توصيه به ديگران
۰
دوشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۳۵
به گردِ بسترِ تو دادِ بیداد // نشسته دخترِ تو دادِ بیداد
رسول مکرم اسلام صلی الله و عیله و آله: نگاه کردن به علی بن ابیطالب علیه السلام عبادت است و خداوند ایمان هیچ بنده ای را نمی پذیرد جز به ولایت او و برائت از دشمنان او.
به گردِ بسترِ تو دادِ بیداد // نشسته دخترِ تو دادِ بیداد
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز بیست و یکم ماه مبارک رمضان مصادف با شهادت اول مظلومی است که رسول مکرم اسلام صلی الله و عیله و آله در شانش فرمود: نگاه کردن به علی بن ابیطالب علیه السلام عبادت است و خداوند ایمان هیچ بنده ای را نمی پذیرد جز به ولایت او و برائت از دشمنان او.

و سخن را با این فراز زیبا از رسول خوبی های خدا صلّی الله علیه و آله وسلم به پایان می بریم که حضرتش فرمودند: خداوند بلند مرتبه، برای برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام فضایلی قرار داده است که از شدت بسیاری، به شماره در نمی آید.


حسن لطفی
 
به گردِ بسترِ تو دادِ بیداد
نشسته دخترِ تو دادِ بیداد
چه سازم با دلِ خود وای ای وای
چه سازم با سرِ تو دادِ بیداد
 
یتیمی گفت  مادر مرکبم کو
فقیری گفت که شمعِ شبم کو
دوچشمانت چرا تار است امشب
مرا کشتی نگو که  زینبم کو
 
طبیب آمد سرش را هِی تکان داد
مرا دستِ بلایی بی امان داد
طبیب امشب چه در گوشِ حسن گفت؟
زمین خورد و کفنها را نشان داد
 
زمانِ سوختن‌ها مانده باقی
غمِ عریان بدنها مانده باقی
به من حق میدهی حالا بسوزم
دوتا از این کفنها مانده باقی
 
نگاهم را به این رفتن بدوزم
لباسِ مجلسِ شیون بدوزم
خیالم نیست راحت با حسینم
نشستم چند پیراهن بدوزم
 
مرا با دردهای کوفه مگذار
که با نامردهای کوفه مگذار
مرا حتی تو با شاگردهایم
و با ولگردهای کوفه مگذار


روضه شهادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام از زبان حضرت زینب سلام‌الله  حسن لطفی
 
خانه ویران شده‌ام غُصه‌ی بابا سخت است
حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است
دیدنِ رویِ تو و لَخته‌یِ خونها سخت است
سوختم از نَفَسَت سوختن اما سخت است
 
باز هم روضه نخوان روضه‌یِ زهرا سخت است 
 
شعله‌هایِ نَفَسِ شعله‌وَرَت جمع نشد
زهرِ این تیغ چه کرده جگرت جمع نشد
لکه خونهای رویِ بال و پَرَت جمع نشد
بسته‌ام روسری‌ام را به سَرَت جمع نشد
 
زخمِ پیشانیِ تو وقتِ تماشا سخت است 
 
آه ای چشمِ به خون خسته تو بیدار بمان
حرفِ ناگفته بگو پیشِ پرستار بمان
پشتِ در بودم و گُفتی به علمدار بمان
گرچه بی دست ولی آب نگهدار بمان
 
از سرِ رو به زمین خوردن سقا سخت است 
 
شبِ آخر شده ‌اِی کوکبِ اِقبال مَرو
روضه‌ی باز مخوان این همه از حال مَرو
سَرِ آن پیکرِ اُفتاده‌ی پامال مَرو
جانِ بابا جگرم سوخت به گودال مَرو
 
بینِ گودال مَیا دیدنم آنجا سخت است 
 
کاش میشُد که بگویی بدنش را نکشید
پنجه‌ها از همه سو پیرهنش را نکشید
تیر در کتف فرو کرده تنش را نکشید
نیزه‌ها شرم کنید و دهنش را نکشید
 
پیشِ مادر زدنِ سنگ به لبها سخت است 
 
منم و دیدنِ او لحظه‌ی اُفتادنِ او
منم و ضربه‌ی سرنیزه به روی تنِ او
وقتِ ضربه زدن و خَم شدنِ دشمن او
منم و کُندی خنجر به رویِ گردنِ او
 
زدن ضربه به سینه ولی با پا سخت است


محمود تاری (یاسر)
 
