به گزارش سرویس سیاسی عصر امروز، نزدیکی مواضع اصلاح طلبان در دوره اخیر به هاشمی رفسنجانی سئوالات بسیاری را در اذهان مردم ایجاد کرده چرا که کسانی که تا دیروز هاشمی را عامل تمام گرفتاری ها و بدبختی های خود می دیده اند چه شده است که امروز سینه چاک هاشمی شده اند.
به گزارش خبرنگار ما هاشمی رفسنجانی که در سال های گذشته هدف حملات تند اصلاحات قرار گرفته بود چرا اینک بهترین گزینه برای این جریان محسوب می شود تا بدینوسیله به عرصه سیاسی بازگردند .
آیا مواضع هاشمی تا این اندازه نزول پیدا کرده است که جریان اصلاحات مورد تایید غرب احیای خود را در حمایت و تایید هاشمی می بیند؟ چه بر سر مواضع جناب هاشمی آمده است؟
در ذیل گوشه ای از انتقادات و حملات تند مدافعان آزادی بیان! که در بدنه اصلاحات جاخوش کرده اند و اغلب شان نیز اعتقادی به نظام و قانون اساسی ندارند برای تنویر افکار عمومی آورده شده است تا رفتار دوگانه این مدعیان و حامیان امروزی هاشمی رفسنجانی بیش از پیش نشان داده شود.
یکی از اعضای شورای مرکزی حزب مشارکت با پنهان کردن سهم هم حزبیهای خود در دوران دولت سازندگی تمام مشکلات فرهنگی، اقتصادی کشور را به عهده هاشمی گذاشته و چنین مینویسد:«هاشمی باید نسبت به شرایط فرهنگی، آموزش عالی، فساد اداری، فسادهای مالی شدید، خصوصاً وضعیت فراوان اطلاعات و دیگر مسائل در دوره ریاست جمهوری خویش پاسخگو باشد».
عباس عبدی درباره فضای سیاسی حاکم در دوره هاشمی مینویسد: «در دوران هاشمی، کسانی تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند. حال چه از نظر سیاسی، چه از نظر اقتصادی که مخالف ایشان بودند و هیچ کس از منسوبین ایشان مورد پیگرد قرار نگرفتند و اگر هم گرفتند، بعد از دوران ریاست جمهوری ایشان بود. (1)
وی در مصاحبه ای با روزنامه زنجیره ای روزگار در سال 84 گفت: اگر تصور شود كه در ساختار فعلي قدرت و نخبگان مي تواند بازسازي شود و ايفاي نقش كند، بازهم تصور درستي نيست، و احتمال وقوع آن كم است. تنها نقشي كه براي آقاي هاشمي قابل تصور است و از نظر تاريخي نقش بسيار مهمي هم خواهد بود، كوشش براي ايفاي نقش كاتاليزور سياسي جهت پيوند دادن ميان دو سطح پاليتي و (نخبگان) قدرت در موقع مناسبي كه دير يا زود فرا مي رسيد، خواهد بود.
مجتبی بدیعی، دیگر عضو شورای مرکزی حزب مشارکت، آقای هاشمی را عامل تمام گرفتاریها معرفی کرده و چنین اظهار میدارد: «هاشمی کسی نیست که به این سادگی حیات سیاسیاش را از دست بدهد. هاشمی عامل تمامی گرفتاریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور است. هاشمی یک فاجعه است». (2)
اکبر گنجی که با نوشتن کتاب عالی جناب سرخپوش ، صریح ترین حملات به هاشمی را انجام داده است و همواره مورد حمایت حزب مشارکت بود، در مورد آقای هاشمی مینویسد:«در دیداری که اخیراً در قم با برخی از مراجع داشتیم، یکی از آن بزرگان میفرمود: وقتی هاشمی یکی از آقایان را برای عضویت در کابینهاش در تهران دعوت کردند، گفتم با طناب هاشمی به درون چاه نرو که عاقبت خوشی به دنبال ندارد. اتفاقاً پیش بینی ایشان درست از آب درآمد و پس از آن که فشارهای جناح راست افزایش پیدا کرد، هاشمی پشت آن وزیر را خالی کرد و او کابینه را ترک کرد» (3)
این شخص محور تمام نقصهای سیاست تعدیل دوران سازندگی را به عهده دخالتهای بیجای هاشمی گذاشته و او را فرد اصلی شکلگیری رانت خواری و ثروت اندوزی معرفی میکند و مینویسد: «کارشناسان اقتصادی، دو کارکرد مهم برای سیاست تعدیل اقتصادی در نظر میگیرند. اول تخصیص بهینه منابع، دوم حذف رانت. این دو کارکرد مهم سیاست تعدیل به دلیل شخصیت هاشمی در ایران به وقوع نپیوست. آقای هاشمی به طور جدی در تخصیص منابع دخالت میکرد و منابع را آن طور که خود میپسندید و تشخیص میداد توزیع میکرد. در دو دهه گذشته بر اثر رانت جویی، طبقه جدیدی در جمهوری اسلامی شکل گرفته است. این طبقه نوکیسه در فرآیند خصوصی سازی با خرید تقریباً بسیاری از منابع ملی به ثروتهای بادآورده دست یافت.
