تو غم انگیز ترین روضه ی عاشورایی // سند محکم مظلومیت بابایی

12 تير 1404 ساعت 13:56

ای بزرگ همه ، نوزاد اباعبدالله // وارث غیرت اجداد اباعبدالله // حضرت محسن ِ اولاد اباعبدالله // با تو حاجت به همه داده اباعبدالله


به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز؛ علی اصغر علیه السلام سند مظلومیت و حقطلبی کاروان ابی عبدالله الحسین علیه السلام در کربلا می باشد.

فرزند شیرخوار امام حسین (علیه السلام) که در واقعه کربلا به شهادت رسید «باب‌ الحوائج» می‌ باشد که در زیارت ناحیه مقدسه با عبارت «أَلسَّلامُ عَلَی الرَّضیعِ الصَّغیرِ» به او سلام داده شده است. 

ضمن عرض تسلیت و تعزیت و سر سلامتی به مولایمان بقیت الله العظم ارواحنا فداه و نایب بر حقش و با زمزمه عباراتی از زیارت ناحیه مقدسه، اشعار زیر را تقدیمتان می نماییم باشد که گوشه چشمی به ما نمایند: «السلام على عبدالله بن الحسین، الطفل الرضیع، المرمى الصریع، المشحط دما، المصعد دمه فى السماء، المذبوح بالسهم فى حجر ابیه، لعن الله رامیه حرملة بن کاهل الاسدى»





شهادت #حضرت_علی_اصغر_علیه السلام_



بی رمق، مثل لب خشک تو مادر هم شده
گریه های تو بلای جان هاجر هم شده 

کاش اینجا بود زهرا و به دادم می رسید
کار خیمه با صدای العطش، درهم شده

دست بردار ای علی، اینقدر دست و پا نزن
مشک سقا دست بر دامان کوثر هم شده

می رود از حال مادر، چشمهایت را نبند
کاش می مُردم برای بار آخر هم شده...

بی عمامه رفت منبر، بر سر دست حسین
در همین شش ماه، این شش ماهه حیدر هم شده

قحط آب است اینقدر از حرمله منت نکش
رفته عباس از حرم، اوضاع بدتر هم شده

خورده ای تیر سه شعبه، وزن کم کردی چرا؟
بار خود برداشتی اندازهء پر هم شده

بی زره رفتی به میدان، آخرش این شد که شد
مثل قاسم، اصغر من پاره حنجر هم شده

یک عبا از دور دیدم با خودم گفتم چه خوب
شاید آنجا پهلوانم، قدّ اکبر هم شده

بعد تو با لشکری هستم طرف که در حرم
میکشد موی مرا از زیر معجر هم شده

#رضا_دین_پرور








شهادت #حضرت_علی_اصغر_علیه السلام_



حرمله آتش به جان کودکی بی آب زد
یا علیِ دیگری را بین یک محراب زد

تا گلوی کودکی را  پر دهد تا اسمان
 بین اقیانوس آرام پدر  در خواب  زد

صاحب دریا به خود پیچید وقتی تیر را
بر دهان ماهی کوچک سه تا قلاب زد 

 چند ورق شد صفحه ی سن علی دنیا ببین
تیر  روی تار تار حنجر اش مضراب زد

از تبانی کردن تیر و کمان و حرمله
تیر را بر حلق شش ماهه به جای آب زد..

#مجید_شیر_محمدی






شهادت #حضرت_علی_اصغر_علیه السلام_



ای بزرگ همه ، نوزاد اباعبدالله 
وارث غیرت اجداد اباعبدالله 
حضرت محسن ِ اولاد اباعبدالله 
با تو حاجت به همه داده اباعبدالله 

پَر ِ قنداقه ی تو بال و پر نوکر هاست 
چون عمو روضه ی تو چاره ی ما مضطر هاست

شب هفتم چه قَدَر مثل شب تاسوعاست
هر چه خواهید بگیرید شب معجزه‌ هاست
یارمان باب ِ حوائج شده حاجات رواست 
کرمش شامل عالم شده از بس آقاست

