توصيه به ديگران
۰
يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۰۴
چرا در بحران آب، دولت توجهی به «امنیت غذایی کشور» ندارد؟
گفتگو وقتی معنا پیدا می کند که به جای منبرهای یک طرفه، طرفهای دیگر مساله هم مورد دعوت قرار گیرند. یک طرفه به قاضی رفتن و زیر سوال بردن مساله های مهمی چون اصل های قانون اساسی و سیاست های اصلی نظام چون خودکفایی در محصولات اصلی غذایی بدون حضور طرفهای دیگر ماجرا کمکی به شکل گیری گفتگو نمی کند و باعث شائبه های سیاسی خواهد شد.
Share/Save/Bookmark
به گزارش عصرامروز به نقل از رجانیوز ،  با توجه به عیان شدن بیشتر اثرات بحران آب در کشور و بازتاب رسانه ای این بحران دامنه بحران کم کم به محافل آکادمیک هم رسیده است. به همین مناسبت هفته گذشته اولین نشست از سلسله نشستهای « آب، فرهنگ، جامعه» با شعار" بیایید درباره آب گفتگو کنیم" توسط انجمن جامعه شناسان و با حمایت مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری دردانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.

۱- فارغ از محتوای نشست همین که بالاخره انجمن ها و گروههای علمی آموزشی دانشگاهی ما از موضوعات و مسائل انتزاعی و وارداتی به یک مساله ملی و بومی شیفت پیدا کرده اند را باید به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد. متاسفانه جامعه دانشگاهی ما به خصوص در علوم انسانی و اجتماعی به عارضه «نظریه زدگی» مبتلاست و به جای« ۱- توجه به مسائل واقعی تاریخی و میدانی جامعه ایرانی و توصیف غنی و فربه آنها و سپس ۲- مفهوم سازی و مقوله سازی و در نهایت ۳- برقرار کردن ارتباط میان مقوله ها و مفاهیم در قالب فرضیات و نظریات»، بیشتر به بحث پیرامون نظریات ترجمه ای می پردازد. همچنین عارضه «روش زدگی» را می توان به معظله فوق افزود. در این عارضه فارغ از اینکه مساله چیست و تامل درباره مساله چه رویکرد و تکنیک روش شناختی را پیش می کشد پیشاپیش یک «روش» اصل گرفته شده و به مساله تحمیل می شود؛ به خصوص در دهه اخیر که دعوی رویکردهای کیفی علیه رویکردهای کمی به موجی در علوم اجتماعی در ایران تبدیل شده است آنها به نوعی دچار «روش زدگی تقابلی» شده اند.

از همین رو توجه به اصل مسائل اجتماعی ایران به عنوان یک واقعیت عینی مورد تفاهم، قدم اول برای نیل به نظریه پردازی بومی در علوم اجتماعی ایران است و از همین رو برگزاری نشست هایی از این دست که به مخاطرات بحران ساز جامعه ما در سطح کلان ملی نظر دارد می تواند قابل توجه باشد؛ البته به شرط آنکه پیش از آنکه ابعاد مساله توصیف روشن و فربهی شود پیش فرض های نظری پیشین بر مساله تحمیل نشود.

۲- متاسفانه در راس قرار گرفتن مهندسان و «تفکر مهندسی» در دستگاههای تصمیم ساز و تصمیم گیر در ایران لطمات جبران ناپذیری به حوزه های اقتصادی، عمرانی، فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی- امنیتی ما وارد کرده است. «مهندسی» در ایران به علت نگاههای جز نگرانه و صرفا تکنیکال خود هیچگاه به پیامدهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی پروژه های مهندسی توجه نکرده و از درک و قرار دادن پروژه ها در یک کلیت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی عاجز بوده است.

صرف بیش از یک سوم بودجه عمرانی کشور در پروژه های سد سازی بدون توجه به پیامدهای زیست محیطی و اجتماعی آن علاوه بر انحراف در بودجه عمرانی کشور باعث بروز مشکلات فراوانی از جمله همین بحران آب شده است. پیوند میان رشته ای بین رشته های مهندسی و علوم انسانی و اجتماعی می تواند جلوی خسارت های بیشتر در این زمینه را بگیرد. برگزاری این نشست به صورت میان رشته ای با دعوت از مهندسان و جامعه شناسان خود دلیل دیگری بر مزیت و اهمیت این نشست است.

