توصيه به ديگران
۱
يکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ ساعت ۰۶:۴۷
مثنوی «انتقام»
مثنوی «انتقام» تقدیم به‌تمامی شیعیان و منتظران راستین حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
مثنوی «انتقام»
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس فرهنگ و جامعه عصر امروز منصور نظری شاعر متعهد کشورمان جدیدترین سروده خود را تحت عنوان مثنوی «انتقام» تقدیم به‌تمامی شیعیان و منتظران راستین حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف 
برای عصر امروز ارسال کرده است که از نظر خوانندگان عزیز می گذرد:

بِسم رَبِّ الفاطمه، یاس کبود - نقطۀِ غمبارِ پرگار وجود


سینه می‌سوزد زِ داغِ فاطمه - سوز و سازی تا ابد بی خاتمه
 

کوچه و یاسِ غریب و اشک و آه - ضربِ سیلی، کَرده نیلی، رویِ ماه


شیعه از این غم کُجا یابد خلاص؟ - بینِ دیوار و دری، جا مانده یاس


دست و بازو بسته حیدر را نگاه - پُشتِ دَر می‌اُفتد از پا خَسته ماه
 

غرقه در خون با علی سازد وِداع - آن حَرَم را کرده با جانش دفاع 


بی مزار و بی‌نشان ، بانوی عشق - یارِ غمخوار علی در کویِ عشق
 

شیعه یعنی داغِ زهرا داشتن -  با علی شوقِ علم برداشتن
 

شیعه یعنی یک مزار بی‌نشان - سینه از سوزِ ولا آتش‌فشان  


شیعه یعنی، بی‌نهایت بی‌کَسی - همچو زهرا بر علی  دلواپَسی 


شیعه‌ایم و قومِ عاشق‌پیشه‌ام - اهل مهر و منطق و اندیشه‌ایم


چون سعودی‌ها نه ایم از اهلِ کین - باده‌نوشیم از خُم عین‌الیقین
 

ما ز نسل آرشیم و گیو و طوس - کِی هراسیم از هجومِ اشکبوس
 

روم و تازی، ترک و تاتار و عرب - نام ایران از شکوه آرد به لب 


تخمۀِ رستم زِ نسل زالِ زَر - کِی کُند از جنگ با ظالم حذر


رَخشِ ما را بار دیگر زین کنید  - آن نشانِ کاوه را آذین کنید
 

کاویانی، کو درفشِ پُر غرور - تا برافرازم به  لشکرگاهِ نور 


آریایی لشکری حیدر خُروش - آمده خون در رگ آنان به جوش


ای کمانگیران کمان‌ها زه کنید - یاوری باید که با کاوه کنید
 

ای سپاه آرش و گودرز و گیو - کعبه را باید گرفت از دست دیو


کعبه تا کِی بندیِ ضحاک‌ها - جویِ خون تا کِی روان بر خاک‌ها
 

از یمن تا کِی بخیزد اشک و آه - تا به کِی گوید علی دردش به چاه 


دست‌وپا تا کِی زند در خون دمشق - سر به نیزه تا کِی از مردانِ عشق 


عالمی آشفته از جورِ سعود - جاری از خونِ شهیدان گشته رود 


 صعده صنعا، حَجه، فوعه تا حلب - گشته از ظلم سعودی جان به لب


حیدری باید کُند فتحِ ریاض - پس بگیرد از سعودی‌ها حجاز 


هم علمداری چو عباسِ علی - همچونان قاسم سلیمانی یَلی
 

تا به‌صف سازد سپاهِ شور و شِین - با نوایِ یا لثارات الحسین
 

شیعه مردان آبروداری کنید - کربلا برپاشده کاری کنید


 کُنج خانه اِی زپا بنشسته ها - عهد یاری با ولایت بسته‌ها


 وقت آن شد تا علمداری کنید - نهروان را با علی یاری کنید


کعبه را باید گرفت از اَهرِمَن - فتحِ مکه باید از سَمتِ یمن


کربلایی گشته برپا در میان - یا لثارات الحسین ای شیعیان


محشری ‌اِی عاشقان بر پا کنید - انتقامِ سیلی زهرا کنید
 

در میان بربسته باید ذوالفقار - همچو حیدر بر شهادت بی‌قرار


تیغ باید تا که رویارو زنیم - چون علی بر عَبدُوَد هِی هو زنیم 


با سعودی این مُدارا تا به کِی؟ - دست و بازو بسته ما را تا به کِی


اذنمان ده حضرت سید علی - مکه گیریم از برایت ای ولی 


ای‌خوشا اندر پی‌ات خواندن نماز - با سلیمانی پس از فتحِ حجاز


با خراسانی علم بردارها - یا لثارات الحسین، عمارها 


گِرد حیدر مجمع  یاران بَسی - یار صادق چون ابوذر کو کَسی؟

اَینَ عمار آن به لب آورده پیر - یاریِ یاران به او بَس گشته دیر 


