به گزارش
سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز نیمه ماه مبارک رمضان مصادف است با ولادت با سعادت کریم اهل بیت آقا امام حسن مجتبی علیه السلام.
ضمن عرض تبریک این ایام به ساحت بقیت الله العظم روحی فداه اشعار زیر را تقدیم نگاه مهربان شما عزیزان می نماییم:
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت به نام خدای کرمها؛حسن
نوشته به روی دل ما حسن
چنان عشق را کرده معنا حسن
که مائیم مجنون و لیلا حسن
نداریم معشوقی اِلّا حسن
به وقت سحر،سوختن دیده شد
در آن شعله ها بال من دیده شد
چه ذکر خوشی در دهن دیده شد
در این "یاخدا"، "یاحسن" دیده شد
رسیدیم با ربّنا تا حسن
شعف با دل شیعه راه آمده
چه نوری ز عرش اِلٰه آمده
سحرگاهِ شامِ سیاه آمده
شب نیمهی ماه،ماه آمده
به خورشید گویند حالا:حسن
چنین ذاتِ حقگُستری دیده ای
جمالی به این محشری دیده ای؟!
همانند او دلبری دیده ای؟!
پسر اینقَدَر مادری دیده ای!
خلاصه کنم..،جانِ زهرا؛حسن
سخا اصل رفتار این طایفه است
گداپسزدن عارِ این طایفه است
فقیر محل یار این طایفه است
نمکپروری کار این طایفه است
همه سفرهدارند امّا حسن...!
همان دم که جود از خیالش گذشت
کرامت ز حد کمالش گذشت
تهیدستبودن مجالش گذشت
سه بار از تمامیِّ مالش گذشت
به بازی گرفته کرم را،حسن
قدمهای آغازی اش را نگاه
پر و بال پروازی اش را نگاه
دلِ از خدا راضی اش را نگاه
بیا دست و دلبازی اش را نگاه
گدا را نشانده است بالا حسن
چنان چهره اش هیمنه جمع کرد
که تکبیر از مأذنه جمع کرد
دمِ تیغِ او طنطنه جمع کرد
جمل را خودش یکتنه جمع کرد
عجب ضربهشصتی زد آنجا حسن
دو خط مدح در وصف دریا بگو
کمی از مرامش به دنیا بگو
رفیق جذامی شدن را بگو
غذا دادنش را به سگ ها بگو
به وللهِ آقاست،آقا..،حسن
شبی جنگِ عاشقکُشی در گرفت
دل ما تمایل به دلبر گرفت
گدا دید این خانه را..،پر گرفت
چُنان خصلتش را برادر گرفت؛
علی اکبرش شد سراپا حسن
منم سائل مجتبای علی
فدای همه بچه های علی
نجف؛آرزوی گدای علی
رسیدی به ایوانطلای علی
بگو یا حسین و بگو یا حسن
▪️
به تو دِین خود را ادا می کنیم
میان بقیعات چهها می کنیم
شبات را شبِ کربلا می کنیم
ضریحی برایت بنا می کنیم
به زیبایی مشهد ما؛حسن
✍️ #بردیا_محمدی
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت درماه رحمت جلوهی توحید آمد
نومیدی از دل رفته و اُمید آمد
ماهِ فَلک نقرهفشانی کرد از شوق
در نیمهی ماه خدا، خورشید آمد
خورشید بر دستان مولا دیدنی بود
از این کرامت شوق زهرا دیدنی بود
این گلشن توحید چشمانداز دارد
چون باغ جنت جلوهای ممتاز دارد
از عرشِ اعلا تا همین باغ بهشتی
جبریل چون پروانهای پرواز دارد
کروبیان در آسمان، آئینه بستند
یک گل به یاد مجتبی بر سینه بستند
آمد به دنیا و سپس یا ربنا گفت
با لهجهی شیرین خود نام خدا گفت
او برخدای خود گواهی داد و دیدند
او اشهدش را زبتدا تا انتها گفت
آری امام است و زخود اعجاز دارد
بر کل خلقت افتخار و ناز دارد
وقتی علی با فاطمه در گفتگو بود
وقتی پیمبر غرق در انوار او بود
جبریل از سوی خداوند جلی گفت