۳- با این همه همچنان که همه می دانیم مهمترین آفت فعالیت علمی سیاست زدگی و ایدئولوژی زدگی است. یک بررسی عملی (در قالب گفتگو یا مقاله و کتاب و...) بیش و پیش از هر چیز باید خود را از دام سیاست برهاند. البته پیوستگی مسائل اجتماعی با مساله سیاست و سیاست روز بر کسی پوشیده نیست ولی نوع ارتباط و نسبت علم و سیاست مهم است. دستاوردهای یک نشست یا برنامه علمی می تواند به کمک اهل سیاست بیاید، تبعات تصمیم گیری هایشان را به آنها نشان دهد و آن را در تصمیم گیری هایی با ضریب خطای کمتر یاری کند. به طور مثال در همین نشست ایده خوبی چون تبدیل شدن مساله آب به یک مساله اجتماعی و ورود آن به حوزه عمومی و پیوند خوردن سرمایه آبی با سرمایه اجتماعی ارائه شد که در سیاست گذاری های فرهنگی و اجتماعی می تواند قابل توجه قرار گیرد.همچنین یک نشست علمی می تواند اهل سیاست را به دیدن ابعاد اجتماعی و فرهنگی یک مساله توجه دهد.

اما یک نشست علمی همچنین می تواند ایدئولوژیک باشد و نقشی توجیه گر برای تصمیم گیری ها و سیاست گذاری های انجام شده ایفا کند و جاده صاف کن تصمیمات از قبل اتخاذ شده در افکار عمومی و آکادمیک باشد. با توجه به اینکه برخی از مدعوین این نشست سیاست های کلی نظام در حوزه امنیت غذایی را زیر سوال برده و آن را اساس بحران آب برشمردند با توجه به استدلات زیر به نظر می رسد که این نشست را بیشتر می توان در قالب این رویکرد دوم دسته بندی کرد:

۴- سیاست «درهای باز» یکی از سیاستهایی بوده است که رییس دولت فعلی و مشاورانش از یک دهه پیش به آن علاقمند شده و حول آن به سخنرانی، نوشتن مقاله و انتشار کتاب در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام کرده بودند.( ر.ک. به : الزامات سیاست خارجی دولت توسعه گرا/مرکز بررسی های استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام)

در این سیاست ساختارهای جهانی و قدرت های جهانی به عنوان یک «واقعیت» انکار ناپذیر پذیرفته شده اند و ما هیچ چاره ای جز پیوستن به ساختارهای جهانی نداشته و نداریم و حتی در این پیوستن ها هیچ حق تحفظی نمی توانیم داشته باشیم. در راه این پیوستن ها حتی اگر نیاز باشد باید در اصول اساسی و مبنایی کشور نیز تجدید نظر کنیم. در این معنا سیاست استقلال و عدم وابستگی سیاستی کهنه محسوب می شود و ما باید در برنامه تقسیم کار جهانی که توسط قدرتهای بزرگ و ساختارهای جهانی توصیه و الزام می شوند فعالانه شرکت کنیم. در این نگاه ساختار جهانی مبتنی بر یک «عقلانیت» شکل گرفته و با صرف گفتگو می توان حقوق اساسی خود را پیگری و مطالبه کرد. فشارهای وارده بر کشور در بعد از انقلاب هم ناشی از عدم عقلانیت حاکمیت در کشور بوده است.

بر مبنای این اقتصاد سیاسی، بهترین و ساده ترین راه حل مشکلات کشور ورود به ساختارهای اقتصادی جهانی و نیز به کارگیری سیاست « واردات» است. افزایش چندصد درصدی واردات در یکسال گذشته در بسیاری از حوزه ها، جلوگیری از تولید بنزین داخلی و واردات دومیلیارد دلاری بنزین های بی کیفیت و مقابله با تولید کشاورزی در داخل به بهانه بحران آب از بارزترین نشانه های این رویکرد است که در اتاق های فکر دولت فعلی به جدیت در حال دنبال شدن است.

