توصيه به ديگران
۰
شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۳۳
چگونه مدیران کشور با پشت کردن به گذشته خود، به سبک زندگی غربی گرایش پیدا می کنند؟!
وقتی عالیترین مقام دولتی در یک استان در زمان ضرورت نه در ایران که تعطیلات خود را در خارج از کشور می گذراند و پس از عزل باز هم در مقامی دیگر دستخوش می گیرد باید این خطر از خود بیگانگی با فرهنگ اسلامی – ایرانی را بیشتر احساس کرد آنگونه که در نسل بعدی این مدیران اگر حتی زبان فارسی و رفتارهای اجتماعی ایشان با عموم مردم مغایرت داشته باشد نباید تعجب نمود و خطر را نزدیکتر احساس کرد.
چگونه مدیران کشور با پشت کردن به گذشته خود، به سبک زندگی غربی گرایش پیدا می کنند؟!
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس سیاسی عصر امروز ابتدای این داستان را بخوانید:
«می گویند روزی مدیری به همراه برخی معاونان خود برای بازدید به محوطه کارخانه رفته بود. در حین بازدید میدانی کارگری که دل پری به هر دلیل از این مدیر داشت به او نزدیک شده و نسبت به او شدیدا فحاشی می کند و مدیر مربوط به آرامی به این فحاشی گوش کرده و عکس العملی از خود نشان نمی دهد بعد از اینکه اطرافیان، این کارگر را از مدیر شرکت دور می سازند به او پیشنهاد می کنند که اجازه دهید او را از کار اخراج کنیم؟ اما این مدیر زیرک مدیران خود را از این کار منع می کند و سپس دستور می دهد تا نه تنها او را اخراج نکنند که به مرور زمان و در مدت کوتاهی زمینه ترقی وی را فراهم سازند. بعد از مدتی مدیر مربوط پیگیر وضعیت آن کارگر می شود که می گویند او از یک کارگر ساده مراتب ترقی را یکی پس از دیگری طی کرده و امروز در جایگاه مدیریت یکی از قسمت ها مشغول بکار است. مدیر شرکت می پرسد حقوق مدیریتی را گرفته و زندگی او بهتر شده است یا نه؟ که در پاسخ می شوند که وضع وی خیلی خوب شده و براحتی گذران زندگی می کند! در اینجا بود که مدیر یاد شده شرکت، دستور اخراج آن کارگر گذشته و مدیر فعلی را صادر می کند. وقتی علت این تاخیر در تنبیه کارگر را می پرسند وی در جواب می گوید آن کارگر اگر در آن زمان اخراج می شد چون به نان خشکی و زندگی مختصر عادت کرده بود زنده می ماند و به زندگی خود ادامه می داد اما الان چون به نان مدیرتی خو گرفته است با اخراج شدنش از کار دوام نمی آورد و خواهد مرد و به ذلت خواهد افتاد».

مقصود از بیان ابتدایی این داستان، قسمت پایانی آن یعنی همان موضوع سبک زندگی است. نوع سبک زندگی اشرافی چنان در روح و جان برخی سلبریتی ها در بخشهای مختلف رسوخ کرده که اصولا زندگی بدون آن را برایشان ناممکن و غیر قابل تصور می سازد آنگونه که برخی:

* حتی برخی ها عطای زندگی کردن در وطن خود را به لقای زندگی در اروپا و آمریکا می بخشند و اقدام به مهاجرت به دیگر کشورها می کنند.

*و آنانی هم که در کشور می مانند سعی می کنند تا به هر نحو ممکن به سبک زندگی اشرافی خود استمرار بخشند. رفتارهایی از این دست را می توان در زندگی هنرمندان، ورزشکاران، سیاستمداران و برخی مدیران دولتی هم مشاهده کرد. بعنوان مثال بیاد داریم که سید صفدر حسینی مدیر عامل وقت صندوق توسعه ملی چگونه علیرغم دریافت حقوق 57 میلیون تومانی باز هم در خواست اضافه پرداخت نموده بود و یا برخی ورزشکاران که تا دیروز توان تامین خوراک روزمره خود را هم نداشتند اما امروز سبک زندگیشان طوری شده است که واژه هایی مانند: میلیون و میلیارد برایشان پول خوردی است که بر سر اندازه آن با مسئولان و مدیران بالادستی خود چانه زنی ها و کش و قوس های طولانی داشته و برای رسیدن به هدف خود از حاشیه سازی در رسانه ها نیز ابایی ندارند.

نتیجه اینکه امروز جریان سبک زندگی اشرافی و رسیدن به رفاه و آسایش های قارونی چنان برخی مدیران و اشخاص مشهور در بخش های مختلف را در بر گرفته است که هر گونه دست بردن در روند زندگی ایشان دنیای تاریک و وحشتناکی را در پیش چشمشان به نمایش در می آورد آنای که روزی شاید نماز شبشان ترک نمی شد و حجاب از اصول اساسی خانوده آنان بود امروز حداقل این رفتارها در خانواده های ایشان دیده نمی شود و خودشان نیز قطعا بی تایر از این امر نخواهند بود.

وقتی عالیترین مقام دولتی در یک استان در زمان ضرورت نه در ایران که تعطیلات خود را در خارج از کشور می گذراند و پس از عزل باز هم در مقامی دیگر دستخوش می گیرد باید این خطر از خود بیگانگی با فرهنگ اسلامی – ایرانی را بیشتر احساس کرد آنگونه که در نسل بعدی این مدیران اگر حتی زبان فارسی و رفتارهای اجتماعی ایشان با عموم مردم مغایرت داشته باشد نباید تعجب نمود و خطر را نزدیکتر احساس کرد.

رضا احمدزاده
کد مطلب : 291018