نام حسن زیبندهی این ماه روبود
آری حسن او را خداوند مبین گفت
باید براین حُسن آفرین، صدآفرین گفت
گفتم حسن، عشق تو در دل شعلهور شد
گفتم حسن، حُسن پیمبر جلوهگر شد
گفتم حسن، دل میل سائل بودنش کرد
گفتم حسن، دل تا مدینه رهسپر شد
تو جلوهای از رحمت ربّ رحیمی
من سائلم اما تو مولای کریمی
در راه دین امر تو قانون است مولا
دل برشما شیدا و مفتون است مولا
صُلحت زمینهساز عاشورای عشق است
اسلام برصلح تو مدیون است مولا
فرمان تو جلوهگر از آیات نور است
این صلح، سازش نیست، تدبیر امور است
پیوسته در حُسن عمل تو جلوه کردی
صدبار در جنگ جمل تو جلوه کردی
در کربلا گرچه نبودی، قاسمت بود
در بانگِ احلی من عسل تو جلوه کردی
گلهای باغت را که خیراندیش کردی
دو شیر را نائب مناب خویش کردی
بر لوح هستی خط زرینی به عالَم
احیاگر این مکتب و دینی به عالَم
کلک «وفایی» با خط زر می نویسد
تو افتخار آل یاسینی به عالَم
نیکو شده با مدحت تو حالم امشب
مُهری بزن بر نامهی اعمالم امشب
✍️ #سیدهاشم_وفایی
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت عجیب نیست که دائم سرِ زبان من است
حسن قشنگترین واژه درجهان من است
اگر به گفتن ذکرش همیشه مشغولم
زبان برای همین کار، در دهان من است
همیشه "أشهَدُ أَنّ حسن کریم الله"
پس از "علی ولی الله" در اذان من است
گدای سفرهی او بودهاند اجدادم
همین بزرگترین فخر خاندان من است
به تیرهروزی شبهای خویش مفتخرم
برای اینکه حسن ماه آسمان من است
غم نداری خود را نمیخورم هرگز
چرا که مُهر حسن پای آب و نان من است
مرا به شاعر درگاه او شناختهاند
هزار شکر که در شهر این نشان من است
قبول اگر غزلم در خورِ مقامش نیست
ولی محبت او برتر از توان من است
اگر چه جانِ جهان شد برای ما اما
همیشه گفته حسن جان: حسین، جانِ من است
✍️ #سجاد_روانمرد
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت فقیر آمد سراغش سیر برگشت
سفیهِ ساده با تدبیر برگشت
کرامت خواست سَر بالا بگیرد
حسن را دید و شد تحقیر، برگشت
هزاران حیلهی آل اُمَیّه
برای جنگ، بی تأثیر برگشت
خدا تنها خبر دارد که دستش
کجاها رفت تا شمشیر، برگشت
چه آمد بر سرش در کوچه آن روز
که کودک رفت اما پیر برگشت
مسیر خانه تا مسجد، کم، اما
حسن با مادر خود دیر برگشت
نوشتند او میان کوچه دق کرد
فقط با معجزه، تقدیر برگشت
برای زینب عاشورا شد آغاز
چو تابوت حسن با تیر برگشت
✍️ #نفیسه_سادات_موسوی
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت ای یکه تاز عَرصهٔ «صَبرو رضا» حَسَن
ای چشمه سارچشمهٔ آب «بَقا» حَسَن
نام حَسَن طلیعهٔ صبح سعادَت اَست
خورشیدعشق دَرحرَم «کبریا» حَسَن
بی توکَسی به بَزم سعادَت نمی رَسَد
وی نورچَشم حَضرَت «خیرُالنسا» حَسَن
شام ولادَتت که بهار عبادَت اَست
روکَرده اند بتو خیل «گدا» حَسَن
ماراببَر به شَهرکریمان دیارعشق
رَحمی نُما بحال دل «بینوا» حَسَن
اَیوّب صَبر بندهٔ صَبر خدائی أت
ای تکیه گاه عالَم اَرض و «سَما» حَسَن
صُلح توشُد مُقَدَمَّهٔ نَهضَت حُسین
ای بانی نَهضَت «کَربُبَلا» حَسن
وقتی زَمان آمَدَن مُقتَدا شَوَد
