تو سفره‌دار شهر خدا، ما گدای تو // مثل کبوتریم و اسیر هوای تو یا حسن

6 فروردين 1403 ساعت 21:27

مضمون هر قصیده، مُخمّس، غزل، حسن // حلوای ماست ذکر سلامًُ عَلَی الحسن // حیدر گرفته آینه ای در بغل، حسن... // بوده ابوتراب و دگر شد اَبَاالحسن // تنها دلیل خنده ی مولا رسیده است // اول امامزاده‌ی دنیا رسیده است


به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز؛ نیمه ماه خدا رسید و تجلی سخاوت خدا پا به دنیا نهاد و امشب کام امیر المومنین و حضرت صدیقه با اولین امامزاده خلقت شیرین گشت.

ضمن عرص تبریک میلاد کریم آل طاها به محضر حجت ابن الحسن المهدی ارواحناه فداه و نایب برحقش و شما خوانندگان عزیز اشعار زیر را تقدیم نگاه مهربانتان می نماییم:





#ولادت_#امام_حسن_مجتبی_علیه السلام_کریم آل الله


مضمون هر قصیده، مُخمّس، غزل، حسن
حلوای ماست ذکر سلامًُ عَلَی الحسن
حیدر گرفته آینه ای در بغل، حسن...
بوده ابوتراب و دگر شد اَبَاالحسن
تنها دلیل خنده ی مولا رسیده است
اول امامزاده‌ی دنیا رسیده است

ماه کریم و ماه کَرم، ماه مجتبی است
هرکس که مادری شده دلخواه مجتبی است
خیرات مومنانه به درگاه مجتبی است
روزیِ ما به اشکِ سحرگاه مجتبی است
جانم به شال سبز سر دوش تان حسن
تنها پناه ما شده آغوش‌تان حسن

لب وا نکرده ایم و به ما می کنی نظر
با این حساب کاسه ی سائل بزرگ تر
از سفره ها "نمک" ز شما می رسد اگر؛
ما "شور" خواستیم و شده رزق ما "شِکر"
این زندگی ما همه از نعمت شماست
حرف از کریم شد، همه جا صحبت شماست

آقا، غبار گیر از آییـنه های ما
سرمایه ای است عشق تو در سینه های ما
سفره نشین تو همه پیشینه های ما
حرف و حدیث تو شده گنجینه های ما
حرفی بزن که آب شود قند در دلم
با دست توست حل شده هر بار مشکلم

سمت تو از وجودِ خودم هم فراری ام
چون رود هر دوشنبه به سمت تو جاری ام
رَدّم کنی اگر، به چه کس می سپاری ام
رحمی بکن به بی کسی و بی قراری ام
پیش توییم با لبِ خشک و دو چشم تر
ما را شده به یک "ثمنِ بَخس" هم بخر

گُلهای خشک از قدمت سبز می شود
قلب سیاه ما ز دَمَت سبز می شود
یک روز می رسد علمت سبز می شود
رنگ ضریح محترمت سبز می شود
یک روز سمت قبر تو ای‌جان روان‌ شویم
ما با گلاب قمصر کاشان روان‌ شویم

آقا همان گدای قدیمی و ساده ام
هستیم نوکرت خودم و خانواده ام
یک عمر دل به عشق حسین تو داده ام
من اربعین به یاد شما توی جاده ام
عرض سلام ما به مدینه بَرَد نسیم
یک اربعین به تربت پاک تو می رسیم...

