توصيه به ديگران
۰
دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۵۴
در رثای جواد(ع) ابنُ الرضا(ع)
ویژگی خاصی است که ایشان را در میان سایر ائمه اطهار علیهم‌السلام استثنا کرده است و آن آغاز امامت در سن 7 یا 8 سالگی و شهادتشان در سن 25 سالگی است.
در رثای جواد(ع) ابنُ الرضا(ع)
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز حضرت محمد ابن علی، جواد الائمه (علیه السلام) در سال 195 هجری قمری در شهر مدينه منوره متولد گشت. نام حضرتش محمد معروف به جواد و تقي است .

امام محمد تقي (علیه السلام) هنگام وفات پدر 8 ساله بود. پس از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه صفر سال 203 هجری قمری مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (علیه السلام ) انتقال يافت و این ویژگی خاصی است که ایشان را در میان سایر ائمه اطهار علیهم‌السلام استثنا کرده است و آن آغاز امامت در سن 7 یا 8 سالگی و شهادتشان در سن 25 سالگی است.

باب‌الحوائج بودن جواد الائمه علیهم السلام
 
همه ائمه بزرگوار ما صلوات االله علیهم اجمعین، در همه جهات دنیوی و اخروی، هادی و ناصرند اما هر کدام از آنها در یکی از ابعاد، ظهور و بروز بیشتری دارند. مثلا در بین عرفا و علما معروف است که اگر کسی از خداوند متعال، علم بخواهد به وجود مقدس امام باقر علیه‌السلام و امام صادق علیه‌السلام توسل پیدا کند. یا اگر کسی طالب معنویت است به حضرت علی علیه‌السلام متوسل شود.

از این رو، مشهور در بین فقها و علما و اهل معنا این است که برای طلب رزق و روزی در دنیا و برآورده شدن حاجات مادی و دنیوی، توسل به امام جواد علیه‌السلام بسیار مجرب است و این هم فقط صرف ادعا نیست. هم از زبان بزرگان نقل شده و هم به تجربه ثابت شده که توسل به ایشان سبب گشایش گره‌های مالی و اقتصادی می‌شود که خود مردم متدین ما تجربه کرده‌اند و در حکایات و احوالات مومنان، بسیار ذکر شده است و اساسا لقب ایشان، جواد است و جود، وصف کسی است که زیاد می‌بخشد و لذا اعطای این لقب برای ایشان بی‌جهت نبوده است.

قطراتی از دریای فضایل جواد الائمه(علیه السلام)

**امام رضا(علیه السلام) که به شهادت رسید، امام جواد(علیه السلام) بر منبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) رفت و فرمود: «من محمدبن علی الجواد هستم. من نسب های همه مردم را می دانم، چه مردمی که به دنیا آمده اند و چه مردمی که به دنیا نیامده اند. ما این علم را قبل از این که عالم هستی خلق شود، داشته ایم و بعد از فنای عالم هستی نیز این علم را داریم. اگر نبود تظاهر اهل باطل، حکومت اهل گمراهی و شک مردم عوام؛ چیزهایی می گفتم که همه از اولین و آخرین را به تعجب وامی داشت.» آن وقت دست شریفشان را بر دهان مبارکشان گذاشتند و خطاب به خودشان فرمودند: «ساکت باش محمد! همان طور که پدران تو پیش از تو سکوت کردند...» 

**چون امام جوادِ(علیه السلام) به بغداد تشریف آوردند، قبل از این که مأمون را ملاقات کنند، روزی آن ملعون به قصد شکار از کاخ خود خارج شد؛ در اثنای راه، به جمعی از کودکان رسید که مشغول بازی بودند. امام جواد(علیه السلام) نیز همراه آنها مشغول بازی بود. وقتی بچه ها کوکبه مأمون را دیدند، پا به فرار گذاشتند. امام جواد(علیه السلام) از جای خود حرکت نفرمود و بی آنکه وقار و آرامشش را از دست بدهد، در جای خود ایستاده بود؛ تا این که مأمون نزدیک ایشان رسید. از جلالت و متانت آن حضرت تعجب کرد. مرکب را نگه داشت و گفت: تو چرا مثل بچه های دیگر از سر راه من کنار نرفتی؟
حضرت فرمود: «ای خلیفه! راه تنگ نبود که لازم باشد آن را برای تو باز کنم. خلافی هم مرتکب نشده بودم که بخواهم از تو فرار کنم و فکر نمی کنم تو کسی را بدون جرم، عقوبت کنی!»
تعجب مأمون بیشتر شد. گفت: اسم تو چیست؟ حضرت فرمود: محمد. گفت: پدرت کیست؟ فرمود: علی بن موسی. مأمون تعجبش برطرف شد و یاد به قتل رساندن امام رضا(علیه السلام) افتاد و از آنجا دور شد. وقتی به صحرا رسید، پرنده ای در آسمان نظرش را جلب کرد، بازی را به هوا فرستاد تا او را شکار کند. بعد از مدتی که باز برگشت، در منقارش یک ماهی ریز بود که هنوز جان در بدن داشت! مأمون متعجب شد که چگونه می شود از آسمان ماهی زنده آورد؛ آن ماهی را در دست گرفت و برگشت. رسید به همان جا که بچه ها بازی می کردند، بچه ها دوباره گریختند و امام جواد(علیه السلام) دوباره در جای خود ایستاد.
مأمون گفت: ای محمد! اگر گفتی در دست من چیست؟ حضرت فرمود: «حق تعالی چندین دریا خلق کرده که ابرها از آنها به هوا بلند می شوند و ماهی های خیلی ریز همراه ابرها به بالا می روند و بازهای شکاری پادشاهان، آنها را شکار می کنند و پادشاهان آنها را در دست خود پنهان می کنند تا به وسیله آن برگزیدگان از سلاله نبوت را امتحان کنند..»
 
