توصيه به ديگران
۰
سه شنبه ۱ تير ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۵۳
آمده ام خسته و درمانده ام // از همه و از همه جا رانده ام// ضامن آهو تو نجاتم بده // جان جوادت تو پناهم بده
بارالها درود و رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا پسندیده پیشوای پارسا و منزه و حجت تو بر هر که روی زمین است.
آمده ام خسته و درمانده ام // از همه و از همه جا رانده ام// ضامن آهو تو نجاتم بده // جان جوادت تو پناهم بده
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز؛ 11 ذیقعده ولات باسرسعادت سلطان طوس شمس الشموس آقا علی ابن موسی الرضا علیه سلام می باشد.

ضمن تبریک و تحنیت این ایام به ساحت قدسی امام زمان و با زمزمه زیارت خاصه حصرتش اشعاری را در وصف حضرتش تقدیم شما خوبان می نماییم:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضَی الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏

بارالها درود و رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا پسندیده پیشوای پارسا و منزه

وَ حُجَّتِکَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ


و حجت تو بر هر که روی زمین است و هر که زیر خاک بسیار راستگو و شهید

صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏

درود و رحمتی فراوان و کامل و با برکت و متصل و پیوست و پیاپی و دنبال هم همچون بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی.




#ولادت امام_رضا_علیه_السلام

ضامن آهو

آمده ام      خسته   و   درمانده ام
از   همه  و   از    همه جا  رانده ام

ضامن      آهو     تو     نجاتم  بده
جان     جوادت     تو  پناهم   بده

بهر     شفا    زائر     کویت    شدم
آمدم      و    عاشق  رویت    شدم

دست    مرا   نیک   بگیر   از   کرم
رو    سیه ام    آمده ام    در    حرم

گر     تو   برانی   که مرا    از   برت
شکوه    برم   من   به سوی  مادرت

بعد   خدا   جز    تو   ندارم    کسی
شاه  خراسان   تو  که  فریاد  رسی

بال  و پرم   بسته و بشکسته است
در   حرمت   آمده    بنشسته است

کن  تو   رها    ‌ا ز   قفس غصه ام
شاد     بگردان     دل    پر  قصه ام

ای که  قراری     به   دل   ( بیقرار)
پاک   کن   از   چهره  من  شه  غبار

بیقرار  اصفهانی




#ولادت امام_رضا_علیه_السلام



خدا وقتی تجلی کرد با انوار پنهانش
کشید او پرده از غیب الغیوبش از شبستانش
خدا وقتی خودش را دید در آئینه بندانش
علی را آفرید و رفت با اسماءِ تابانش

 به قربانش به قربانش به قربانش به قربانش


علیٌ حُبُه جُنَّه قسیم النار یعنی او
امام الانس و الجِنه هزاران بار یعنی او
وصیُ المُصطفی  تکرار در تکرار یعنی او
 فقط شیر خدا کرار در کرار یعنی او

چه گویم شرح آنکه تا قیامت نیست پایانش


ببینید این مطهر در مطهر در مطهر را
تمام دلخوشیِ خانه‌ی موسی بن جعفر را
علی یعنی تپش یعنی نفَس  زهرایِ اطهر را
علی یعنی رضا یعنی جگر حتی پیمبر را

علی یعنی مدینه مکه   قربانِ خراسانش


دوباره رو به ایوانت امین‌الله‌های ما
سلام‌الله‌های ما نگاه و آه‌های  ما
به درهای حرم خورده گره گَر راه‌های ما
سرِ سال است دورِ تو بگردد ماه‌های ما

خداوندا سلامش کن یک ایران است و سلطانش


پشیمان می‌شود هرکس ننوشد جامِ سلطانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
بگردان جام چشمت را که عالم را بگردانی
سلیمانی شود مردی که پیشت کرد دربانی

فدای جذبه‌ی چشمی که سلطان شد سلیمانش


چنان نوری...که خود را اینهمه پروانه گم کرده
که هر زائر که می‌بینی دل دیوانه گم کرده
چُنان مجذوب اینجایَم که مستی خانه گم کرده
کنارِ آب سقاخانه‌ات پیمانه گم کرده

شنیدم از نجف این را  فدای صحن و ایوانش


هنوز عطر تو از شبهای نیشابور می‌آید
هنوز از این ضریحِ نقره بارِ خوشه‌ی انگور می‌آید
هنوز از کفشهای زائرانت نور می‌آید
هنوز آن روستایی از مسیرِ دور می‌آید

دوباره پابرهنه ساده آمد پیش جانانش


تو عیدی  رو بسوی تو نماز عید می‌خوانیم
زیارتنامه را در خانه‌ی خورشید می‌خوانیم
تو را ما با قنوت عشق با امید می‌خوانیم
خیال ماست راحت تا که بی تردید می‌خوانیم

که پیش از عرض حاجت ، حاجتم را داده دستانش


همیشه دیده‌ام اینجا مریضی که شفایش دید
زنی بر روی سجاده براتِ کربلایش دید
کنار بچه‌ای معلول ، مردی گریه‌هایش دید
هنوز اشکش به چشمش که... پسر را روی پایش دید

من و دارالشفایی که نگفته  نه به مهمانش


بیا اُردیبهشتی کن تو این اسفند ماهی را
کبوتر کن کبوتر کن کلاغِ روسیاهی را
قبول از ما کن  امشب این نمازِ اشتباهی را
کمی خرجِ دل ما کن نگاه گاه گاهی را