به عنوان مثال یکی از کسانی که درمرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری مسئولیتی با حل «بحران آب در ایران» دارد و نشست های مذکور را پشتیبانی لجستیکی و مالی می کند عیسی کلانتری است که پیش از این بیش از ۱۴ سال مسئولیت «کشاورزی و منابع آب ایران» را بر عهده داشته است. به گفته بسیاری از کارشناسان کشور ایران بیشتر از اینکه دچار بحران آب باشد دچار بحران مدیریت منابع طبیعی از جمله آب است و بیش از نیمی از آبهایی که در محاسبات سهم کشاورزی به حساب می آیند هرز می روند( اینجا) قاعدتا یکی از کسانی که باید درباره بحران فعلی آب مورد بازخواست قرار گیرد همین مسئول اسبق است. این مسئول اسبق و تصمیم ساز فعلی اما برای فرار از پاسخگویی درباره عملکرد خود در این زمینه مدتی است خط خبری- تبلیغی را علیه کشاورزی ایران با این عنوان که بحران آب موجود ناشی از سهم و مصرف زیاد آب کشاورزی در ایران است پی گرفته است. با تغییر صورت مساله از «بحران مدیریت منابع آبی» به «بحران آب»، کشاورز و کشاورزی بی نوای ایرانی مسئول همه بحران های خشکسالی و زیست محیطی شناخته می شود و تعطیلی کشاورزی ساده ترین راه حل بحران آب شناخته می شود.این مسئول اسبق بارها در زمان مسئولیت خویش ( که بحران آب به این معنا وجود نداشته و به آن توجه نمی شده است) واردات محصولات کشاورزی به جای تولید داخل را یکی از ملزومات بدیهی کشور صاحب نفتی چون ایران می دانسته است! وی که به اصطلاح مسئوول خانه کشاورز نیز است در یادداشتی در یک روزنامه اقتصادی با رویکرد لیبرالی می نویسد: "از آنجا که کشور به لحاظ آبي در مضيقه است... درحال حاضر گزينه پيش رو، تجارت آزاد محصولات کشاورزي است... در راستاي تدوين سياست هاي تجارت آزاد، بهتر آن است که بر مبناي قواعد و منطبق بر ساختارهاي وضع شده در WTO عمل شود. در اين خصوص تعرفه هاي تعيين شده براي واردات نبايد بيش از ۱۲ درصد باشد؛ که البته در مورد برخي کالاها اين درصد تا ۱۶ هم قابل افزايش است".

البته این سیاست به حوزه اجرا رسیده است و در چند ماه اخیر طرح «نکاشت» به منظور جلوگیری از کاشت محصولات کشاورزی در اطراف دریاچه ارومیه و استان کرمان تصویب و اجرا شده است. شواهد نشان می دهد این طرح با عجله تمام و بدون توجه و مطالعه تبعات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی حاصل از تعطیل کردن کشاورزی اجرایی شده است.

از کنار هم گذاشتن این نشانه ها چه معنایی به ذهن متبادر می شود؟ آیا از سیاست های کلی «درهای باز» و حتی بهتر بگوییم «آغوش باز!» برای مساله ای مانند بحران آب پاسخی غیر از «تعطیل کردن کشاورزی» و وابسته کردن کشور در محصولات غذایی اصلی اش به خارج از کشور حاصل می شود؟

حتی اگر فرض بگیریم که «تعطیل کردن کشاورزی» پاسخ از پیش تعیین شده برای این مساله نبوده و در یک گفتگوی نخبگانی و کارشناسی شده حاصل شده اما آیا حداقل شان یک جلسه در دانشکده علوم اجتماعی و با نام انجمن جامعه شناسان بررسی تبعات اجتماعی این تعطیل کردن کشاورزی نبوده و نیست؟ اگر همگی اذعان داریم که بهره برداری از منابع آب بدون توجه به پیوستار اکولوژیک و زیست محیطی آن باعث این بحران ها شده است آیا نباید پیوستار اجتماعی تعطیل کردن کشاورزی و بیکاری کشاورزان و هجوم آنها به شهرها و افزایش حاشیه نشینی و به دنبال آن از بین رفتن امنیت روانی و اخلاقی و ... به عنوان یک موضوع در یک نشست علمی نباید مورد توجه قرار گیرد؟ آیا نادیده گرفتن این تبعات بسیار مهم به صورت اتفاقی بوده است یا تصمیم پیشینی تعطیلی کشاورزی باعث این نادیده گرفتن ها شده است؟

