توصيه به ديگران
۰
شنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۱۰
دستی رسید و جنّتِ ما را خراب کرد // آن آستانِ دفع ِ بلا را خراب کرد
هی چشم می‌چرخانی اما گنبدی نیست // گلدسته‌ای، صحن و سرایی، مرقدی نیست // از نوحه‌خوان و خادم و زائر ردی نیست // یک چندم باب الرضا رفت آمدی نیست
دستی رسید و جنّتِ ما را خراب کرد // آن آستانِ دفع ِ بلا را خراب کرد
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز هشتم شوال مصادف است با سالروز تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام. ضمن عرض تسلیت به ساحت بقیت الله العظم اشعار زیر را تقدیم نگاه شما خوبان می نماییم:



به‌مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع


دستی رسید و جنّتِ ما را خراب کرد
آن آستانِ دفع ِ بلا را خراب کرد

لعنت بر آن کسی که برافراشت کینه را
لعنت بر آنکه حالِ خدا را خراب کرد

یکبار، اصلِ آیه‌ی تطهیر را نخواند
آلوده بود و صحن و سرا را خراب کرد

کعبه دلش شکست همینکه قبیله‌ای_
قبرِ چهار قبله‌نما را خراب کرد

وهابیت ادامه‌ی راهِ سقیفه بود
وقتی بقیع ِ غرقِ صفا را خراب کرد

غصبِ فدک نتیجه‌ی آن می‌شود همین
غصبِ فدک بنایِ وفا را خراب کرد

غصبِ فدک به روزِ دهم، هم نکرد رحم
انداخت نیزه! خاطره‌ها را خراب کرد

پیش پدر چند قدم راه رفت و رفت...
چشم حسود، حال و هوا را خراب کرد

غصبِ فدک به نام علی کینه داشت! پس
سر را شکست و لحنِ صدا را خراب کرد

تیری که عمقِ حنجرِ شهزاده را شکافت
حالِ اذانِ کرب و بلا را خراب کرد

غصبِ فدک رسید به گودالِ قتلگاه
خنجر کشید و نظم ِ قفا را خراب کرد

در شهر شام، غصبِ فدک، خیزران به دست
لب هایِ سَیّدالشُهدا را خراب کرد!
 
✍️ #مرضیه_عاطفی




به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع


مرغ دل پر می‌کشد گاهی مسافر می‌شود
در حریمی که کبوتر نیز شاعر می‌شود

از وفور نورها حیرت مکن غیر از بقیع
چار آیینه کجا با هم مجاور می‌شود

روزگاری خواهد آمد همچو یاقوت کبود
بین مردم تربت این بقعه نادر می‌شود

غربت این روزهایش را نبین، مثل نجف
در جوارش حوزه‌ی علمیه دائر می‌شود

گوش شیطان کر به زودی در مزار فاطمه
مدح مولایم علی ذکر منابر می‌شود

تازه از باب قبولی زیارت زائرش
تا که سیلی می‌خورد آسوده خاطر می‌شود

یک سلام از دور، سهم ما کبوتر‌زاده‌ها
چشم دشمن کور، دل این‌گونه زائر می‌شود

✍️ #سیدمیلاد_حسنی




به‌مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع

سالیانی‌ست ز عاشق شدنم...
به لَب خلق سخن افتاده
بارها گفته‌ام‌ و می‌گویم
دل من دست حسن افتاده

وسط قاب دوچشمان ترم
عکس یک منظره پیداست! بقیع
نیمه‌شب‌ها به نیابت ز حسین
دل من زائر یکجاست.‌..، بقیع

السلام ای حرم بی زائر
السلام ای که غریب وطنی
آی آقا چقدر می‌چسبد
وسط صحن شما سینه‌زنی

دسته‌ها راهی صحنت باشند
نوحه‌خوان‌ها همگی دم بدهند
یکطرف ذکر حسن یا حسن و...
یک‌طرف پاسخ جانم بدهند...

