۱
توصيه به ديگران
۰
شنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۲۳
حسن روحانی میراث داری شایسته برای "سکولاریسم پنهان" هاشمی و خاتمی
رسوخ تدریجی نگاه سکولار در قالب روندی آرام و مدت زمانی طولانی و بلافاصله پس از قبول قطعنامه 598 و خاتمه جنگ و خصوصا از زمان استقرار دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی در کسوت رئیس دولت های پنجم و ششم در بدنه نظام جمهوری اسلامی و ارکان نظام رها شده از جنگ آغاز به نفوذ نمود.
حسن روحانی میراث داری شایسته برای "سکولاریسم پنهان" هاشمی و خاتمی
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس سیاسی عصر امروز رسوخ تدریجی نگاه سکولار در قالب روندی آرام و مدت زمانی طولانی و بلافاصله پس از قبول قطعنامه 598 و خاتمه جنگ و خصوصا از زمان استقرار دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی در کسوت رئیس دولت های پنجم و ششم در بدنه نظام جمهوری اسلامی و ارکان نظام رها شده از جنگ آغاز به نفوذ نمود. 

از همان دوران ریاست جمهوری هاشمی است که وی بعنوان منادی و نماد اشرافیگیری در میان دولتمردان و مردم کوچه و بازار "استراتژی مانور تجمل" را توامان با تاسیس جریان تکنوکرات های تحصیلکرده اورپا و آمریکا و با عنوان "کارگزاران سازندگی" نوع نگاه نظری و عملی مسؤولان را در یک مهندسی معکوس ابتدا در قالب سکولاریسم عملی و سپس به وادی سکولاریسم نظری کشانید.

در تبیین این موضوع به نکات ذیل اشاره کرده و خواهیم گفت که چرا آب مان با روحانی با تمام سوابق حضور وی در روحانیت مبارز و مناصب حساس حکومتی و دولتی در یک جوی نمی رود:

1- دولت هاشمی نوعی سکولاریسم را در جامعه آغاز کرد که در آن بر خلاف رویه علمی که از نظریه به عمل رهنمون می شوند ابتدا سکولاریسم عملی را وارد میدان می کنند به این معنی که ابتدا از حیث سبک زندگی جهت گیری دنیاگرایانه را در پیش می گیرند که در آن کاخ نشینی، میهمانی های آنچنانی، رفتارهای اشرافی گرایانه آقازاده ها، فعالیت های تجاری و اقتصادی گسترده آقازاده ها با استفاده از رانت های اطلاعاتی پدران و مادران "قدر قدرتشان"، وجود نوعی زندگی دو زیستی با کسب تابعیت های دو گانه برخی دولتمردان و فرزندانشان در داخل و خارج از کشور و ... امری عادی تلقی می شود و سپس برای توجیه این سبک زندگی دنیایی از ادبیات تئوریک سکولاریسم نظری کمک می گیرند.

2- سکولاریسم پنهان دوران هاشمی که در بسترهای اقتصادی بازخوانی می شد در سالهای پایانی خود با تورم نزدیک به 50% موجبات شورش های اجتماعی در برخی شهرهای کشور را فراهم آورد و نشان داد که لیبرالیسم بومی شده ایرانی آقایان نتیجه ایی جز تورم های حاد و بیکاری شدید در پی ندارد به همین خاطر می بینیم که دولت اصلاحات با شعار آزادیهای مدنی و سیاسی و در مواضعی به ظاهر عکس دولت هاشمی انتخابات را می برد و برای 8 سال هم پاستور را قرق خود می کند این دوران برخلاف دوران هاشمی فرهنگ و دین مردم به اسم دمکراسی و تساهل و تسامح مورد شدیدترین حملات قرار می گیرد خداوند قابل نقد و محاکمه می شود و حریم نبوت و امامت نیز از این نعمات دمکراسی غرب گرایان بی نصیب نمی ماند. در حقیقت می توان دوران دولت اصلاحات را دوران تکمیل شدن پازلی دانست که ادامه دهنده راه هاشمی در ابعاد سیاسی – اجتماعی آن بوده است. شایان ذکر است که این دوران هم از نماد شورش های اجتماعی بی بهره نماند و فتنه 18 تیر 78 نقطه اوج این شباهت های دو دولت هاشمی و خاتمی بود.

