توصيه به ديگران
۰
پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۸:۵۰
مظلوم نمایی جلادهای تروریست
پنجم مرداد در ذهن ملت ایران با نام عملیات غرورآفرین مرصاد عجین شده است.
مظلوم نمایی جلادهای تروریست
Share/Save/Bookmark
به گزارش عصر امروز، «محمد جواد اخوان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:

 
پنجم مرداد در ذهن ملت ایران با نام عملیات غرورآفرین مرصاد عجین شده است. این عملیات پس از آن روی داد که پس از اعلام پذیرش قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی ایران، گروهک تروریستی منافقین با حمایت رژیم بعث به خیال خام فتح تهران از مرزهای غربی به خاک کشور حمله‌ور شد و با مقاومت مثال‌زدنی مردم و رزمندگان اسلام، شکست مفتضحانه‌ای را متحمل شد.

 
برنامه این تهاجم به گونه‌ای طرح‌ریزی شده بود که همزمان با ورود منافقین به خاک ایران، تعدادی از اعضای این گروهک که در زندان و در حال گذراندن محکومیت کیفری خود بودند، سر به شورش برداشته و با پیوستن به لشکرهای اعزامی منافقین در نقش پیاده نظام این گروهک در این تهاجم نقش‌آفرین می‌شدند. بر این اساس شواهد و قرائن متقنی وجود دارد که حاکی از ارتباط عمیق میان مرکزیت این گروهک و اعضای زندانی آن در ایران است.

 
واقعیت تاریخ بسیار روشن است، اما عدم انتقال صحیح این واقعیت‌ها به نسل‌های متمادی گاه سبب می‌شود برخی حقایق تاریخی مورد غفلت واقع شده یا  غبار فراموشی بر آنها بنشیند.

 
در این شرایط جنایتکاران بدنام می‌کوشند با تحریف تاریخ و حتی جابه‌جا کردن جای متهم و شاکی، در موضع طلبکاری نشسته و به جای آنکه پاسخگوی جنایات ضدبشری خود باشند، اعمال قانون و کیفرهای قانونی علیه خود را با مظلوم نمایی، سیاه نشان دهند. بر این اساس بود که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی خود در سالگرد ارتحال امام (ره) در خصوص جابه جا شدن جای « شهید و جلاد» هشدار دادند.

 
نکته عجیب و البته تلخ ماجرا آنجاست که این تحریف دقیقاً در مورد گروهکی رخ می‌دهد که سیاه‌ترین کارنامه ضدبشری و اعمال تروریستی را دارد و لگه ننگ آن با هیچ رنگی قابل پاک شدن نیست.

 
گروهک تروریستی موسوم به سازمان مجاهدین خلق که از سوی مردم به منافقین مشهور شدند یکی از دهها گروهکی بودند که مشی مسلحانه خود را پس از انقلاب حفظ کردند و نه تنها حاضر به تحویل سلاح به نظام قانونی و رسمی کشور نشدند، بلکه در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ با اعلام قیام مسلحانه علیه نظام و مردم، به قتل و ترور مردم و مأموران حکومتی پرداختند.

 
این گروهک طی حدود یک دهه با سوءاستفاده از شرایط ابتدایی انقلاب و فقدان ثبات اطلاعاتی و امنیتی در کشور، به ترور هزاران نفر از شهروندان ایرانی، از مردم عادی کوچه و بازار گرفته تا شخصیت‌های ملی همچون رئیس‌جمهور، رئیس قوه قضائیه، نخست وزیر، ائمه جمعه و نمایندگان مجلس پرداخته و در راه ارعاب و وحشت افکنی و حذف فیزیکی مردم و منتخبان آنها از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.

 
بر اساس برآوردها حدود ۷۵درصد اهداف عملیات تروریستی این گروهک را مردم عادی‌ تشکیل می‌دادند که هیچ گونه مسئولیت رسمی نداشتند و تنها حامی نظام و انقلاب بوده‌اند. جالب اینجاست که منافقان پست در کمال وقاحت در نشریه ارگان رسمی خود به صراحت مسئولیت اعمال تروریستی فوق را می‌پذیرفتندو به آن مباهات می‌کردند. 

 
به تدریج این سازمان به آغوش صدام حسین تکریتی غلتید و با تبدیل شدن به مزدور رژیم بعث عراق، درست در حین جنگ تحمیلی، عمق رذالت و وابستگی خود را نمایان ساخت. در این مرحله سازمان و عوامل آن در جایگاه ستون پنجم ارتش بعثی، نقش‌آفرینی کرده و با جاسوسی از داخل خاک ایران برای ضربه زدن به رزمندگان ایرانی و موشکباران شهرهای ایران به کمک صدام شتافتند. فضاحت این خوش خدمتی منافقین برای ارتش بعث را می‌توان از اسناد و فیلم‌های استخبارات عراق که پس از سقوط صدام منتشر گردید، فهمید.

 
با همه اینها نظام جمهوری اسلامی در مورد بسیاری از اعضا و هواداران این تشکیلات با عفو و رأفت اسلامی برخورد کرده و همین عفو و رأفت سبب ریزش تدریجی بسیاری از اعضای این گروهک شده است.

 
عمده منافقینی که در مقطع پایان جنگ تحمیلی در زندان به سر می‌بردند از اعضای حامی مواضع تروریستی این گروهک بوده‌اند که از رأفت نظام سوءاستفاده و همچنان در زندان ارتباطات تشکیلاتی خود را حفظ کرده بودند. طبیعی است که رأفت بیشتر در مواجهه با این تروریست‌ها و احیاناً آزادی آنها می‌توانسته به بهای شهادت جمع بیشتری از مردم بیگناه ایران بینجامد که این حالت به هیچ روی قابل قبول نبود.

 
تصمیم منطقی نظام در اعمال کیفر قانونی این تروریست‌ها، تنها گزینه‌ای بود که در پیش رو وجود داشت و موجب پیشگیری از وقوع جنایت‌های تروریستی بزرگ‌تری در آینده شد.  هرچند تصمیم عقوبت تروریست‌ها، تصمیم کلیت نظام و مورد اجماع همه نیروها و مسئولان وقت بوده، حال پس از گذشت چند دهه، عده‌ای از حامیان و بعضاً مجریان این تصمیم با طرح شبهه‌افکنی‌هایی، فضا را برای مظلوم‌نمایی نفاق فراهم می‌آورند.

 
حتی اگر به دلیل کم کاری و قصور، ماجراهای تلخ ترورهای دهه ۶۰ را برای جوانان نسل سومی و چهارمی بازگو نکرده‌ایم مقایسه‌ای ساده میان تعداد تروریست‌های عقوبت شده قربانیان ترور، خود گویای عمق فاجعه است.

 
چگونه می‌توان تعداد بیش از دهها برابری قربانیان ترور را در مقابل تروریست‌های کیفرشده نادیده گرفت و به جای تأسف بر این جنایات به حال تروریست‌ها دلسوزی کرد؟ البته نمی‌توان انکار کرد که کم کاری و قصور در انتقال حقایق صورت گرفته و باید جبهه مومن انقلابی برای غبارزدایی از این واقعیت تاریخی و موارد مشابه تلاش بیشتری کند تا جای شهید و جلاد عوض نشود.
کد مطلب : 211159