توصيه به ديگران
۰
شنبه ۱ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۱۹
فرشته‌هایی که با هم می‌آیند!
در مجموع شاید بتوان اهتمام محمدی ها را در سینمای جمهوری اسلامی ایران، بر ترسیم انسان بودن روحانیت، بدور از شان و وظیفه ی اسلامی ایشان قلمداد نمود؛ شخصیتهایی که فارغ از روحانی بودن در درجه اول یک انسان هستند و البته اگر می خواهند انسان بمانند، مجبور می باشند تا همچون دیگران بر سر کار رفته و از قبل بازوی خود، نان حلال برای زن و بچه ی خویش محیا سازند؛ نان حلالی که نه از طریق نشستن و درس خواندن و تولید فکر و برآورده ساختن مایحتاج سعادت دنیوی و اُخروی جامعه و ملبس بودن به لباس روحانیت، بلکه از مسیر پوشیدن لباس کارگری و برق کشی ساختمان صورت می پذیرد
فرشته‌هایی که با هم می‌آیند!
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس فرهنگ و جامعه عصر امروز فیلم فرشته‌ها با هم می‌آیند، ترسیمی به ظاهر واقعی از طیف پیشرو و هدایتگر جامعه ی اسلامی ایران است که همواره سعی شده تا به عنوان جماعتی در سینمای ایران به تصویر کشیده شوند که روزی از طلبگی خود پشیمان و در پی دختری فاحشه، عمامه ی خویش بذل می  نمایند و روز دیگر در پی کسب مخارج بیماری همسر خود قالی بافی نموده و یا تبلیغ دین بر زمین نهاده و با وانت باربری می نمایند و ...

بنا بر این گزارش و اینبار این جماعت مجبور است تا برای بقای خود به آکتوری سینما روی آورده و با تمام وجود در مقام هنرپیشه ای گیشه پسند ظهور پیدا نموده و بر روی مجلات زرد در کنار تصاویر زنان هرجایی، رونق بخش باجه های روزنامه فروشی شود.

به این ترتیب محمدی کوچک، به عنوان پسر محمدی بزرگ، که همواره خود را عجین شده با حوزه هنری (در تیتراژ فیلم به صراحت عنوان می شود: محمدی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی) می داند؛ در راستای دیگر ساخته های روحانی محور خود، یعنی طلا و مس، زیر نور ماه، مارمولک و ...؛ این بار به سراغ روحانی جوانی به نام احمد رفته و با ترسیم زندگی اجاره ای و البته با محبت و صمیمیت او و همسرش لیلا، در خانه ی پیرمردی تُرک، که دختری مطلقه دارد، در صدد بازترسیم فضای طلا و مسی دیگری برآمده است؛ طلا و مسی که خود او در سال ۱۳۸۸ نوشته بود و پدرش نیز تهیه کنندگی آن را بر عهده داشت.

بر این اساس دغدغه ی اصلی روحانیت مورد تصویر محمدی کوچک و بزرگ در این سینمایی نیز همچنان، امرار معاش بوده و در این راستا شیخ احمد که تا قبل از خبر سه قلو بودن بچه هایش، برق کشی ساختمان انجام می داده، حال مجبور به حضور بر سر صحنه  ی فیلمبرداری و همکاری با کارگردانی می شود که از او به عنوان بازیگر، خوشش آمده و برای بازی در فیلم از وی درخواست بازی می کند.

البته شیخ احمد ابتدا به ساکن، این کار را نمی پذیرد اما براثر فشار اقتصادی و کسب روزی حلال از برای خانواده، حضور در فیلم را قبول نموده، اما در این مسیر دچار برخی مشکلات درون جامعه روحانیت و بیرون اجتماعی و همچنین خانوادگی می شود که تمامی این مشقات، به همراه خوب شدن حال یکی از سه قلوها به نام نرگس، پس از دو سال حل شده و شیخ احمد و لیلا، بار دیگر شادی و طراوت اوایل زندگی خود را در کنار سه قلوها پیدا می نمایند.

در این راستا شیخ احمد ترسیم شده توسط محمدی ها را باید فارغ از هر دغدغه ی کلان اسلامی و سر درگریبان زندگی خود دانست که در صورت تذکر دیگران به وجه عمومیت اسلامی روحانیون و وظیفه ی شرعی و دینی یک روحانی، ایشان به عنوان متحجرانی به دنبال مجتهد شدن معرفی می شوند که بدون اطلاع و حضور در جامعه و سختی کشیدن برای کسب روزی حلال، تنها درس می خوانند و بحث می کنند و منبر می روند و شهریه می گیرند و ...

در مجموع شاید بتوان اهتمام محمدی ها را در سینمای جمهوری اسلامی ایران، بر ترسیم انسان بودن روحانیت، بدور از شان و وظیفه ی اسلامی ایشان قلمداد نمود؛ شخصیتهایی که فارغ از روحانی بودن در درجه اول یک انسان هستند و البته اگر می خواهند انسان بمانند، مجبور می باشند تا همچون دیگران بر سر کار رفته و از قبل بازوی خود، نان حلال برای زن و بچه ی خویش محیا سازند؛ نان حلالی که نه از طریق نشستن و درس خواندن و تولید فکر و برآورده ساختن مایحتاج سعادت دنیوی و اُخروی جامعه و ملبس بودن به لباس روحانیت، بلکه از مسیر پوشیدن لباس کارگری و برق کشی ساختمان صورت می پذیرد و در این میان نکته ی طنز ماجرا آنجا شکل می گیرد که تمام آنچه که گذشت در لوای و پوشش حوزه هنری و با بودجهی سازمانی که تبلیغات اسلامی را متولی و عهده دار است، در کنه وجودی جامعه حقنه شده و می شود.
کد مطلب : 90965