همگی خیره به گنبد باشیم
چشم‌هامان بشود پیمانه
یک‌نفر پرچم یا یا ام بنین...
بزند برروی سقاخانه

حیف، این‌ها همه خواب‌ست و خیال
ظلمت از نور خدا می‌ترسد
دور قبر تو پُر از سرباز است
دشمن از اسم شما می‌ترسد

یک نفر خون جگر می‌خورد و‌..
یک نفر گریه و‌ نجوا دارد
جامه‌ی خاکی زائرهایت...
ارث از چادر زهرا دارد...

چادری که شرف عصمت بود
در کشاکش ز سر ماه افتاد
فاطمه در وسط آتش و دود
پشت در بود که ناگاه افتاد

دست مولا به طناب افتاد و...
دست بی بی ز غلاف افتاده...
میخ نامرد! چه کردی آخر..
بین‌ پهلوش شکاف افتاده..

✍️ #سیدپوریا_هاشمی




به‌مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع


دلم امشب به مجلس روضه
خسته و بي قرار می‌آيد
يك كبوتر شده و از سمتِ
حرمي پر غبار می‌آيد
 
 گرد غربت نشسته بر روی
پر و بال كبوترانه‌ی دل
مي‌چكد لاله لاله اشكِ درد
امشب از خلوت شبانه‌ی دل
 
با من اي دل بگو كجا رفتی
كه پُر از ماتم و شراره شدی
تو چه ديدی در آن ديار غريب
كه شكستی و پاره پاره شدی
 
گفت رفتم به سرزميني كه
عطر اندوه و بغض و ماتم داشت
خاک آنجا هميشه دل‌گير و
آسمانش هميشه شبنم داشت
 
به خدا رنگ خاک می‌گيرد
پر و بال كبوتران بقيع
روزها هم هميشه در آن‌جا
آفتاب‌ست سايه‌بان بقيع
 
نه حرم، نه رواق، نه گنبد
نه ضريح و نه صحن و گلدسته
هست آنجا مزار خاكیِّ
چار مرد غريب و دل خسته
 
در نواحی نوحه و ناله
شعله‌ی بی‌كرانه‌ای دارد
نه فقط قبر چار مرد غريب
بانوی بی نشانه‌ای دارد
 
اين زمين دل شكسته از آهِ
غربت و ناله‌های مادر بود
هم‌دمِ اشک‌های مادرمان
يك بغل لاله‌های پرپر بود
 
و در اين باغ، آتشِ سرخی
در دل سبز ياسمن گل كرد
شعله‌ی زهرِ كينه‌ها بينِ
جگر پاره‌ی حسن گل كرد
 
چند روزی گذشت و خاکِ بقيع
عطر غم‌ناکِ اشك و ناله گرفت
و به دست همان كمان‌داران
بدن ياس، رنگ لاله گرفت
 
اين زمين يك زمين ساده كه نيست
اين زمين خاک غُربت‌آباد است
اين زمين، دل‌شكسته‌ی داغِ
گريه هاي  امام سجاد است
 
این زمین از تبار شیون و آه
هر سحر، هر سپیده زائر داشت
آسمانی پر غروب و غم از
روضه‌های امام باقر داشت
 
خاک‌های غريب اين صحرا
روزگاري تب شقايق داشت
تا سحر در كبود چشمانش
اشک سرخ امام صادق داشت
 
اين زمين يك زمين ساده كه نيست
باغي از داغ لاله و ياس است
در تبِ ناله‌های محزونِ
مادر بي قرار عباس است
 
در حوالي اين ديار غريب
از غم يار آشنا می‌خواند
در مدينه كنار خاكِ بقيع
روضهٔ سرخ كربلا می‌خواند

✍️ #یوسف_رحیمی



به‌مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع


هی چشم می‌چرخانی اما گنبدی نیست
گلدسته‌ای، صحن و سرایی، مرقدی نیست
از نوحه‌خوان و خادم و زائر ردی نیست
یک چندم باب الرضا رفت آمدی نیست
 
زائر ندارد قدر انگشتان یک دست
آقای ما این‌گونه تنها و غریب‌ست

خوابیدم و در خواب سقاخانه دیدم
صحن و سرا و گنبدی شاهانه دیدم
دور و برش شمع و گل و پروانه دیدم
برخاستم از خواب یک ویرانه دیدم