همچو اَشتَر جان‌به‌کف بنهاده کو - کرده نوش از خُم، غدیری باده کو؟ 


نهروان را با علی عمار کو؟ - چون نمر آن شیخ سر بر دار کو ؟


 لشکری باید همه عمارها - تا سعودی را کِشد بردارها 


ای قمر رویان علمداری کنید - با ولی در کربلا یاری کنید


انتقامِ آن رُخ نیلی کنید - هم قصاص او که زد سیلی کنید


او که از سر معجر زهرا کشید - او که خونِ قلبِ حیدر را چِشید 


 قومِ من از او بگیرید انتقام - او که آتش زد به عاشورا خیام 


قومِ من باید همه مُختار شد - با وَلی باید علم بر دارشد 


ای زنسل کاوه‌ها  باید قیام - ظُلم ضحاکان بگیریم انتقام  


نعره هر ذره زند، «منصور اَمِت» - آمد از سمتِ خدا دستور، «اَمِت»


انتقام از آنکه پهلو را شکست - دست و بازویِ علی از کینه بست


انتقامِ آنکه زد بر فرقِ عشق - بر اسارت برده زینب را دمشق 


انتقامِ آن سه‌ساله یاس را - انتقامِ  حضرتِ عباس را 


شیعه مردی کو به پا خیزد به عشق - تا که یار آید یمن را چون
دمشق

تا بگیرد انتقام فاطمه - تا دهد بر رنجِ شیعه خاتمه 


از سعودی‌هایِ فرتوت و خرفت - انتقام ای شیعیان باید گرفت 


یا لثارات الحسین اِی یارها - فتح مکه باید اِی اَحرارها


هان زِ جا خیزید ابوذر وارها - مکه تا گیریم از این کفتارها 


از سعودی‌ها بگیریم این تقاص - انتقام از آنکه زد سیلی به یاس 
 

آنکه فرقِ حیدری را چاک کرد - بی کفن مولایِ ما در خاک کرد 


 آن شکسته عهد و پیمان غدیر - او که ناموسِ علی را بُرد اسیر 


خون به جوش آمد به رگهامان وَلی - اذنِمان ده حضرت سید علی


تا بگیریم از سعودی‌ها حجاز - بیرقت در مکه آریم اهتزاز


سینه مالامال درد است ای دریغ - باده نوشد حَنجرم از لعلِ تیغ 
 

شیعه را باید بخیزد لشکری - تا نمیرد راه و رسمِ حیدری 


تا بگیریم از سعودی مکه را - تا برانیم آلِ شیطان از حرا 


جانِ زهرا یاس سیلی خورده‌ات - مادرِ وقت جوانی مرده‌ات


جانِ یاسِ پشت در اُفتاده‌ات - قَد کمانِ دل به حیدر داده‌ات


ای پریشان‌خاطرت شام و عراق - یوسف زهرا دگر بس کن فراق 


کِی شود تا در سحرگاهِ حجاز - پرده از رخ افکنی یکسو به ناز 


کِی شود در مسجد الاحرامِ یار - خود بگویی سَر شد آخر انتظار 


کِی شود بانگ اَنَالمهدی زَنی - ریشۀِ ظلمِ سعودی را کَنی


دل‌پریشانم، وَلی را یار کو؟ - چون سلیمانی، ابوذر وار کو؟ 


ای به‌ظاهر با علی یاران بَسی - یارِ صادق چون ابوذر کو کَسی؟  
 

کو علمداری چو اَشتَر اهلِ عشق - تا بگیرد با سلیمانی دمشق


دل‌پریشانم ولی را فتنه‌ها - کُهنه یارانش کُنند او را رها 


گو رهایت کُهنه یاران آورند - فتنه‌ها با تو هزاران آورند 


گر رَها گردی میان تنها و تک - با تو می‌مانم، جگرخونِ فدک 


با تو عماری خوشا ای پیرِ عشق - تا بگیری مکه را همچون دمشق


ای تَشیُع را علم بگرفته دست - کربلا برپا کنی مارا خوش است
 

ای رُخت  آیینۀ حیدر نما - یا لثاراتَ الحسین اِی پیرِ ما  


از نیام آور برون تیغ دودَم - بیرقِ سرخ حسینی کن عَلَم 


اذنمان ده بر جهادِ با سعود - او که معجر از سر زهرا گُشود 


از سعودی تا  بگیریم انتقام - ذوالفقارت را برون کش از نیام 


ای خراسانی«اَمِت» این آل پست - آنکه از کین پهلوی زهرا شکست 


نادر اِی در ظُلمتِ اسکندری - ای منافق دشمنِ پیغمبری


وعدۀِ حق را مگیرش سَرسَری - می‌زنم کوسِ تو از رسواگری 


ای نمک را در فساد آورده غَرق - ای به فرعونی شده ظالم به خَلق 


حُکم حق را بر تو جاری می‌کنیم - غرقه در نیلت به خاری می‌کنیم 

به امید ظهور حضرت یار ...


وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ

سحرگاه یک‌شنبه 20 دی‌ماه 1394 – منصور نظری
کد مطلب : 146531