توصيه به ديگران
۰
شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۱۹
شاهِ گنبد طلا، امام رضا // جلوه های خدا، امام رضا // صاحبِ سرزمین ایرانی // تو برای همیشه سلطانی
ای رئوف همیشه خوب ، سلام // پیش تو می شود دلم آرام شد زیارت همیشه نیمه تمام // هرکه رویت ندید،شد ناکام کاش قلب مرا تکان بدهی // دیگر این بار رخ نشان بدهی
شاهِ گنبد طلا، امام رضا // جلوه های خدا، امام رضا // صاحبِ سرزمین ایرانی // تو برای همیشه سلطانی
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز آخرین روز ماه حزن انگیز صفر مصادف است با شهادت جانسوز سلطان طوس آقا علی ابن موسی الرضا المرتضی علیه افضل و التحیت و السلام.

با عرض تسلیت این ایام به ساحت ملا بقیت الله العظم ارواحنا فداه و زمزمه صلوات خاصه حضرتش اشعار زیر را تقدیم شما خوبان می نماییم:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏.


خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا امام با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است و هر که زیر خاک، رحمت بسیار و تمام با برکت و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی.

#امام_رضا #مرثیه_امام_رضا



ضریحِ تو پُر از نجوای دلهای پریشان است
که اشکِ دیده در بحرِ امانت موجِ حیران است

اگر یک شاخه نورت بینِ خوبان منتشر گردد
پَرِ پرواز تا افلاک اِقامتگاهِ آنان است

حرم را کرده عطرآگین تبسم های شیرینت
مرا مجنونِ خود کردی تو با الطافِ دیرینت

تمامِ دست ها بالا نهالِ آرزوها گل
درونِ صحن می پیچد صدای سبزِ آمینت

سکوتِ چشم ها امشب شده از اشک، آیینه
صدا می آید از سمتِ حرم در خلوتِ سینه

نسیمِ زندگی جاریست از سوی ضریحِ تو
که از خود می رود هر دم رواقت عنبرآگینه

از این آفاق می خواهم دوای زخمِ مبهم را
که بیش ازاین ندارد شانه هایم تابِ این غم را

چنان میسوزم از آهی که هردم شعله می گیرد
نگاهی کن که در آن دیده ام درمانِ دردم را

تویی زیباترین احساسِ من در باورِ جانم
من از این فاصله می گیرم از عطرِ تو درمانم

زبانم مستِ تکرارِ رضا جانم رضا جان است
در این آیینه می بینم بهشتِ جانِ جانانم

هر آنکس که نمک گیرِ سرِ خوانِ شما باشد
دگر در حلقه ی زلفت اسیر و مبتلا باشد

یکی دیدم دعا می کرد با جان و دلی عاشق
خوشا آن دل که در عمرش گرفتارِ رضا باشد

دلم لبریز از خواهش که غرقم در نگاهِ تو
چه پنهان از تو که گشتم اسیرِ چشمِ ماهِ تو

تو جانی ای کریم اِبنِ کریمان ای سفیرِ عشق
که آهوها رهای تو که مسکین در پناهِ تو

همین که می رسم تا اوجِ صبحِ پنجره فولاد
لبم دریای خاموش و نگاهم کوهی از فریاد

دلم خورشید میخواهد فقط از جنسِ لبخندت
از این مشرق ترین نقطه به آن مغرب ترین میعاد




#امام_رضا

در این حریم ذکرم، یارب و یا کریم است
دستم اگرچه خالیست، خرجیم با کریم است

کم میشود مگر از این سفره هرچه بردند؟
 وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است

بیهوده زائرانش دست کرم ندارند
 هرکس شد آشنای این آشنا کریم است

 تضمین ذکر یامن یعطی الکثیر من اوست
گرچه زیاده خواهم، اومنتها کریم است

بااین لباس پاره ، فورا"مرا بغل کرد
من باورم نمیشد، اینقدرها کریم است

نوکر غریب باشد، مولا نمی پسندد
گفته سه جامی آیم ، آقای ما کریم است

اصلا " بهشت یعنی در این حرم نشستن
امروز با رضاییم، فردا خدا کریم است

باب الجواد بودیم، دیدیم کاظمینیم
باب الرضا نوشته، ابن الرضا کریم است

هرجاکه روضه بوده ، بالا نشسته زهرا
آنکس که برده من را ، تا کربلا کریم است

بردند مثل نذری، هرعضوی از علی را
 این جسم قطعه قطعه، روی عبا کریم است

رضا دین پرور




#امام_رضا


ای رئوف همیشه خوب ، سلام
پیش تو می شود دلم آرام
شد زیارت همیشه نیمه تمام
هرکه رویت ندید،شد ناکام
کاش قلب مرا تکان بدهی
دیگر این بار رخ نشان بدهی

