توصيه به ديگران
۰
شنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۳۵
گریه‌کُن هاهمه ازداغ رضا گریه کنید // شده مسموم ولی نعمت ما گریه کنید
چه غریبانه غریب الغربا را کشتند // با دل زار معین الضعفا را کشتند // آه ای اهل خراسان همه خون گریه کنید // که ولی نعمت و مهمان شما را کشتند
گریه‌کُن هاهمه ازداغ رضا گریه کنید // شده مسموم ولی نعمت ما گریه کنید
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز آخرین روز ماه صفر مصادف است با سالروز شهادت سلطان ایران اقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام.

ضمن تسلیت این ایام به ساحت قدس عالمیان بقیت الله العظم ارواحناه فداه اشعار زیر را تقدیم نگاه شما خوبان می نماییم:




#مرثیه_امام_رضا


چه غریبانه غریب الغربا را کشتند
با دل زار معین الضعفا را کشتند

آه ای اهل خراسان همه خون گریه کنید
که ولی نعمت و مهمان شما را کشتند

این خبر را به مدینه ببر ای باد صبا
هشتمین بضعه پیغمبر ما را کشتند

خواهرش زنده اگر بود از این غم میمرد
بین یک حجره در بسته رضا را کشتند

از عبایی که سرش بود غلامش فهمید
آخر آن نور دل آل عبا را کشتند

مثل یک مار گزیده به خودش میپیچید
با چه زهری مگر آن  نور هدا را کشتند

صورتش را به روی خاک نهاد و می گفت
چه غریبانه شه کرببلا را کشتند

جگر سوخته اش روضه برایش میخواند
با لب تشنه چرا خون خدا را کشتند

ته گودال که با نیزه به پهلوش زدند
روی تل عمه مظلومه مارا کشتند

پای راس شهدا بسکه کف و سوت زدند
سربازارچه ی شام اسرا را کشتند

🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی



 
#مرثیه_امام_رضا


وقت مرگ است؛ کجایی؟ پسرم! منتظرم
تا در این لحظه بیایی به سرم، منتظرم

زهر، بار سفر آخرتم را بسته است
تا نگاه تو شود همسفرم، منتظرم

مادرم آمده و منتظر رفتن من
تا جوادم تو بیایی به برم، منتظرم

آتش هجر تو از زهر، جگر سوزتر است
تا بیایی بنشانی شررم، منتظرم

ماه من! حجره‌ی تاریکِ مرا روشن کن
در رهت خونْ جگرم، دیده ترم، منتظرم

گل من! تا که تو را بوسم و بسپارم جان
بر لبم آمده جان؛ محتضرم، منتظرم

خویشتن را برسان تا نرسیده اجلم
تا کنی جلوه‌ای اندر نظرم، منتظرم

تا بیایی و گذاری سر من در دامن
که من آسوده ز جان در گذرم، منتظرم

زودتر هرچه بیایی، کنی آسوده‌ترم
پا سوی قبله، نظر سوی درم، منتظرم

🔸شاعر: مرحوم #استاد_سید_رضا_مؤید




#مرثیه_امام_رضا


از قصر بيرون زد، عبا روى سرش بود
در احتضار انگار جسم مضطرش بود

دور و برش "گريه كنى" اصلاً نيامد
اى كاش پيش اين برادر، خواهرش بود

ازبس زمين افتاد و ازبس غَلت مى‌خورد
وقت گذر خاكىِ خاكى پيكرش بود

دستش به پهلو بود و مشكل راه مى‌رفت
خيلى در اين ساعات، يادِ مادرش بود

با اينكه دربِ حجره‌اش را بست اَباصَلْت
امّا جوادش آمد و دور و برش بود

شكرخدا سر روى دامان پسر داشت