 #امیر_طاهری







#ولادت_#امام_حسن_مجتبی_علیه السلام_کریم آل الله


گرچه در دنیا فراوان می‌شود پیدا کریم
نیست مانند «حسن» اما دراین دنیا کریم

آن‌قدر پیش خدا رفته‌ست بالا رتبه‌اش
تا به‌عشق او لقب داده‌ست قرآن را «کریم»

ما اگر از عرض‌حاجت‌ها خجالت می‌کشیم
غافلیم از این که می‌آید به سمت ما کریم

روزی همسایه‌ها چندین برابر می‌شود
تا که بین کوچه‌ی ما می‌گذارد پا کریم

این‌چنین امروز اگر روزی ما را می‌دهد
بی‌گمان از ما شفاعت می‌کند فردا کریم

یک‌نفر می‌گفت؛ ‌«انسان‌ها حریص ذاتی‌اند»
گفتم؛ آری ای رفیق...! الّاکریم، الّاکریم...

از کرامات حسن ضرب‌المثل‌ها ساختند
سخت آسان است مشکل‌های دنیا با کریم

قبل از «الّافاطمه، الّاعلی، الّاحسن...»
می‌شود «لاذوالفقار و لافتی و لاکریم»

ذکر ما هم مثل قمری‌های صحن خاکی‌اش؛
«یاکریم و، یاکریم و، یاکریم و، یاکریم...»

می‌رسد از راه آخر مردی از جنس حسن
پس دوباره می‌شود پیدا در این دنیا کریم

#مجتبی_خرسندی‌






#ولادت_#امام_حسن_مجتبی_علیه السلام_کریم آل الله



این خانواده آینه‌های خدایی‌اند
در انتهای جادۀ بی‌انتهایی‌اند
خیل ملک مقابلشان سجده می‌کنند
این‌ها خدا نی‌اند ولیکن خدایی‌اند
هرکس که می‌رسد سر اطعام می‌برند
فرقی نمی‌کند که فقیران کجایی‌اند
یک «السلام» و یک «و علیک السلام» سبز
این‌ها همان مقدمۀ آشنایی‌اند...

سوگند می‌خوریم که پروانه زاده‌ایم
همسایۀ قدیمی این خانواده‌ایم

تو آسمان جودی و ما یا کریم تو
پرواز می‌کند دل ما تا حریم تو
احساس می‌کنم به تو نزدیک می‌شوم
وقتی که می‌وزد سر راهم نسیم تو
وقت کرامت است که از راه آمده‌ست
آن آشنای کوچه‌نشین قدیم تو...
سوگند می‌دهیم خدا را در این سحر
بر پینه‌های رحمت دست کریم تو

ما را همیشه سائل دست شما کند
ما را به زیر پای شما خاک پا کند...

ای در هوای پاک نگاهت سلام‌ها
نامت نداشت سابقه‌ای بین نام‌ها
ای سبزی بهار خدا! سیر می‌شوند
از عطر سفره‌های حضورت مشام‌ها...
در کوچه‌ات کسی به کسی جا نمی‌دهد
مکثی نما به شوق چنین ازدحام‌ها
سائل شدن کنار نگاه تو واجب است
وقتی گدا به چشم تو دارد مقام‌ها

تو سفره‌دار شهر خدا، ما گدای تو
مثل کبوتریم و اسیر هوای تو

آن‌کس که پیش پای شما خم نمی‌شود
در خانۀ فرشته هم آدم نمی‌شود
آقای من بدون توسل به نام تو
حالی برای توبه فراهم نمی‌شود
دست مرا بگیر و به سمت خدا ببر
چیزی که از بزرگی‌تان کم نمی‌شود
آرامش تو باعث طوفان کربلاست
بی‌صلح تو، قیام مُحَرم نمی‌شود...

