به گزارش
سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز؛ چهارم شعبان المعظم مصادف است با سالروز ولادت یَل ام البنین، علمـدار وفادار حسین ابن علی علیهم السلام، سید و سالار انصار ابی عبدالله علیه السلام، گل بوتراب، حضرت ابالفضل العباس علیه السلام.
ضمن تبریک و تهنیت به ساحت مقدس مولی و مقتدایمان بقیت الله العظم ارواحناه فداه و نایب بر حقش و شما عزیزان اشعار زیر را تقدیم نگاه مهربانتان می نماییم:
ولادت #حضرت_عباس _ علیه السلام جبریل آمده خبر داده
به همه مژده سحر داده
خبر از فیض مستمر داده
نغمه ای عاشقانه سر داده
که خدا رزق بیشتر داده
(نخل ام البنین ثمر داده)
نسل عشق است و پا به پای ادب
مادرش هم شده خدای ادب
روشنی بخش کوچه های ادب
(پسر کعبه) نا خدای ادب
ماه شب های عشق آمده است
پاسدار دمشق آمده است
هر کسی بوسه از لبش می چید
در نگاهش حسین را می دید
بغل شاه لافتی که رسید
دست و بازوش را علی بوسید
مادرش گفت او فدای حسین
پسرم نذر بچه های حسین
عبد صالح شد و خدایی شد
بس که مشغول دلربایی شد
روی خورشید از او طلایی شد
سبک جنگش که مجتبایی شد
با حسن گشت و عاقبت یل شد
کسب بازار عشق مختل شد
خطبه ای خوانده در سفر با عشق
از کلامش رسیده ام تا عشق
پای وعظش نشسته حالا عشق
عشق هم داد میزند: یا... عشق!
باب نه، نه، نه، که بیت حاجاتی
تو مفاتیحی از مناجاتی
بیکرانی شبیه دریایی
خوش قد و قامتی و بالایی
قبله گاه هزار لیلایی
در نمازت عجیب شیدایی
درس غیرت به آب میدادی
آب را پیچ و تاب میدادی
جرعه جرعه حیات می ریزد
یک نظر... کائنات می ریزد
پای مشکت فرات می ریزد
از نگاهت صفات می ریزد
باد و باران مسخّرت هستند
جمله سرباز لشگرت هستند
تو که بازوی حیدری داری
وای اگر تیغ و نیزه برداری
نیزه را توی خال می کاری
تو تگرگی که سخت میباری
دشمنان از تو سخت میترسند
پیش تو مثل بید میلرزند
یاعلی یاعلی رجز خواندی
جای شمشیر چشم چرخاندی
خیل سگ های کوفه را راندی
برنگشتی و علقمه ماندی
خواستی از همه جدا بشوی
منشی صحن کربلا بشوی
روز آخر رسیده... بیماری
حال عشق و تب سفر داری
توی خیمه نگاه تر داری
می روی تا که مشک برداری
جای دستت دو بال میخواهی
رخصت اتصال میخواهی
بر تن تو برو بیا شده است
جای شمشیر و نیزه ها شده است
دشمن تو چه بی حیا شده است
قصد اصلیش خیمه ها شده است
فصل عشق و جنون سرازیر است
از نگاه تو خون سرازیر است
🔸شاعر: #ایمان_کریمی
ولادت #حضرت_عباس _ علیه السلام نیست کم مادر، که در عالم پسر دارد
جای آن، امالبنین قرص قمر دارد
در میان هاشمیها، شاخ شمشاد است
از جوانی، در کنار پیر و استاد است
هم معلم، هم پدر، وقتی علی باشد
آن پسر باید که یک همچون یلی باشد
کم در این عالم، به غیر از او برادر نیست
هست، از عباس اما، باوفاتر نیست
او نه تنها برده با نامش، دل ما را
عاشق خود کرده حتی، ارمنیها را