وقت سفر گريانِ جدّ اطهرش بود

وقتى حسين از روى اسب افتاد بر خاک
وقتى كه با زانو كنار اكبرش بود

در بين مقتل يك على افتاد، اما...
حالا صد و ده تا على دور و برش بود

🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی 




#مرثیه_امام_رضا


امشب که غم شام غریبان تو داریم
چشم کرم از سفره‌ی احسان تو داریم

دل را همه بر پنجره فولاد تو بستیم
نور بصر از گنبد و ایوان تو داریم

با کاسه‌ی دل بر سر راه تو نشستیم
ما خیل گدا، چشم به دستان تو داریم

لب‌های تو خشکند چونان جد غریبت
در سینه عزای لب عطشان تو داریم

در حجره‌ی در بسته‌ی خود فکر جوادی
ما هم هوس دیدن مهمان تو داریم

بر خوان کریمانه‌ی معصومه نشستیم
یا فاطمه! ما دست به دامان تو داریم

یا حضرت معصومه سرت باد سلامت
ما بعد رضا گوش به فرمان تو داریم

گاهی دل تو مشهد و گاهی به مدینه است
ما نیز خبر از غم پنهان تو داریم

تا آمدن منتقم ضربه و سیلی
دیده به ره یوسف کنعان تو داریم

🔸شاعر: #عباس_احمدی




#مرثیه_امام_رضا


سینه‌ها پُر شده از غصه و تشویش، بمان
عالم آل محمد! نفسی بیش بمان

نفست گشته بریده، به خودت می‌پیچی
مثل یک مارگزیده به خودت می‌پیچی

نوکرت از غم و از غربت تو می‌میرد
خواهرت نیست، سرت را روی دامن گیرد

ناله‌ی یا ولدی با تن بی حال مزن
بین این حجره‌ی در بسته، پر و بال مزن

تو که نورت به زمین و به زمان می‌تابید
چه شده این همه خاکی شده‌ای، ای خورشید؟!

یک دو باری که نه، تکرار شده تا پنجاه
هی نشستی به زمین، ناله زدی "وا اُماه"

یاد یک کوچه دوباره، چه به‌هم ریخته‌ای
خاک‌ها را به سرت، تا به حرم ریخته‌ای

خیره بر در شدی و سرخ شدی، می‌سوزی
چشم بر میخ درِ حجره چرا می‌دوزی؟!

خوب شد با همه‌ی غربتت آمد پسرت
نیزه‌ای زخم نزد بر جگر محتضرت

بین این حجره‌ی در بسته، بگو دشمن کیست؟
پیکر محترمت، زیر سم مرکب نیست

قاتلت پنجه بر این طره‌ی مویت نکشید
خنجری کند به اطراف گلویت نکشید

🔸شاعر: #محمد_جواد_شیرازی





#مرثیه_امام_رضا



گریه‌کُن ها همه از داغ رضا گریه کنید
شده مسموم ولی نعمت ما گریه کنید

پاره قلب پیمبر جگرش پاره شده
به جگر سوخته زهر جفا گریه کنید

خواهرش نیست که بر بی کسی‌اش گریه کند
جای معصومه مظلومه شما گریه کنید

گل بیارید و به همراه زنان نوغان
به غریبی غریب الغربا گریه کنید

یاد آن لحظه که آن نور دل آل عبا
آمد اما به سرش داشت عبا گریه کنید

دو قدم رفته نرفته به زمین می افتد
دستگیر همه افتاد زپا گریه کنید

نا ندارد که سر از روی زمین بردارد
سخت شد کارِ معین الضعفا گریه کنید

پسرش آمد و برداشت سرش را از خاک
بعد از این بر غم شاه شهدا گریه کنید

پسرش آمد و سیراب از این دنیا رفت
همه بر تشنه لب کرببلا گریه کنید

بهر آن کشته لب تشنه که آبش دادند
با سرِ نیزه و شمشیر و عصا گریه کنید

باغریب الغربا بهر غریب گودال
که بریدند سرش را زقفا گریه کند
کد مطلب : 329226