تا کربلا رسید صدای سکوت تو
این قیل و قال‌ها به فدای سکوت تو

ای از هزار حاتم طائی کریم‌تر
لطف تو از تمام کریمان قدیم‌تر...
تو ابتدای نسل طهورای کوثری
هرکس حسودتر به تو باشد عقیم‌تر
در این مسیر رو به خدایی ندیده‌ایم
از رد پای گیوۀ تو مستقیم‌تر
در کربلا به آینه‌ات سنگ می‌زنند
هرکس شبیه‌تر به تو جرمش عظیم‌تر

آقا تو در کلام خلاصه نمی‌شوی
در حضرت و امام خلاصه نمی‌شوی

✍ #علی_اکبر_لطیفیان








#ولادت_#امام_حسن_مجتبی_علیه السلام_کریم آل الله



شیرینی نام تو که در کام من افتاد
شهد عسل و طعم رطب از دهن افتاد
از پیکر گلپوش غزل پیرهن افتاد
تا قرعه در این شعر به نام حسن افتاد

این شعرِ متنتن، پُرِ الله شد امشب
در بیت علی، حوض پُر از ماه شد امشب

ماهی به جهان سر زده زیباتر از این؟ نه
نوشیده کسی آب گواراتر از این؟ نه
هر چار فلک دیده مسیحاتر از این؟ نه
دنیا به خودش دیده شکیباتر از این؟ نه

شکرانه‌ی میلاد تو در روزه نگنجد
این بحر همان‌ست که در کوزه نگنجد
 
امشب که وزید از طرف عرش شمیمی
بی تاب دلم رفته به دنبال نسیمی
دنبال مسیحایی و دنبال کلیمی
افتاده عنانِ غزلم دست کریمی

آیات غریبی‌ست شکوه حسنی را
من عاشقم این سوره‌ی مکّی مدنی را

حُسنش همه جا نُقل محافل شده امشب
"یارب بحسن" ذکر نوافل شده امشب
قرآن غریبی‌ست که نازل شده امشب
از ماه بپرسید که کامل شده امشب

از روی گُلَش، خانه‌ی زهرا شده گلشن
ای نیمه‌ی ماه رمضان! چشم تو روشن
 
حُسنی متولد شده در حصن حصینی
بر خاک رسیده قدم عرش نشینی
بَه بَه! چه جلال و جبروتی! چه جبینی!
اَلعِزّةُ لِله! چه نقشی! چه نگینی!

نازل شده بر خلق، عجب خیرکثیری!
ُای شعر برقص آ... چه مراعات نظیری!
 
حق ریخته در میکده‌ی چشم تو مستی
پیدا شده از مستی چشمان تو هستی
بی حوصله‌ای شیعه‌ی حیدر! چه نشستی؟
دامان کریم است بچسبید دو دستی

والله که یک عمر به جایی نرسیده‌ست
هرکس مزه‌ی عشق حسن را نچشیده‌ست

چشم تو شرابی‌ست که میخانه پسند است
این باده‌ی نابی‌ست که پیمانه پسند است
زنجیر سر زلف تو دیوانه پسند است
تنها نه فقط دوست، که بیگانه پسند است

ای کاش که بی عشق تو معنا نشوم من
از جمع شهیدان تو منها نشوم من

واللیلِ اذا عسعسَ از موی تو گفته است
والصّبح تنفّس، غزل روی تو گفته است
حافظ چقَدر از شب گیسوی تو گفته است
گل کرده اگر شعر من، از بوی تو گفته است

تنها نه غزل راهِ خیالِ تو گرفته‌ست
جبریل هم امشب پَر شال تو گرفته‌ست

در حُسن، تویی مثل خداوند وحیدا
روی تو بهشتی‌ست که وَعداً و وعیدا
محتاج نگاه تو شقیّاً و سعیدا
مَن ماتَ علی حبّ تو، قد ماتَ شهیدا

ای ماه! تو را یک شب اگر بدر ببیند
باید همه‌شب خواب شب قدر ببیند

روز و شب ما بسته به لا و نعم توست
ماه رمضان هم سر خوان کرم توست
ما را غم خود نیست که این‌گونه غم توست
با این همه، دل‌های محبان حرم توست

در سینه‌ی ما، گوهر ما بودی از اوّل
تنها غزل ناب خدا بودی از اوّل..