این جهان کوچکتر از درک مقام اوست
این که عالم دید، یک مو، از مرام اوست
در جوانمردی، جوانمردی نظیرش نیست
هیچکس چون او، علمدار امیرش نیست
عشق مثل عقل، حیران مقامش بود
این برادر، کاشف الکرب امامش بود
کیست این ساقی؟ که گشته عالمی مستش
او که زد دست خدا هم، بوسه بر دستش
او نمینوشد، از آبی که به لب دارد
چون که یکجا، قد یک عالم، ادب دارد
عشق اگر دارد بهایی، آبرویش اوست
یوسف زهرا، بنازد که عمویش اوست
بر لب مستان عالم، یا اباالفضل است
خوش به حال آن دلی که با اباالفضل است
🔸شاعر: #قاسم_صرافان
ولادت #حضرت_عباس _ علیه السلام زبانزد همه خوبان عالمی عباس
اگر غلط نکنم اسم اعظمی عباس
برای شاه شهیدان تو کاشف الکربی
که مانع محن و رافع غمی عباس
سرت گرفته به زانو به کربلا زهرا
که پیش او تو یکی بس مکرمی عباس
نظر به صورت ناموس کبریا کردی
قسم به عصمت زهرا که محرمی عباس
به رتبه ی تو شهیدان تمام غبطه خورند
چرا که تاج شهیدان عالمی عباس
کسی ندید برای حسین پشت و پناه
که از تو شیر خدا ساخت ضیغمی عباس
اگر هلال محرم به نیمه کامل شد
تو ماه کامل ماه محرمی عباس
اگر که مرده بود زنده میشود بی شک
نفس به صورت هر کس که میدمی عباس
تمام اهل حرم چشم شان به دست تو بود
که ساقی همه از نهر علقمی عباس
عجیب نیست امید حرم شدی زیرا
تو قرص ماه در آن روز مظلمی عباس
به زیر آنهمه باری که روی دوش تو بود
به ابروان تو نیاورده ای خمی عباس
ایا منادی انی احامی عن دینی
که در رکاب امامت مصممی عباس
خدا قلم کند آن دست بی مروت را
که زد به دست تو شمشیر محکمی عباس
به روضه ی شهدا بعد سیدالشهدا
تو در مقام مصیبت مقدمی عباس
نگفته بود که پشتم شکست اما گفت
حسین دید چو بی دست و پرچمی عباس
همینکه رفت و حرم بی تو شاه دین برگشت
نشست بر دل زینب چه ماتمی عباس
از آنچه بر سرت آمد خدا خبر دارد
هنوز راز مگوی محرمی عباس
ز قبر کوچک تو با کسی نگفت حسین
هنوز راز مگوی محرمی عباس
خدا به نام تو کم عزتی نبخشیده است
چه میشود که ببخشی به ما کمی عباس
مسیح هر چه سرود از تو کم سروده هنوز
که در تمام فضائل مسلمی عباس
ازین دو چشم که دارم چه طرف بربندم
که من بمردم و رویت ندیدمی عباس
🔸شاعر: #مرتضی_جام_آبادی
ولادت #حضرت_عباس _ علیه السلام ای دست طلب بسته به دامان اباالفضل
بسپار دل خویش به دستان اباالفضل
سر میرود از خاطرهها عطر گل یاس
هر جا بدمد عطر گلستان اباالفضل
امواج عجیبیست در این دشت عطشنوش
گیسوی دلاویز و پریشان اباالفضل
هر حلقهی آن زلف پر است از دل پر خون
در بند و رها گشتهی درمان اباالفضل
دلداده و جانداده و سرداده و سرمست
این است فقط حال محبان اباالفضل
شب مُردم و در صبح جنون زنده شدم باز
عشق است و سحرخیزی یاران اباالفضل
"بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است "
این رزق حلالیست ز دستان اباالفضل
میگریم و میمیرم و سر میکشم از خاک