**حسین مکاری می گوید: وارد بغداد شدم و دیدم امام جواد(علیه السلام) در نهایت عزت زندگی می کند. با خود گفتم: با این زندگی خوب و غذاهای لذیذ، دیگر امام جواد(علیه السلام) به مدینه برنخواهد گشت. تا این خیال از ذهنم گذشت، حضرت سرش را بلند کرد، دیدم که رنگ صورتش زرد شد. فرمود: «ای حسین! نان با نمک نیم کوب در حرم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای من بهتر از این وضعی است که مشاهده می کنی.»
 
**ابوهاشم جعفری می گوید: در مسجد مسیب به امامت امام جواد(علیه السلام) نماز خواندیم. در آن مسجد درخت سدری بود که خشک و بی برگ بود. حضرت آب طلبید و زیر درخت وضو گرفت. آن درخت در همان سال زنده شد و برگ و میوه داد.
 

**عبدالله ابن زرین می گوید: من در شهر مدینه زندگی می کردم. امام جواد(علیه السلام) هر روز کارشان بود که هنگام ظهر به مسجد می آمد؛ به سمت قبر رسول خدا(صلی و الله علیه و آله) می رفت. به آن حضرت سلام می داد. آن وقت به سمت خانه فاطمه(سلام الله علیها) می رفت. نعلینش را در می آورد و به نماز می ایستاد...
 
9 روایت از امام نهم علیه السلام

«ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: الاْنْصافُ فِى الْمُعاشَرَةِ، وَ الْمُواساةُ فِى الشِّدِّةِ، وَ الاْنْطِواعُ وَ الرُّجُوعُ إلى قَلْبٍ سَلیمٍ».
سه خصلت جلب محبت مى‎‌کند: انصاف در معاشرت با مردم، همدردى در مشکلات آنها و همراه و همدم شدن با معنویات. (بحارالانوار، ج75، ص82)

«التَّوْبَةُ عَلى أرْبَع دَعائِم: نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ، وَ عَزْمٌ أنْ لایَعُودَ»
شرایط پذیرش توبه چهار چیز است: پشیمانى قلبى، استغفار با زبان، جبران کردن گناه نسبت به همان گناه و تصمیم جدى بر اینکه دیگر مرتکب آن گناه نشود. (کشف‌الغمه، ج2، ص349)

«ثَلاثٌ مِنْ عَمَلِ الاْبْرارِ: إقامَةُ الْفَرائِض، وَاجْتِنابُ الْمَحارِم، واحْتِراسٌ مِنَ الْغَفْلَةِ فِى الدّین»
سه چیز از کارهاى نیکان است: انجام واجبات الهى، ترک و دورى از گناهان، مواظبت و رعایت مسائل و احکام دین. (بحارالانوار، ج5، ص81)

«الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لَا یَنْفَعُ مَسْمُوعٌ إِذَا لَمْ یَکُ مَطْبُوعٌ»
علم دوگونه است: علمی که شنیده شود و علمی که [علاوه بر شنیده شدن] تبعیت شود، علم شنیده شده تا زمانیکه بدان عمل نشود، فایده‎‌ای ندارد. (بحار ج75، ص80)

«إنَّ بَیْنَ جَبَلَىْ طُوسٍ قَبْضَةٌ قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّةِ، مَنْ دَخَلَها کانَ آمِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنَ النّار»
همانا بین دو سمت شهر طوس قطعه‎‌اى از بهشت گرفته شده است، هر که داخل آن شود و با معرفت زیارت کند، روز قیامت از آتش در امان خواهد بود. (وسائل‎‌الشیعه، ج14، ص556)

«مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتى بِقُمْ، فَلَهُ الْجَنَّتهُ».
هرکس قبر عمّه‌‎ام ـ حضرت معصومه (س) ـ را در قم زیارت کند، اهل بهشت خواهد بود. (وسائل‌الشیعه، ج14، ص576)

«مَنْ زارَ قَبْرَ اخیهِ الْمُؤْمِنِ فَجَلَسَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى الْقَبْرِ وَ قَرَأَ: «إنّا أنْزَلْناهُ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ» سَبْعَ مَرّاتٍ، أمِنَ مِنَ الْفَزَعَ الاْکْبَرِ».
هرکس بر بالین قبر مؤمنى حضور یابد، رو به قبله بنشیند و دست خود را روى قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره مبارکه «إنّا أنزلناه» را بخواند، از شداید و سختی‎هاى صحراى محشر در امان قرار مى‎‌گیرد. (وسائل‌الشیعه، ج3، ص227)

«ثَلاثٌ یَبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّهِ: کَثْرَةُ الاْسْتِغْفارِ، وَ خَفْضِ الْجْانِبِ، وَ کَثْرَةِ الصَّدَقَةَ».
سه چیز، سبب رسیدن به رضوان خداست: نسبت به گناهان و خطاها، زیاد استغفار و اظهار ندامت کردن، اهل تواضع کردن و فروتن بودن، صدقه و کارهاى خیر بسیار انجام دادن. (بحارالانوار، ج75، ص81)

«الْعامِلُ بِالظُّلْمِ، وَالْمُعینُ لَهُ، وَالرّاضى بِهِ شُرَکاءٌ»
انجام ‌دهنده ظلم، کمک‌ دهنده ظلم و کسى که راضى به ظلم باشد، هر سه شریک خواهند بود. (بحارالانوار، ج75، ص81)
کد مطلب : 214086