این طبیبی که کُنَد درد ، دوا نشنیده 
غالبا بیشتر از خواهشمان بخشیده

کیستی ای همه صاحب نفسان نوکر تو
ای بزرگان همه زانو زده در محضر تو
رو زده آبروی عالم امکان سر ِ تو
شیر سرخ عربستان شده آب آور تو

ابر و باد و مه و خورشید و فلک حیرانت
اکبر و قاسم و عباس بلاگردانت

شد گرفتار تو هر بنده گرفتار نگشت
در دو عالم به کسی جز تو بدهکار نگشت
دست و دلباز ! چرا عمر تو بسیار نگشت
وای بر حال ِ زمین،  دور تو یک بار نگشت

در تو دیدم کرم ِ ارثی این سلسله را
ترسم این است شفاعت بکنی حرمله را 

چیست جرمت که گرفتند ز چشمان تو خواب
چیست جرمت که شده سهم تو اینگونه عذاب
عرشیان مویه کنان ، گشته فلک خانه خراب
کم تلظی بنما ، ای نوه ی مادر آب

تو غم انگیز ترین روضه ی عاشورایی
سند محکم مظلومیت بابایی

وای از کینه ی دیرینه ی بدر و خیبر
شده جنجال دوباره سر نام حیدر 
بیشتر از همه دیدند ستم از لشکر
این علی بن حسین بن علی های پدر

علی و خنده و محراب ِ دو دستان پدر
آمده یاد همه ، فزت ُ و رب ِ حیدر 

فاطمه ناله زد و عرش در آمد آهش
پدری تیر کشید از گلوی نوزادش
آمده پشت در و مادر و فضه یادش
یک نفر نیست در اینجا برسد بر دادش

پدری خسته و شرم و قد ِ همچون دالش
مانده کم حرمله هم گریه کند بر حالش 

گل نشکفته و پرپر شده ، ای وای رباب
ذکر یک عرش  سراسر شده ای وای رباب
قدّ ارباب چو مادر شده ، ای وای رباب
خاک ، گهواره ی اصغر شده ای وای رباب

مانده کم جان دهد از دل نگرانی پدرش
چشم سر نیزه بُوَد آه ، به دنبال سرش

#محمد_حسین_رحیمیان






شهادت #حضرت_علی_اصغر_علیه السلام_


حالا که هست صحبتِ شش ماههٔ رباب(س) 
حاجت بگو به حضرتِ شش ماههٔ رباب(س) 

از جانبِ حسین(ع) به بیچاره ها بگو
امشب رسیده نوبتِ شش ماههٔ رباب(س) 

هرگز نداشت؛ طاقتِ تنهاییِ پدر
لبریز شد محبّتِ شش ماههٔ رباب(س) 

گهواره تاب خورد و شد آمادهٔ نبرد
جانم فدایِ غیرتِ شش ماههٔ رباب(س) 

آمد کمان-به دست سرآسیمه حرمله(لع)
آغاز شد شهادتِ شش ماههٔ رباب(س) 

با تیرِ پُر شتابِ سه شعبه به حنجرش
لرزان شده ست قامتِ شش ماههٔ رباب(س) 

پاشید؛ خون به رویَش و محروم شد از آب
لبهایِ با طراوتِ شش ماههٔ رباب(س) 

آرام پشت خیمه غریبانه دفن شد
این است اوجِ غربتِ شش ماههٔ رباب(س) 

قنداقهٔ نشسته به خون را نگاه کرد...
پایان گرفت فرصتِ شش ماههٔ رباب(س) 

ایّام ِ نابِ مادری اش بود مختصر
جز غم نبود؛ قسمتِ شش ماههٔ رباب(س)

دردِ تمام عالمیان میشود "دوا"
با ذرّه ذرّه تربتِ شش ماههٔ رباب(س) 

بخشیده میشویم مقدّر شود اگر-
یک لحظه از شفاعتِ شش ماههٔ رباب(س)!