ای کاش قبر خاکی‌اش تعمیر می‌شد
ای کاش خوابم زودتر تعبیر می‌شد

ای کاش او هم مرقد و صحن و سرا داشت
ای کاش یک گلدسته و گنبد طلا داشت
ای کاش دنیایی شبیه کربلا داشت
یا لااقل قدری برای گریه جا داشت

ای به فدای غربتش جان و تن من
یک شمع حتی بر مزارش نیست روشن

جانم فدای او که غم بسیار دیده
در کوچه‌ها با مادرش آزار دیده
آثار خون را بر در و دیوار دیده
هی داغ پشتِ داغ از مسمار دیده

من شک ندارم مجتبی در کوچه جان داد
تا دید مادر پشت در از پای افتاد

جانم به قربانش که غم شد لشکر او
در اوج غربت قاتلش شد همسر او
ای شیعیان شد تیرباران پیکر‌ او
مِن‌ بعد، وای از حال زار خواهر او

در زوزه‌ی سگ‌ها صدای شیر گُم شد
آن‌قدر تیر آمد که روی تیر گم شد

اما خدا را شکر این آقا کفن داشت
یک تکه چوبِ تیرخورده روی تن داشت
هنگام تشییع جنازه یک بدن داشت
یا لااقل هنگام رفتن پیرهن داشت
وقت کفن دور و برش اقوام بودند
در کربلا اما فقط احشام بودند

غصه نخور آقا که غم می‌بازد آخر
مظلوم بر ظلم و ستم می‌تازد آخر
دنیا به آل فاطمه می‌نازد آخر
شیعه برای تو حرم می‌سازد آخر

من شک ندارم مقصد این راه نور است
ای همسفر برخیز ایام ظهور است

✍️ #محمود_یوسفی



به‌مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع


گلویم خشک از بغض‌ست و چشمانم ز باران، تَر
پریشان‌ست احوال من از حالی پریشان‌تر

مزار جانشینیان نبی را بی نشان کردند
و می‌دانند خود را از مسلمانان مسلمان‌تر

گمان ذره‌ها خاموشی خورشید بود اما
نفهمیدند بیش از پیش می‌گردی فروزان‌تر

ولی می‌بینم این بدکارها از کار خود روزی
پشیمانند این دنیا و آن دنیا پشیمان‌تر

دلت آرامگاه پنج جنت آفرین باشد
بهشتی را ندیدم از بهشت تو گلستان‌تر

تو را قدری نهان‌ست ای زمینِ خاکیِ یثرب
ولیکن در وجود خاکی‌ات قدری‌ست پنهان‌تر

رسیده زائری بی جان که جان گیرد ز دیدارت
چه می‌بیند که برمی‌گردد از پیش تو بی‌جان‌تر

تو می‌باری به حال زائر و زائر به حال تو
تو از دل می‌شوی ویران‌تر و دل از تو ویران‌تر

برایت خواب‌ها دیدیم، روزی آستانت را
بنا خواهیم کرد از طوس هم حتی چراغان‌تر

✍️ #محمدعلي_بياباني

 


به‌مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع


فرق دارد جلوه‌اش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم

کل معصومین مُعزُّالمؤمنین در عالم‌اند
قبرشان قبله‌ست حالا بی‌حرم یا با حرم

یک حرم در زینبیه، یک حرم در شهر قم
یک طرف زائر فراوان، یک طرف تنها حرم...

اوج غربت در کدامین داغ معنا می‌شود
این که شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟

فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگِ قبر
خادم فرزند او دارد در این دنیا حرم...

در مدینه کاخ‌ها با خاک یکسان می‌شوند
بعد از آن، از دور چون دُرّ می‌شود پیدا حرم

گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست
داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم

یک سوی زینب حرم، یک سوی دیگر قتلگاه
پیر شد در رفت و آمدهای مقتل تا حرم

ناله می‌زد مادری با اشک، واویلا حسین
ناله می‌زد خواهری با اشک، واویلا حرم

✍️ #علی_ذوالقدر
کد مطلب : 323505