از همه غیر تو بُریدم من
خویش را تا حرم کشیدم من
گرچه رویِ تورا ندیدم من
طعم آغوشِ تو چشیدم من
آبرو رفته را خریدی تو
دست،رویِ سرم کشیدی تو

این رئوفی که میشناسم من
رَد نکرده ز خانه اش دشمن
پسرِ فاطمه است پس حتما
به قسم نیست احتیاج اصلا
دردهامان دواشود اینجا
گِرِهِ کور واشود اینجا

تو گنهکار را عوض کردی
دلِ بیمار را عوض کردی
هر گرفتار را عوض کردی
آخرِ کار را عوض کردی
راهم از حادثه به تو افتاد
عوضم کن تورا به جان جواد

شاهِ گنبد طلا، امام رضا
جلوه های خدا ، امام رضا
بقیع و سامرا، امام رضا
نجف و کربلا ، امام رضا
صاحبِ سرزمین ایرانی
تو برای همیشه سلطانی

قبله ی نور حضرت خورشید
نورِ حیدر زصحنِ تو تابید
هر شب از گنبد تو بی تردید
میشود جلوه ی نجف را دید
در حریمِ تو زائرِ نجفم
با سلامی مسافرِ نجفم

صحن هایت بهشت این دنیاست
چون حریم تو جنت الزهراست
کُنجِ  باب الجواد، عرشِ خداست
چون نسیمش نسیمِ کرببلاست
درحرم هرغروب ،بی تابم
یادِ صحن و سرایِ اربابم

تاکشیدی عبا به روی سرت
نظر انداختی به دور وبرت
یک نفس پاره پاره شد جگرت
جمع کردی زکوچه بال وپرت
سرِ پا بودی و زمین خوردی
ناگهان نامِ مادرت بُردی

همه درهایِ حجره را بستی
روی پهلو گرفته ای دستی
یادِ گودالِ کربلا هستی
کِی گرفتار عده ای مستی
بین یک دسته گرگ ، شیر افتاد
جایِ تنگی حسین گیر افتاد

لبش از تشنگی تکان می خورد
نیزه او را به هرطرف می بُرد
گُل لبهاش با لگد پژمُرد
نیزه داری گلویِ او آزُرد
عده ای صبرِ خواهرش بُردند
دورِ لب تشنه آب می خوردند

تا بدن پایمال مرکب شد
وقت دیدار، نیمه ی شب شد
از حسینی که نامرتب شد
حنجری پاره سهم زینب شد
چه حسینی مُرمل بدماء
چه حسینی مُقطع الاعضاء

در کنار تنی که شد بی سر
نیمه شب خواهرآمد و مادر
دوزنِ مو سپید و یک پیکر
وا نمودند تا ز سر معجر
ناگهان ساربان ز راه آمد
بهرِ غارت به قتلگاه آمد

قاسم نعمتی




#امام_رضا


شاید عیار دل به خلوص قدیم نیست
عقلم برای درک مقامت فهیم نیست

ریزه خور مرام تو هستیم گرچه دل
لایق برای نوکری این حریم نیست

راهم بده که توبه کنان باز آمدم
نزد کریم، هیچ خطایی عظیم نیست!

افسوس می خورد دل بی تاب من چرا ؟؟
در خادمی صحن و سرایت سهیم نیست!؟

افسوس می خورد که چرا چون کبوتران
در سایه سارِ گنبد زردت مقیم نیست؟

محسن زعفرانیه




#امام_رضا

آسمان است و خسوف قمرش معلوم است
غربت بی حد او از سفرش معلوم است

کوله بار سفر آخرتش را بسته
از مناجات و نماز سحرش معلوم است

موی آشفته و اوضاع به هم ریخته اش
با عبایی که کشیده به سرش معلوم است

دو قدم راه نرفته چقدر می افتد
ناتوان بودنش از زخم پرش معلوم است

به زمین خوردن او ارثیه ی مادری است
درد پیچیده به پهلوش اثرش معلوم است

وسط حجره ی در بسته به خود می پیچد
اثر زهر به روی جگرش معلوم است

خواهرش نیست ببیند چه سرش آمده است
ولی از حالت بغض پسرش معلوم است

لب او سرخ شد اما به خدا چوب نخورد
مجلس شام به چشمان ترش معلوم است

روی خاک است ولی زیر سم اسب نرفت
روضه ی عصر دهم در نظرش معلوم است

محمد فردوسی
کد مطلب : 288868