توصيه به ديگران
۰
شنبه ۵ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۳۱
متفاوت‌ترین بنر تسلیت شهدای خدمت در تبریز
اصلا در تاریخ مدیریت شهری و در اتمسفر اجتماعی ایران به ویژه تبریز، دستفروش‌هایی که برای کسب لقمه نانی حلال برای اهل و عیال خود، گرمای تابستان و سرمای زمستان و انواع مشکلات را به جان می خرند تا از دل این کسب و کار غیررسمی؛ اما حلال، تامین معاش کنند، محلی از اعراب در طبقه‌بندی اقتصاد شهری نداشتند؛ اما او در تبریز، ورق را به نفع این قشر شریف و محروم برگرداند تا کسی دیگر جرات برخوردهای زننده با آنان را نداشته باشد.
Share/Save/Bookmark
به گزارش عصر امروز، در غم فراقش، حتی دستفروشان تبریز هم خون گریه می‌کنند، صاحبان کسب و کارهای غیررسمی که تا قبل از آمدنش، کسی هوایشان را نداشت و زمین و زمان، به ویژه برزن‌های شهرداری، اجازه "نطق‌کشیدن" را به آن‌ها نمی‌دادند ...اصلا در تاریخ مدیریت شهری و در اتمسفر اجتماعی ایران به ویژه تبریز، دستفروش هایی که برای کسب لقمه نانی حلال برای اهل و عیال خود، گرمای تابستان و سرمای زمستان و انواع مشکلات را به جان می خرند تا از دل این کسب و کار غیررسمی؛ اما حلال، تامین معاش کنند، محلی از اعراب در طبقه بندی اقتصاد شهری نداشتند؛ اما او در تبریز، ورق را به نفع این قشر شریف و محروم برگرداند تا کسی دیگر جرات برخوردهای زننده با آنان را نداشته باشد.

شهید آل هاشم، در قاموس زعامت معنوی‌اش بر تبریز و استان، حتی به فکر دستفروشان هم بود، وقتی برخوردها و جسارت ها به این قشر از شهروندان توسط عوامل سد معبر و ماموران خدمات شهری شهرداری وقت در شب عید سال ۹۶ رو به فزونی گذاشت و دستفروشان برای استمداد و چاره جویی، به او و بیتش که ملجاء مردم بود، پناه بردند، از تریبون نماز جمعه، در قامت حامی دستفروشان ایستاد و توصیه کرد، در شب عید، کسی با دستفروشان تبریز برخوردی نکند و با تعیین محلی مناسب، اجازه داده شود تا این بخش از اقتصاد شهری و خانوار طبقه محروم فعال باقی بماند.از آن زمان به بعد دیگر اثری از برخوردهای قهری و سخت با دستفروشان تبریز دیده نشد، تک و توک برخوردهای خودسرانه ای هم اگر بود، باز با تذکر و توصیه های ارشادی شهید آل هاشم از بین رفت و تمام شد.

حالا و در غم فراق و شهادت این سید شریف، دستفروشان تبریزی در رثایش بنر تسلیت نصب کرده اند، درست همان منطقه ای که محدوده کسب و کارشان است، در غمش عزادارند.....



بی "تو" این شهر برایم قفسی دلگیر است!

بی یاوری و بی همزبانی، بدترین دردی است که بشر می تواند دچارش شود، چیزی شبیه حبس ابد در اعماق تنهایی و بی کسی، درست مثل حال و روز مردم تبریز و آذربایجان ..."ایجاد علاقه" کرده بود، بهتر بگویم، "یک شهر را "اهلی" خود ساخته بود، "دل" ها، جلد نگاه و خنده های پدرانه اش بودند، اصلا خیابان گردی ها و با مردم بودنش، نوبرانه ای تجربه نشده، برای مردمی بود که در طول دهه ها و ادوار متمادی، "مسوول و کارگزار" حکومتی و دولتی را، تنها از قاب تلویزیون، روزنامه و نهایتا، از دور و درون خودروهای شیشه دودی با اسکورت و محافظ و بادیگاردهایی که به سرعت از خیابان ها عبور می کنند، می دیدند.

تنها تصویر عینی قاطبه مردم از مدیر و مسوول، خاصه مدیری در سطح امام جمعه، در نوبت و انتظار ملاقات عمومی ماندن، برای عرض حال گفتن بود؛ اما او، نه تنها تشریفات دیده شدن و ملاقات شدن را از میان برداشت؛ بلکه در سطحی فراتر، خود به میان مردم کوچه و بازار رفت و با آنان ملاقات کرد تا تفاوتش با همه مشخص شود.

او به واقع، پدر، پشتیبان و امید یک شهر و استان بود، برای همین است که فقدانش، غبار غم بر سر شهر ریخته، خیابان ها را سیاهپوش کرده، همه را به خیابان کشانده، یک استان در رثایش زانوی غم بغل گرفته و برای بدرقه اش، سنگ تمام گذاشته اند.

دیگر این شهر، "بی یاور و یتیم" شده است، دیگر کوچه و خیابان و بازار و سینما و تئاتر و نمایشگاه و نانوایی و خوابگاه دانشجویی و حوزه علمیه و بیمارستان، پادگان و وجب به وجب تبریز، حضور سرزده و بی تکلف او را نخواهد دید، دیگر، فلان نخبه، برگزیده فلان جشنواره، فلان شهروند مستضعف، با تلفن مستقیم پدر معنوی تبریز و آذربایجان غافلگیر و شگفت زده نخواهد شد، دیگر مصلی تبریز، شاهد ساختارشکنی های سید شریف در خطبه های متنوع نماز جمعه نخواهد بود، دیگر کسی به زیبایی و صلابت او، مطالبه گری نخواهد کرد، دیگر، دیگر، دیگر ...سید شریف!، "رفتی و رفتن تو، آتش نهاد بر دل"؛ اما "بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است" ...
مرجع : فارس
کد مطلب : 336060