3- سکولاریسم پنهان دوران هاشمی و خاتمی با تلفیقی از دولت های هاشمی و خاتمی در اهداف، عملکردها، روابط و تعامل با خارج و خصوصا غرب و آمریکا و ... و حتی در بکارگیری ژنرال های پیر در مناصب وزارتی با همان سیره و افکار نامبرده شده در دولت اعتدال حسن روحانی در سال 92 روی کار امد تا مردم یکبار دیگر و علیرغم تمام مشکلات اقتصادی و سیاسی دوران سازندگی و اصلاحات آزموده را دوباره بیازمایند  لذا اگر دوباره با فتنه های خیابانی، بحرانهای اقتصادی حاد، تورم و رکود در اقتصاد و معیشت مردم، روند رو به تزاید اشرافیگری، روحیات و خلقیات متکبرانه با مردم روبرو شویم امر غریبی نخواهد بود و البته خود ما مردم باید اول خود را مورد استنتاق و بازجویی قرار دهیم که چرا علیرغم تجربه 16 ساله دولت های سازندگی و اصلاحات بعد از پایان جنگ و 4 سال سکون و بی تحرکی دولت حسن روحانی در امور اقتصادی – معیشتی دوباره به این جریان رای دادیم. تجربه ای که تاون آن دوباره بروز همان نمایشهای خیابانی و سیاسی اصلاحاتیون و اعتدالیون و تحمل رکود و تورم های لجام گیسخته البته با پیچیدگیها و خطراتی دو چندان برای نظام و انقلاب اسلامی، به این معنا که اگر در آن دوران میدان ظهور و بروز مشکلات یاد شده تهران و برخی کلان شهرها و بدون خطرات امنیتی – مسلحانه بودیم در این دوران علاوه بر آن خصوصیات، "استراتژی کابوی های بی هویت و وابسته به اجنبی" نیز اضافه شده است.

به همین خاطر است که می گوییم با دولت روحانی -نه شخص او- آبمان در یک جوی نمی رود زیرا دولتش ادامه دهنده راهی بود که ما ملت ایران خاطره خوشی از آن دولت ها نداشته ایم. ما بیگانه با بحرانهای خیابانی و تورمی و رکودی و امنیتی نبوده و نیستم اما اینکه چرا باید ملت ما باید راه رفته را در یک دور باطل دوباره تکرار کنند قطعا باید دلایل آنرا در عملکرد جریانات سیاسی و نهادینه نشدن احزاب سیاسی و ناقص بودن درک سیاستمدارانمان در منافع و امنیت ملی جستجو کرد.

در هیچیک از کشورهای مدعی دمکراسی هیچگاه انتخابات ها، کاندیداها و روسای جمهوری و نمایندگان مجالس و بحرانهای میدانی تبدیل به نوعی براندازی کور و رفتارهای اپوزیسیونی – براندازانه مسئولان قوای مجریه و مقننه نمی شود در حالی که در کشور ما مجلس ششم، مرحوم هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی هریک در نقش های اپوزیسیونی تلاش کرده اند تا به آرزوی دیرینه غرب گرایان وطنی جامعه عمل بپوشانند و حسن روحانی هم بعنوان شاگرد خلف مکتب هاشمی و همشاگردی محمد خاتمی با اجرایی کردن نوعی سکولاریسم پنهان مبتنی بر جدایی دبن از سیاست کشور را به جایی رسانیده است که دعوت به وحدت در برابر دشمن بدون تغییر مسیر و تغییر افکار حسن روحانی و تیمش امکان ظهور و بروز ندارد.
 
رضا احمد زاده
کد مطلب : 242154
۱۳۹۷-۰۶-۱۱ ۱۹:۳۷:۳۳
حسن روحانی دست نشانده هاشمی است وبا مردن آن سر گیجه گرفته ونمی داند که چه کار کند وبرای رهایی از این. خرابی ها باید استعفا دهد