توصيه به ديگران
۰
پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۰۲
وای از مزار و غمکده‌ی باقرالعلوم(ع) // یک سایه‌بان به گستره‌ی آن مزار نیست
ای بقیعِ غم تو کرببلایی دیگر // کربلا بود برای تو مِنایی دیکر // کوفه تا شام، تو را سعی‌وصفایی دیگر // در غریبان، تو غریب الغربایی دیگر
وای از مزار و غمکده‌ی باقرالعلوم(ع) // یک سایه‌بان به گستره‌ی آن مزار نیست
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز؛ هفتم ذی الحجه مصادف است با سالروز شهادت شکافنده علم حضرت امام محمد باقر علیه السلام.

ضمن عرض تسلیت این روز به ساحت قدسی بقیت الله العظم و نایب بر حقش و شما خوانندگان عزیز اشعار زیر را تقدیم نگاه خوب شما می نماییم:





شهادت#امام_ محمد باقر_علیه السلام_

ای هم نوای غربت تو عندلیب‌ها
خاکی‌ترین نگین بقیع غریب‌ها

ای پنجمین معلم دین، باقرالعلوم
شاگرد مکتبت علما و ادیب‌ها

از قال باقر است هر آنچه به ما رسید
علم مُنَجّمین و دوای طبیب‌ها

درس است خطبه‌های فصیح و بلیغ تو
زانو زدند پای کلامت خطیب‌ها
::
از پنج سالگی جگرت پاره پاره شد
ایوب صبر هستی و کوه شکیب‌ها

مسموم زهر کینه شدی ظاهراً، ولی
کشته تو را جسارت آن نانجیب‌ها

پنجاه سال رفته و اما نرفته است
از خاطر تو بد دهنی و نهیب‌ها

پنجاه سال رفته و یادت نرفته است
طفلان بی پناه و شرار لهیب‌ها

بالای تل و گودی گودال ... وای وای
خون شد دلت به یاد فراز و نشیب‌ها

هر تکه‌ای ز "ماه" نصیب کسی شد و
بردند جامه از بدنش بی‌نصیب‌ها

گرگانِ بی حیا ز شعف زوزه می‌کشند
عریان به روی خاک امام نجیب‌ها

✍️ #محمود_مربوبی







شهادت#امام_ محمد باقر_علیه السلام_


در مزارت نفسِ ثانیه‌ها می‌گیرد
باد، دَم می‌دهد و مرثیه پا می‌گیرد

زائرت پنجره‌فولاد ندارد به بغل
ولی از آجرِ دیوار، شفا می‌گیرد

گنبدی نیست، ولی خاکِ تو تحتُ‌القُبّه‌ست
هر کجا ذکر بگیریم، دعا می‌گیرد

در حرم پشت حصاری که صدا زندانی‌ست
های‌هایم یقه‌ی بغض مرا می‌گیرد

حَرَمت آنقدَر از روضه‌ی مسکوت پُر است
آستین در دهنْ از گریه صدا می‌گیرد

ابرِ موقوفه‌ی بارانِ حسینیّه‌ی توست
هر کسی روضه به صحرای منا می‌گیرد

کفترِ نامه‌برِ رویِ مزارت ذکرِ،
هر که دارد هوس کرب‌وبلا می‌گیرد

در مفاتیحِ حرم راوی عاشورایی
زائر از دست تو «شش‌گوشه‌نما» می‌گیرد

اشک، تا می‌خورَد از مقتلِ چشمت به زمین
می‌شود هم‌سفرِ ابر، هوا می‌گیرد

دفتر خاطره‌ی کودکی توست «لهوف»
«کربلا» در غمِ یک روزِ تو جا می‌گیرد

✍️ #رضا_قاسمی






شهادت#امام_ محمد باقر_علیه السلام_



کمیت قافیه لنگ و زبان شاعر لال
چرا که وصف امام است در قصیده محال  

صدای پای مسیحا حیات می‌بخشد
به عشق او فوران کرده ذوقِ رو به زوال

چه خوب جهل ندارد محلی از اعراب
چه خوب از اینکه می‌آید جواب هر چه سؤال  

به حکمت کلمات امام خورده گره
"کلام" و "فلسفه" و "منطق" و "اصول" و "رجال"

