجاب‎های ظلمانی دارد هم نورانی بیچاره کسی که پا در این راه سخت و صعب نگذارد و بیچاره‎تر کسی که در جایی از آن در جا بزند. خوشا به حال آوینی که در سیر حقیقت کم نیاورد و کوتاه هم نیامد.
فتح خون با فتح نفس میسر است/ هنر مردن پیش از مرگ
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس فرهنگ و جامعه عصر امروز بیستم فرودین 1372 تهران، خیابان حافظ، روبروی حوزه‎ی هنری، زیر پل کالج. نوجوانی با لباس ورزشی آبی و سفید و تخته شاسی طراحی میان دو دست. نگاهی گنگ به جمعیتی دارد که زیر تابوت کسی را گرفته‎اند که تا آن موقع تنها نوا و صدای او را از روایت فتح شنیده بود و بارها به تقلید از او چنین می‎خواند: «هنر آن است که بمیری پیش از آن‎که بمیرانندت و مبدأ و منشأ حیات آنانند که چنین مرده‎اند».

سعید احمدی از آوینی چیزی نمی‎دانست جز همین‎ها که کم چیزی هم نبودند. برای آن نوجوان درون‎گرای سرگردان میان ایسم‎ها و مکتب‎ها هر سخنی جاذبه‎ای داشت؛ به‎ویژه اگر از مرگ و حیات می‎گفت و البته از هنر؛ چیزی که دریای متلاطم فلسفی نوخط آن روزها را با خط و نقاشی و شعر و کمی تا قسمتی هم موسیقی آرام‎تر می‎کرد. یک سال بعد آشوب‎های جهان‎شناسانه‎ی همان تماشاچی تشییع، انقلابی عظیم در او پدید آورد.

سال‎ها گذشت و اکنون نوجوان بیستم فروردین سال 1372 خوب می‎داند چقدر به صاحب تابوت سه رنگ همان روز شباهت ماهوی دارد. نمی‎دانم کامران چگونه از فلسفه‎ی شرق و غرب برید و راهی نو و مسلکی متمایز را برگزید؛ ولی می‎دانم که هر کس عالم را از چشم نهج‎البلاغه ببیند همه‎ی نظریه‎های قدیم و جدید فلسفی دل او را می‎زنند.

سلوک حقیقت راه دشواری است که هم حجاب‎های ظلمانی دارد هم نورانی بیچاره کسی که پا در این راه سخت و صعب نگذارد و بیچاره‎تر کسی که در جایی از آن در جا بزند. خوشا به حال آوینی که در سیر حقیقت کم نیاورد و کوتاه هم نیامد. خوشا به حال کامران که کامروا شد. خوشا به حال نوجوان که حتی به تماشا در باغ شهادت را بسته ندید؛ همان هنر مردن پیش از مرگ را.

سردار دل‎ها چه خوب می‎گفت: «شرط شهید شدن، شهید بودن است». فتح خون با فتح نفس میسر است.

مرتضی این هنر را داشت که از خودش بگریزد و یک بار برای همیشه همه‎ی خود را دور بریزد و انسانی نو دست و پا کند؛ انسانی از جنس «یخرجهم من الظلمات الی النور». ما اما گاهی از نور به ظلمت می‎رویم و طاغوت درون و بیرون را به سوی خود می‎خوانیم. نفسانیت ته ندارد و انسانیت نیز پایان؛ پس بهتر آن است که بمیریم پیش از آن‎که بمیرانندمان و برویم پیش از آن‎که ببرندمان.

سعید احمدی
کد مطلب : 296234