آفتاب آئینه ای جز طلعت حیدر نداشت
آسمان غیر از علی خورشید نور آور نداشت
 
از کنار کعبه زمزم می دهد پیغام ها
غیر اشک چشم مولا بارشی دیگر نداشت
 
هیچ کس مانند حیدر همنوای حق نبود
هیچ کس مانند مولا جلوه از کوثر نداشت
 
همچو حیدر هیچ بانویی ندارد مرد عشق
همچو زهرای مطهّر هیچ کس همسر نداشت
 
مثل شیر حق علی ، هرگز کسی بابا ندید
مثل زینب نیز حیدر ، قهرمان دختر نداشت
 
ذوالفقار او شجاعان عرب از پا فکند
تیغ بُرّانش اِبا از کشتنِ کافر نداشت
 
مرد میدانی چو او در جبهه ی ایمان نبود
شیر غُرّانی چنان او دین پیغمبر نداشت
 
در محیط عشق و ایمان شاخص و میزان علی ست
عرش و فرش اینگونه بر فُلک ولا لنگر نداشت
 
شهپر جبریل از او می گرفت اذن عروج
طایری در عالَم هستی چنین شهپر نداشت
 
شعله های ناب از سوز مناجاتش به دل
ناله های آتشینش دود و خاکستر نداشت
 
هیچ نخلستان ندیده این چنین شب زنده دار
هیچ چاهی ، رازگویی این چنین مضطر نداشت
 
هیچ مسجد سجده گاهش را بخون غلتان ندید
منبر و محراب مانندش گل پرپر نداشت
 
اولین مظلوم عالَم ، از نفس آخر فتاد
چهره ی زردش بجا و تاب در پیکر نداشت
 
تیغ زهرآلود دشمن از تنش نیرو گرفت
آن که جز پیراهن از خون جگر در بر نداشت
 
تیغ بر فرقش رسید امّا میان دشت خون
پیکری عریان به خاک و تیغ بر حنجر نداشت
 
جان او می سوخت از غم  لیک همچون کربلا
خیمه هایی سوخته از شعله آذر نداشت
 
سر به بالین شهادت داشت و پرواز کرد
آن که غیر از دیدن زهرای خود در سر نداشت
 
گر نبود اندوه حیدر در مسیر اشک و آه
گنج چشمان تو "یاسر" این چنین گوهر نداشت

محمد حسین رحیمیان
 
ای ولی نعمت من، دلبر و دلدار علی
می زند هر نفسم نام تو را جار علی
 
هیچ کس جز تو مرا نیست خریدار علی
کمکم کن بشوم میثم تمار علی
 
آمدم کار مرا باز تو راه اندازی
وقت آن است به این بنده نگاه اندازی
 
از تو یک عمر فقط لطف و محبت دیدم
یا علی گفتم و یک عالمه رحمت دیدم
 
دم به دم بر سر این سفره عنایت دیدم
از غلامان تو آن قدر کرامت دیدم
 
معجزه می کند آنکه به تو وابسته شود
به محب تو محال است دری بسته شود
 
وای از غصه جانسوز جدایی نجف
نرود از دل من میل گدایی نجف
 
منم آقا همه ایام هوایی نجف
مردم از دوری ایوان ِطلایی نجف
 
کاش من صحن تو را با مژه جارو بکشم
سحری در حرمت از ته دل هو بکشم
 
آمدم سوی تو ای شاه به قصد یاری
اشک چشمم شده از بی کسی تو جاری
 
ای که بوده روی دوش تو غم بسیاری
کمرت تا شده بود از غم بی عمّاری
 
چون تو مظلوم در این ارض و سما نیست علی
حق تو این همه غربت به خدا نیست علی
 
از چه بستند ید بت شکنت را ای وای
دیده ای سوختن یاسمنت را ای وای
 
پیر کردند تو را و حسنت را ای وای
شرم از فاطمه لرزاند تنت را ای وای
 
بین دیوار و دری زندگی ات ریخت بهم
زخم شد بال و پری زندگی ات ریخت بهم
 
آسمان ها همه از داغ تو گریان آقا
کوفه آورد به روی لب تو جان آقا
 
گفت کافر به شما بنده شیطان آقا
وای من کشت تو را حافظ قرآن آقا
 
عرش لرزید به خود تا که شکستند سرت
شد همین ضربه ولی مرهم زخم جگرت
 
رفتی و زینب و کلثوم تو دلگیر شدند
حسنین تو علی زخمی تقدیر شدند
 
«آن یتیمان که سر سفره تو سیر شدند
لب گودال رسیدند، همه شیر شدند»
 
کوفه این بار غلام طمع گندم شد
زیر نیزه تن زخمی حسینت گم شد



تشنه منم حضرت دریا علی
پست منم عالی و اعلا علی
مست منم ساقی دلها علی
ذکر هر آنکس که بود با علی
 
لعن علی عدوک یا علی
 
سینه ما وسعت دریا شده
عشق تو در گوشه دل جا شد
هرنفسم ذکر تو مولا شده
دم علی و بازدمم با علی
لعن علی عدوک یا علی
 
هر که نشد باعلی آدم نشد
حاتم بی لطف تو حاتم نشد
جز تو کسی وصی خاتم نشد
سرمگو از لب طاها علی
لعن علی عدوک یا علی
 
بردل ما عشق تو پر شور باد
چشم بد از مجلس تو دور باد
دیده ی منکران تو کور باد
کار غلامی تو با ما علی
لعن علی عدوک یا علی
 
لعن به دشمنان اوواجب است
آنچه به دشمنان او غالب اسنت
عشق علی بن ابیطالب است
دربه در عشقم و لیلا علی
لعن علی عدوک یا علی
 
هرکه محبت تو درسینه کاشت
بر سخن م نقطه صحت گذاشت
نطفه دشمنانت ایراد داشت
دشمن انم که نشد با علی
لعن علی عدوک یا علی
 
صحن تو در دیده ماجنت است
سایه تو بر سر ما رحمت است
لعنت بر دشمن تو نعمت است
ذکر لبم همیشه هرجا علی
لعن علی عدوک یا علی
 
🔸شاعر:  موسی_علیمرادی
کد مطلب : 261346