در دوران سازندگی حتی به دستگاههای غیراقتصادی و امنیتی اجازه داده شد با فعالیتهای اقتصادی نیازهای مالی خود را تأمین نمایند. در پرتو چنان مجوزی، فسادهای کلان به وجود آمد و خط ترانزیت مواد مخدر با هدف ثروت اندوزی و تخریب غربیان فعال شد».(4)
وی هتاکی را به آنجا رساند که هاشمی را به عنوان چهرهای که ده ها قتل در دوران مدیریتش اتفاق افتاد، معرفی کرد. او در این خصوص مینویسد: «هاشمی که انتقادات برخی از مطبوعات را بر نمیتافت، چگونه اقدامات مهمترین وزارتخانه خود را نادیده میگرفت... ولی همین امر کار دستش داد و منجر به دهها قتل شد».(5)
گنجی در این باره مینویسد: «خشونت ورزان و جنایت کاران عرصه سیاست در دوره هاشمی، بدون دغدغه خاطر و ترس از مکافات دست به جنایات میزدند».
علی اکبر محتشمی پور از شخصیتهای اصلاح طلب و عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون درباره خصوصیات آقای هاشمی چنین اظهار میدارد: «از نظر ما هاشمی رفسنجانی با ناطق نوری تفاوتی ندارد؛ زیرا اتخاذ مواضع غیرشفاف در قبال اصلاحات فرقی با مخالفت ندارد.
این انتقادات و هجمه ها تا جایی پیش می رود که در انتخابات مجلس ششم تلاشهای جریان اصلاحات به رای نیاوردن هاشمی رفسنجانی در مجلس ختم می شود .
محمد باقر ذاکری، عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز همزمان با ایام تبلیغات انتخابات مجلس ششم به طور تلویحی انتقادات به آقای هاشمی را وارد دانسته و اظهار میدارد: «آقای هاشمی رفسنجانی در برابر انتقادات مطرح شده در خصوص عملکرد هشت ساله ایشان، چندان با سعه صدر برخورد نکرد و تمامی این عوامل در مجموع باعث شد که مردم نسبت به ایشان چندان خوشبین نباشند.
بیانیههای دفتر تحکیم وحدت نیز در آن دوران، اوج حملات به آقای هاشمی را میتوان ملاحظه کرد که البته این حملات از سوی برخی احزاب و مطبوعات اصلاحطلب مورد تشویق قرار میگرفت و از جانب برخی دیگر، سیاست سکوت پیش گرفته شد. در یکی از بیانیههای این دفتر، آقای هاشمی چنین معرفی میشود: «سعی بلیغ شما در مرتدسازی سیاسی، همه را متعجب ساخته است. موج اتهامات زیر سؤال بردن امام، خدمت به انگستان و آمریکا، تغافل و فریب مردم و معاند بودن منتقدان، چنان شباهت با مواضع خشونت طلبان و افراطیون جناح راست دارد که برخی از مواضع منطقی شما در سالها پیش در مقابله با جریان بحران طلب را نیز با تردید روبرو کرده است. آیا سخنان شما نوعی دمیدن در تنور خشونت و تشدید فضای بحران در آستانه انتخابات نیست؟».(7)
ادامه دارد ...
1 روزنامه پیام آزادی، ۳۰ آذر ۷۸
2 روزنامه بیان، ۱۵ دی ۷۸
3 سایت شریف نیوز، ۱۶ بهمن ۸۳
4 اکبر گنجی، عالیجناب سرخپوش و عالیجناب خاکستری: ص ۱۸۹
5 همان ص ۵۵
6 تاریکخانه اشباح، ص ۱۷
7 هفته نامه آبان، ۱۶ بهمن ۷۸