باللّه شَود حاجت دلها «رَوا» حَسن
گفتی برای کَربُبَلا گریه می کنی
ای در دل تو داغ غَم «کَربَلا» حَسَن
چون توکَریم دیدهٔ گَردون نَدیده اَست
حاجت گرفت هَرکه توراخواند «یا» حَسن
تواَزقبیله ای که خداکَرده انتخاب
روز اَزَل به خاطر شاه و «گدا» حَسَن
پیر مُراد ما که بُوَد طفل مَکتَبَت
خوانده تورا امام و وَلیّ «خدا» حَسَن
باغ بهشت بی توبَرایَم جَهَنّم اَست
چونکه بهشت اَزتوگرفته «صَفا» حَسَن
ما را برای گریه بتو آفَریده أند
ماقَبل خلقَت هَمهٔ «اَنبیا» حَسَن
آنجاکه نه زَمین وزمان بودونه مَکان
ما را بَرای نوکَری کَرده «جُدا» حَسَن
آنجا دُعای مادَرتان مُستَجاب شُد
وقتی برای ماگرفت دَست «دُعا» حَسَن
گَرگوشهٔ نگاه بَرمن بی دَست وپا کنی
هَر دَرد بیدَوا شود ز نگاهت «دَوا» حَسَن
دل بَسته ام به مهر تویاصاحبُ الکَرَم
تاکه کنی شَفاعَتَم روز «جَزا» حَسَن
من «خُسرُوانی ام» که به کوی توآمَدَم
چون توکَریم هَستی ومن هَم «گدا» حَسن
خسروی فَر
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت فَرمانروای مُلک قَضا و «قَدَر» حَسَن
مُحتاج یک نگاه تو جنّ و «بَشَر» حَسَن
کُشتی گَرفتَن دو بَرادَر عَجیب بود
عالَم حُسین گُو شد و «خیرُالَبشَر» حسن
با چلچراغ اَشک به معراج میرَوَد
هَر کَس که گریه کرده پای عزاخانه «بَر» حسَن
بایک اشاره خاک سیه را طَلا کُنَد
بَر خاک تیره گَر که کند یک«نَظَر»حَسَن
آئینه دار آیهٔ قالوا بَلا حُسین
هَمچون حُسین پادشَه«بَحر و بَر»حَسَن
عالَم نشَسته بَر سَر خوان کرامَتَش
اَز هَر چه با کرامت است در عالَم تو«سَر حسن»
حَتّی جُزامیان ز دَرَش فیض می بَرَند
گَر که کند ز کوی جُزامی«گُذَر»حَسَن
«حافظ» که فیض بُرده چنان اَزدَم سَحَر
بانی وفیض بخشی صُبح و «سَحَر» حَسَن
در آسمان خلقَت اَگَر خوب بنگَری
خورشید عشق عَلّی و «قَمَر» حَسن
گریه کُن غَریبی بابا بُود حسین
وَ روضه خوان کوچه ودیوار و«دَر» حَسَن
باغ بهشت قَبضَه ای اَز خاک تُربَتَت
اَز باغ خُلد تُربَت تو«خوبتَر» حَسن
شام ولادَتَت که شَب قَدر ما بُوَد
جان علی و فاطمه ما را«بخَر» حَسَن
ماتشنه ایم تشنهٔ شش گوشهٔ حُسین
ما را بیا و کَربُبَلایَت«ببَر»حسن
قُرآن بخوان دوباره به صوت حجازی ات
دل بُرده اَز حُسین صوتت «دگَر» حَسَن
ای رَهنمای موسی عمران به کوه طور
اَز تو شده مَسیح صاحب «اَثَر» حَسَن
با تو خَلیل راهی بُتخانه می شَود
نام تو بُرد و زَد به بُت کین«تَبَر»حَسَن
موسی که رَفت به طور به لُطف تو تکیه کَرد
بااو سُخن گفته خدا اَز «شَجَر» حسَن
ماه مَدینه ای و ز خورشید بَرتَری
ای نوربَخش عالَم جنّ و «بَشَر» حَسَن
راه بهشت را تو نشان داده ای به او
هَرکَس که گَشت با تو دَمی«هَمسَفَر» حَسَن
شاه کَرم توئی و کریمان به پیش تو
چون ذَرهّ اند و اَز همگی«خوبتَر» حَسَن
امشَب بیا و خَطّ اَمانی به ما بده
ای نور چَشم حَضرَت «خیرُ البَشَر» حَسَن
چشم انتظار آمَدَنَت وَقت مُردَنَم
یکدم بیا به روی سَر «مُحتَضَر» حَسَن
این «خُسرَوانی» اَست گدای دَر شُما
ای اَز ضَمیر این دل من با «خَبَر» حَسَن
خسروی فَر