✍ #عباس_شاه_زیدی







#ولادت_#امام_حسن_مجتبی_علیه السلام_کریم آل الله


روز اَزَل شکرحَق. خالق لیل والّنَهار
نام تورا ثَبت کَرد. باقَلَم زَرنگار
دیدهٔ توبازشد .تا به رُخ روزگار
آینه هامات شد.درحَرَم کردگار
نوررُخ ماه تو. طَعنه به خورشیدزَد2
بَرسَربام فَلَک پَرچَم توحید زَد 2

نام توثَبت صُحُف. باقَلَم نور شُد
آینه دَر آینه. آمَد ومَستور شد
تاتورسیدی زراه. بَزم شَعف جورشد
باتوکلیم خدا. رَهسپَر طور شُد
چشم بَدازروی تو. تابه اَبَد دور باد2
قَلب مُحباّن تو. خُرَمّ ومَسرور باد2

بانگ طَرَب خیزدل. میرسَداَزهَرَطرَف
خَندهٔ شادی ببین. بَرلَب شاه نَجَف
آمده روحُ الاَمین. بَردَربیتُ الشَرَّف
چونکه برون آمده. دُرّگران اَزصَدَف
بلبل شوریده اَز. طَرف چَمَن آمده 2
مُژده به عالَم دَهید.چونکه حَسَن آمده2

نورخُدا راببین. دررُخ تابان او
بارقهٔ نورشد. آینهٔ جان او
بُرده دل اَز فاطمه. جَذبهٔ چَشمان او
مُرغَک طَبعَم شده. مست وغَزلخوان او
شَهرنَبی غَرق درنورخداوَندشد2
شُکرخداکه عَلی صاحب فَرزَندشد2

پُرزنَسیم بهشت. دامَن زَهراشده
اَزچَمَن مُصطَفی. تازه گلی واشده
وَقت طَرَب خوانی. بلبل شیداشده
روی زَمین جلوه گَر. آیَت عُظما شده
بُلبُل شیرین سُخَن. نَغمهٔ خوش سازکَرد2
دست خدای کریم. باز هَم اعجاز کَرد2

عَرش مُزَیَنّ شده. باز به نام حَسَن
مُرغ دلَم پَر زَند. بَرسَر بام حَسَن
شکرخُداسَرخوشَم. اَزمَی وجام حَسَن
پای شناسنامه أم. خورده غُلام حَسَن
عِطرنَفَس های اورائحهٔ جَنَّت اَست2
گُل پسَرفاطمه آینهٔ عصمَت اَست2

گُم شُدگان رابگو. نورهدایَت رسید
چشمهٔ جوشَندهٔ. بَحرامامَت رسید
نوردل حَضرَت. شاه ولایَت رسید
مَعدن جودوسَخا. شافع اُمَّت رسید
نیمهٔ ماه خدا. ماه خدا آمَده 2
مَظهَرجودوکَرَم.بَحرعَطا آمَده 2

حَک شُده بَر طاق عَرش. نام دل آرای او
بُرده دل اَز عالَمی. چهرهٔ زیبای او
چَشم مَلائک شُده. گَرم تماشای او
مات مَسیحاشُداَز. خال مَسیحای او
تاکه گلم راخداباغم عشقَش سرشت2
باز شداَزلطف حَق باز دَر باغ بهشت 2

آمده تاجان دَهَد. بَر تَن بی جان ما
آمَده تا پا زَنَد. بَر سَر وچَشمان ما
آمده تا غَم رَوَد. اَزدل سوزان ما
آمده تاگُل کَند. گُلشَن ایمان ما
حورومَلَک میزَنَندباده زصَهبای او 2
سُرمه بسایَند اَز خاک کَف پای او 2
خسروی فَر#در_مدح_اهل_بیت_ع

 (خادم الذاکرین خسروی فر )


کد مطلب: 334366

آدرس مطلب: http://asremrooz.ir/vdcce0q1e2bq118.ala2.html

عصر امروز
  http://asremrooz.ir