نگاهی نه به من بر مادرم بر دست لرزانش


تویی تنها که می‌فهمی سلام آخری‌ها را
تویی که دوست میداری دعای آذری‌ها را
کنار کفشداری‌ها  مقام پادری‌ها را
بجان مادرت تحویل گیر این مادری‌ها را

فقط دستم به دامانت فقط دستم به دامانش


شبِ جمعه حرم بودم کمی در پشتِ در خواندم
نشد در کربلا اما در اینجا از جگر خواندم
شنیدم مادرت رفته که از داغِ پسر خواندم
دوخط از روضه‌ی اکبر کنارت مختصر خواندم

چه بد سرنیزه‌ها کرده پریشانش پریشانش


#حسن_لطفی




#امام_رضا #مدح_امام_رضا


راهیِ حرم گشتمُ شادم من از این کار
آورده ام از کل جهان ،یک دل بیمــار

نوشم ز شــرابی که بود شرب حیاتم
پیوسته خمــــارم ز غم یار و غم یار

آهو شده ی سمت حرم،امن توخواهد
تو صاحب لطف و کرمی ضامنِ ستـار

تو شمس زمینی و سما چون تو ندارد
ای گنبد زر طعنه زده بـر همه اقمـــار

از پنجـــره فـولاد تو تا نذر ظهـورش
یک بند گره وا کنـی از لحظه ی دیدار

چون نام تو آمد همه حسم به تو دل داد
عاشــق شــده ام بررخ مهـدیِ تو بسیار

در مأمن امــن تو کبـــوتر  بکشد پر
ما ذاغ سیاهیـم و خجل از رخ دلـدار

گویم به شما شاه جهان ،شاه خراسان
رخست بده پابوسی ارباب و  علـمدار

🔸شاعر:#حمیدرضا_میرزایی





 #امام_رضا #مدح_امام_رضا

 
خوشا مشهد وَ شاه بی مثالش
خوشا آن صاحبِ ، صاحبْ کمالش
خوشا صحنِ پُر از جاه و جلالش
خوشا هر کس که روزی شد وصالش

"امیرالمؤمنین یا شاه مردان"
نصیبم یک سفر «مشهد» بگردان

که در مشهد رئوفی خانه دارد
که خانه َش صحن و سقاخانه دارد
و مهمانخانه ای  شاهانه دارد
گدا در سفره اش کاشانه دارد

درِ رحمت در آنجا باز باز است
عجیب آن پادشَه مِسکین نواز است

کرامت کرده او بر حسب عادت
نه "یک ذره  دو ذره"  بی نهایت
کسی که کرده بر آهو عطوفت
چه خواهد کرد بر  اهل محبت

محبت دیده ایم خواهی نخواهی
به  حُکم    قِصّه ی  "شیخ بهائی"

ورودیه حرم وقتی رسیدی
در آن حال امید  و ناامیدی!
بگو ؛ ای آنکه اینجایم کشیدی!
تو "غیر از معصیت چیزی ندیدی"

چه دیدی که مرا هم راه دادی؟
جواب آید تو در باب الجوادی!!

عجب هنگامه ای باب الجوادست
هجوم زائران آنجا زیادست
یکی که ظاهراً هم بیسوادست
صدا میزد رضا "باب المراد"ست

یکی سر از حیا در سینه دارد
یکی دست ادب بر سینه دارد

کسیکه با خودش آورده  دردی
کشید از سینه ی خود آه سردی
که  آقا   "آهو"   را   آزاد  کردی
شفا ده ؛  جان «زهرا» ، پیرمردی

 هنوز اِستاده بود در آستانه
 صدا برخاست از نقاره خانه

یکی او را به رأفت می شناسد
یکی باب شفاعت می شناسد
یکی "شرط ولایت" می شناسد
یکی هم به کرامت می شناسد

ولیکن اکثراً هنگام پابوس
صدایش می زنند شاهنشه طوس

خلاصه هر عزیزی رفته مشهد
سلامی عرض کرده سمت گنبد
و چرخی هم زده در زیر مرقد
نبات و زعفران بر دست دارد

نگو در فرش دیدار رضا کرد
بگو در عرش دیدار خدا کرد

به تحقیق از روایت در میآید
کسی که  نیت  قرب تو  دارد
برای هر سفر که رفته  باید
سه جا چشم انتظار تو بماند

"خداوندا  مرا  آن ده  که  آن به"
زیارت های مشهد ضرب در سه

مجاور بودنت هر کس چشیده
شنیده ها به چشم خویش دیده
اگر "رهبر" به این منصب رسیده
به زیر سایه ی تو  قد کشیده

که دائم او به زیر نور بوده
مقیم کوچه ی "سرشور" بوده

ولیِ نعمت ایرانیانی
تو هم مهمان ما ، هم میزبانی
تو شاهی با گدایان همزبانی
غریبِ آشنا جان جهانی

عجب لطفی به ایران کرده مولا
عجب رزقی به ایران داده زهرا

حرم رفتم عجب حال و هوایی
عجب صحنی چه شوری کفترایی
در اینجا دل شود کرب و بلایی
خصوصاً صحنِ اسماعیل طلایی

نشستم تا بگیرم از تو آقا
برات کربلای اربعین را

🔸شاعر: #سیدحسین_میرعمادی
کد مطلب : 299071