هر لحظه منم گوش به فرمان اباالفضل
این دل که چنان شمع پر از سوز و گداز است
شرمنده شد از دیدهی گریان اباالفضل
بسیار گدا شاه شد از دست کریمش
دریای عطا سفرهی احسان اباالفضل
یارا برسان منتقم خون خدا را
یارا بگشا این گره را جان اباالفضل
🔸شاعر: #محمد_حسین_صفاریان
ولادت #حضرت_عباس _ علیه السلام حیدری در خانه ی حیدر به دنیا آمده
یا که امشب حمزه ای دیگر به دنیا آمده
لرزه افتاده به جان دشمنان اهل بیت
حامی اولاد پیغمبر به دنیا آمده
ای فدائیان دربار حسین و مجتبی
چشمتان روشن که سر لشکر به دنیا آمده
رفت دوران سراب و عالمی سیراب شد
تشنگان سقای آب آور به دنیا آمده
درد بی درمان ندارد جا به عالم بعد ازین
سر پناه سائل این در به دنیا آمده
ای پریشان , ای گرسنه , ای گرفتار , ای فقیر
آمده باب الحوائج , هر چه می خواهی بگیر
السلام ای زاده ی آزاده ام البنین
ای مسیح سفره های ساده ی ام البنین
چشم وا کردی به دنیا عاقبت شد مستجاب
آن دعاهای سر سجاده های ام البنین
روز میلادت علی آن قدر از تو گفت که
شد زمین و آسمان دلداه ام البنین
عالمی را مست کردی ساقی مشکل گشا
بس که گشتی مست مست از باده ام البنین
مستجاب الدعوه بودن روزی ما نیز شد
تا به تو گفتیم , آقازاده ام البنین
دشمنت هم دست خالی برنگشته از درت
هر چه خوبی می رسد لطف تو هست و مادرت
تو که هستی ؟ که علی زد بوسه بر دستان تو
تا ابد هم اولیا هم انبیا حیران تو
ما چه باید وقت ابراز ارادت رو کنیم
گفته وقتی که امامت , 《جان من قربان تو》
تو چه کردی مرزها را عالم عشقت شکست
تو چه کردی ارمنی شد بی سر و سامان تو
می زند تا روز محشر هر فرشته بوسه بر
دست هر کس که گره خورده است بر دامان تو
بین عالم هر کسی را بهر کاری ساختند
تو بلاگردان زینب من بلا گردان تو
ای ابالغوث , ای ابالقربه , امیر علقمه
من تو را دارم فقط , پس بی نیازم از همه
ای ستون کربلا , ای قرص مهتاب حسین
حضرت صاحب علم , ای یار نایاب حسین
آن قدَر نزد امامت تو ادب کردی شدی
از همه محبوب تر در بین اصحاب حسین
ای کسی که کاشف الکرب امامت می شوی
نام زیبای تو گشته نقش محراب حسین
با نگاهی هر که را خواهی حسینی می کنی
بعد زینب نیست کس مثل تو بی تاب حسین
ای خداوند کرم با تو رفاقت کرده است
هر که نوشیده در عالم از می ناب حسین
اعتقادم این بُوَد فردا که روز محشر است
غم ندارد در دلش هر کس ابالفضلی تر است
ای که لب تشنه ترین سقای این دنیا شدی
با همه نیروت حامی بنی الزهرا شدی
تا قیامت داده ای درس ادب بر شیعیان
تو سپهسالار لشکر بودی و سقا شدی
ای حلالت شیر مادر ! پهلوان با وفا
آخرین ساعات هم گریه کن آقا شدی
بشکند دستی که پاره پاره کرده مشک را
از همه شرمنده تر در روز عاشورا شدی
فکر فرداهای زینب عاقبت جانت گرفت
تو همانی که کفیل زینب کبری شدی
تا خبر پیچید افتاده عموی خیمه ها
حرمله با لشکرش آمد به سوی خیمه ها
محمد حسین رحیمیان