ولو ولیِ خدا را به احتجاج کشی
"ابوحنیفه" که باشی، نمی‌رسی به کمال

ز "قال باقر علیه السلام" فهمیدم
دمش به حوزه‌ی علمیه می‌دهد پر و بال

رواست گر بنویسد جناب "شیخ صدوق"
برای رحمت بی منتش دوباره  "خصال"

خلاصه‌ی غزل من به قول "شیخ اجل"
بس است عشق گرانمایه‌ی محمد و آل

دم حرم متحول شود دل سنگم
چه شد مدینه‌ی من، ای محول الاحوال!؟

به دوش خود بکشم حسرت بقیعش را
چه می‌شود که خدا روزی‌ام کند امسال

ببار چشم که تنها به داد ما برسد
میان قبر همین چند قطره اشک زلال

به حشر لطمه زنانش چه آبرومندند
فروختند ز داغش جمال را به جلال

به آیه آیه‌ی قرآن قسم نمی‌آید
به طفل بی سپر پنج ساله "قدّ هلال"

غروب عصر دهم با دو چشم خود می‌دید
تمام روضه‌ی مکشوفه را... برای مثال:

کنار اهل حرم دید دست پُر برگشت
حرامزاده‌ی ذی الجوشن از ته گودال

✍️ #علیرضا_خاکساری






شهادت#امام_ محمد باقر_علیه السلام_



دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست
اصلاً برای آمدنش بی قرار نیست

گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟!
وقتی که "دل" به شوق وصالش دچار نیست

روزی هزار بار دلش را شکسته‌ام
این‌گونه زیستن، ادبِ انتظار نیست

همسایه‌ای گرسنه و اهل محله خواب
یعنی در این محله کسی سفره‌دار نیست؟!

امروز اگر که توبه نکردم، چه می‌کنم
فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست!

باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد
گریه برای عاشق دلداده عار نیست

ای دل به هوش باش و ببین چرخ روزگار
خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست
::
وای از مزار و غمکده‌ی باقرالعلوم
یک سایه‌بان به گستره‌ی آن مزار نیست

حجاج، مکه‌اند و به روز شهادتش
یک شیعه در مجاورت آن دیار نیست

✍️ #محمدجواد_شیرازی







شهادت#امام_ محمد باقر_علیه السلام_



ای بقیعِ غم تو کرببلایی دیگر
کربلا بود برای تو مِنایی دیکر
کوفه تا شام، تو را سعی‌وصفایی دیگر
در غریبان، تو غریب الغربایی دیگر

غربتت را نسرودم منِ شاعر آری
راستی تو چقَدَر شاعر و ذاکر داری؟!

شده آزرده تو را از عمل ما، خاطر
بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر
از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر
گرچه محتاج‌ترینیم به قال الباقر

همه‌ی سال پی یک شب تقویم توأیم
ما فقط مرثیه‌خوان شب ترحیم توأیم

دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا؟
گاهگاهی که رسیدیم، نماندیم چرا؟
پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا؟
باقرالعلم! ز علم تو نخواندیم چرا؟

بگذر از ما که برای تو مؤثر نشدیم
نه که بی صحن و رواقی تو، مسافر نشدیم

کودکی‌های تو در اوج مصیبت طی شد
کودکی‌های تو همراه شهادت طی شد
پای آن خیمه که می‌رفت به غارت طی شد
زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد

طی شده کودکی‌ات گوشه‌ی بین الحرمین
گه در آغوش پدر، گاه در آغوش حسین

کربلا جلوه‌ی غم بود برایت مادام
کربلا کشت تو را، کشت تو را بدتر شام
کربلا بود و حسین و تو و سجاد، تمام
کربلا بود و امام بن امام بن امام

من تو را یک تنه یک کرببلا می‌بینم
من تو را در همه‌ی مرثیه‌ها می‌بینم

داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو
روضه‌خوان باش خودت، روضه‌ی او را تو بگو
پرده بردار، بیا راز مگو را تو بگو
بوسه‌ی تیغ به رگ‌های گلو را تو بگو

تو بنا بود بمانی به امامت برسی
روضه‌خوان باشی و هر شب به شهادت برسی

✍️ #محسن_ناصحی
کد مطلب : 336644