همانطور که اشاره شد در این نشست توسط برخی از مدعوین به صراحت سیاست های اصلی نظام در حوزه تامین امنیت غذایی در محصولات مصرفی اساسی چون برنج و گوشت و... زیر سوال برده می شود! آیا امنیت غذایی کشوری که درگیر مخاطرات تاریخی و سیاسی بین المللی بوده و هست و علاوه بر نفت و کالاهای ضروری مثل قطعات هواپیما حتی در صنایع دارویی و داروهای خاص مورد تحریم ظالمانه قرار می گیرد نباید به عنوان یک فاکتور اصلی در حل مساله آب مورد توجه قرار گیرد؟ آیا عبرت تاریخی از «قحطی بزرگ» در ایران( که بی طرفی خود را در جنگ اعلام کرده بود) بدست بریتانیایی ها بین سالهای ۱۹۱۹-۱۹۱۷ در جریان جنگ دوم جهانی که از آن به عنوان هلوکاست ایرانیان نامبرده می شود و در طی آن نزدیک به ۹ میلیون ایرانی جان باختند نباید به عنوان یک مولفه در معادله آب در ایران مد نظر قرار گیرد(۱) (ر.ک به: "قحطی بزرگ" محمد قلی مجد / ترجمه محمد کریمی/ انتشارات موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی) جالب اینجاست که در می یابیم رسانه های استعماری چون BBC و VOA یکی از بازوهای تبلیغاتی اصلی ناصرفه معرفی کردن کشاورزی در ایران بوده اند!

۵- همانطور که از شعار همایش بر می آید قرار است درباره آب «گفتگو» شود. گفتگو وقتی معنا پیدا می کند که به جای منبرهای یک طرفه، طرفهای دیگر مساله هم مورد دعوت قرار گیرند. یک طرفه به قاضی رفتن و زیر سوال بردن مساله های مهمی چون اصل های قانون اساسی و سیاست های اصلی نظام چون خودکفایی در محصولات اصلی غذایی بدون حضور طرفهای دیگر ماجرا کمکی به شکل گیری گفتگو نمی کند و باعث شائبه های سیاسی خواهد شد. به طور مثال طبق گفته معاون وزیر جهاد کشاورزی و تحقیقات اخیر کارشناسی آمار تبلیغ شده درباره میزان سهم مصرفی آبهای کشاورزی کاملا مخدوش است. در این آمار ارائه شده که سهم آب های مصرفی کشاورزی تخمین زده شده در سال ۱۳۵۲ به نسبت آب های جاری تخمین زده شده در سال ۱۳۹۲ محاسبه می شود که طبق آن سهم مصرف کشاورزی بالای ۹۰ درصد می شود و با تاکید بر این آمار بحران آب به گردن کشاورز بی نوای ایرانی گذاشته می شود و تعطیلی بخشی از کشاورزی برای جبران بحران آب توصیه و تبلیغ می گردد. در حالیکه طبق گفته مسئولان ذیربط مصرف آب کشاورزی اکنون سهمی بین ۵۵ تا ۶۵ درصد کل منابع آبی مصرفی را شامل می شود. ( اینجا ) دوم اینکه طبق آمارهای مربوطه گاها تا نیمی از این سهم، از پشت سد گرفته تا انتقال به زمین کشاورزی تلف می شود ولی این تلف آب در سهم کشاورزی مورد محاسبه قرار می گیرد.(اینجا) این مونولوگ ها باعث می شود که اغراض سیاسی با تفسیر به رای آمارها باعث خسارت های جبران ناپذیر به کشاورزی ایران گردند.

۶- همانطور که در بند قبل اضافه شد با بروز شدن آمارها و تغییر مساله از «بحران آب» به «بحران مدیریت منابع آب» ما از دوگانه کاذب تبلیغ شده «امنیت غذایی-بحران محیط زیست» خارج خواهیم شد و لازم نیست برای حل بحران زیست محیطی یا بحران آب به کشاورزی هراسی دامن بزنیم و اصول اساسی قانونی کشور را محکوم کنیم. به جای ساده کردن صورت مساله و راحت ترین راه حل یعنی بیکار کردن کشاورزان و سوق دادن آنها به شهرها و به خطر انداختن امنیت غذایی کشور می توان درباره تعامل و نزدیکی جامعه شناسی و علوم انسانی به مهندسی منابع طبیعی از جمله آب گفتگو و فکر کرد. می توان درباره ضرورت پیوست های فرهنگی، اجتماعی و محیط زیستی طرح های کشاورزی یا نکاشت گفتگو کرد و از بروز بحران های بیشتر جلوگیری کرد.
کد مطلب : 94670