#مرضیه_عاطفی








شهادت #حضرت_علی_اصغر_علیه السلام_



ای رباب امروز دستان تو را پُر می کنم 
مثل دریای نجف اشک تو را دُر می کنم 
بابت تربیت ذبح عظیم کربلا 
از شما بانوی با غیرت تشکُّر می کنم 

عصمت دامان تو این طفل را معصوم کرد
خون این ششماهه تکلیف مرا معلوم کرد
با تن بی سر سند باشد به مظلومیتم
تاقیامت دشمنم را داغ او محکوم کرد

سفره این خانواده شیر میدان پرور است
طفل شش ماهه ندارد هرنفر یک لشگر است
بر همه عشاق این کودک بزرگی می کند 
اکبر و اصغر ندارد کودک ما حیدر است

این پسر را هم چو مادر بی هوا زد دشمنش
لرزش دستم ببین جا خوردم از جان دادنش
پهنی تیر سه شعبه کار دستم داده است 
کاش می شد با پرِ معجر ببندم گردنش

#قاسم_نعمتی






شهادت #حضرت_علی_اصغر_علیه السلام_


از هُرم عطش در همه‌ی دشت سراب است 
دل از عطش اصغر بی‌شیر، کباب است 

هر قدر که دیو و دد این معرکه سیراب 
فرزند حسین بن علی تشنه‌ی آب است 

شه، تشنه و شهبانوی او تشنه، عجب نیست 
نزدیک‌ترین واژه به ارباب، رباب است 

بی تابی فرزند گذشت از حد و مادر 
از حال خراب پسرش خانه‌خراب است 

بی حال شده اصغر و ساکت شده اما 
گهواره هنوز از غم او در تب و تاب است 

گل آب طلب کرد و عطش قسمت او شد 
تبخیر شد و آنچه از او مانده گلاب است 

تاریخ نویسان ننوشتند و نگفتند 
در پاسخ لب‌تشنه چرا تیر جواب است 

تاریخ نگفته‌ست ولی تشنه که دیدید 
هر طور شده آب دهیدش که ثواب است 

✍ #محسن_ناصحی






شهادت #حضرت_علی_اصغر_علیه السلام_


عرشیان بوسه که دادند به رویش با هم
دل سپردند سر طره‌ی مویش با هم 

طفل شش‌ماهه‌ی این قوم، کلیم الله است
طور دیدند در انوار گلویش با هم

با تلظّیِ لبش نادعلی می‌خوانند
اهل عرفان همه دلداده‌ی هویش با هم

کعبه دور سر گهواره‌ی او می‌گردد 
زمزم و نیل دو تا حاجی کویش با هم 

معنی نازک از آن حنجره برداشته‌اند
شعرها تشنه‌ی یک جرعه سبویش با هم 

خون دویده‌ست چرا بر لب طفل معصوم؟ 
همه از خیمه دویدند به سویش با هم

خون عرش است که بر شانه‌ی شاهنشاه است 
طفلِ در زیر عبا، جان حجاب الله است
::
آه ای بغض گلوگیر تو در حنجر آب
نحر کردند تو را تشنه چرا در برِ آب؟

گوش تا گوش بهشت است پریشان شده است
گوش تا گوش گلویت غم سر تاسر آب

عرشِ خود را به روی آب بنا کرد خدا
ربّ آب است رباب و تو شدی سرور آب

روضه خوان لب تو ماهی هر دریا شد
شد تلظیِّ لبت مرثیه‌ی منبر آب

حوریان زخم گلو را به لطافت بستند
مرهم زخم تو تنها شده چشم تر آب

پیکرت را پدرت بر پدر خاک سپرد؟
یا به آغوش کشیده است تو را مادر آب؟

بر سر نیزه عزیز دلم آرام بخواب 
می‌سپردند تو را کاش به آغوش رباب

✍ #محسن_حنیفی


کد مطلب: 345904

آدرس مطلب: http://asremrooz.ir/vdccxpq102bq0o8.ala2.html

عصر امروز
  http://asremrooz.ir