توصيه به ديگران
۰
جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۲۷
در جوانی پیر شد آقا جوادإبن رضا(ع) // زجرها میدید و دیگر طاقتِ رنجش نداشت
جز عطش جز درد جز آتش بجز ماتم نداشت // آه، زهرِ ام‌فضل از زهرِ جعده کم نداشت // مجتبای دیگری در حجره‌ای اُفتاده بود // غیر وا اُما خدایا سینه‌اش مرهم نداشت
در جوانی پیر شد آقا جوادإبن رضا(ع) // زجرها میدید و دیگر طاقتِ رنجش نداشت
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز؛ آخر ماه ذی القعده مصادف است با سالروز شهادت ابن الرضا حضر جواد الائمه علیهم السلام.

ضمن تسلیت این روز به محضر امام رئوف و سلطان طوس حضرت علی ابن موسی الرضا علیهما السلام اشعار زیر را تقدیم نگاه خوبتان می نماییم:





#شهادت #امام_جواد_علیه‌_السلام


همسرش با مهربانی هایِ او سازش نداشت
لحظه ای حتی میان خانه آرامش نداشت

برده بود ارث از پدر یک رأفتِ دلخواه را
حیفِ آن قلبی که ایمن بود و آلایش نداشت

در جوانی پیر شد آقا جوادإبن رضا(ع)
زجرها میدید و دیگر طاقتِ رنجش نداشت

جودِ مطلق شد گرفتارِ خساست-زاده که
بُخل و کینه داشت اما دستِ پُر بخشش نداشت

شد برایش قاتلِ جانی شریکِ زندگی
آن شریکِ زندگی که ذره ای ارزش نداشت

ذاتِ امّ الفضل(لع) با خورشید در جنجال بود
عینِ ظلمت بود و چشم ِ دیدنِ تابش نداشت

زهر را آخر به خوردش داد و میزد قهقهه
پشتِ در شد هلهله! فتنه گری کاهش نداشت

سرفه ها میشد نفسگیر از گلویش تا جگر-
سوخت آری هیچ زهری اینقدَر سوزش نداشت

بر زمین افتاد و خاکِ حجره دستش را گرفت
چشم هایش خیره ماند و قدرتِ چرخش نداشت

تشنه جان داد و تنش را روی بام انداختند
آسمان مانندِ عاشورا تبِ بارش نداشت

هیچ روزی در بلایا مثل عاشورا که نیست
هیچ روزی مثل عاشورا خدا سنجش نداشت
*
در قساوت! در جدال و قتل؛ آن هم قتلِ صبر
هیچکس مانندِ شمرِ بی حیا(لع) کوشش نداشت

پیکری شد غرقِ در خونِ قفا در قتلگاه
پیکری که طاقتِ ده مرکبِ سرکش نداشت

مانْد عریان؛ روی خاکِ غربت و با گریه رفت...
خواهری که جز خدا از هیچکس خواهش نداشت!

#مرضیه_عاطفی







#شهادت #امام_جواد_علیه‌_السلام



میان حجره خود زار و‌مضطر افتاده.
دوباره همسری از ظلم‌ همسر افتاده

تمام حجره پر از لخته های خون شده است
اگرچه‌ پا شده اما مکرر افتاده

کنیزها همه مشغول رقص و هلهله اند
جوان بی رمقی در برابر افتاده

بس است طشت‌ نکوبید فاطمه اینجاست
کنار جسم‌ پسر باز مادر افتاده

غریب طوس کجایی که پاره ی جگرت
بروی بام غریبانه پرپر افتاده

هزارشکر تنش زیر آفتاب‌ نرفت
به پیکرش پروبال کبوتر افتاده

هزارشکر سرش روی نیزه بند نشد
کسی نگفته تنش بین لشگر افتاده

کسی نگفت زن و بچه اش اسیر شدند
کسی نگفت گلویش به خنجر افتاده

فدای تشنه لبی که لبش ترک‌ میخورد
و در کنار تنش خواهرش کتک میخورد


#سیدپوریا_هاشمی






#شهادت #امام_جواد_علیه‌_السلام



تشنه ی آب و عاطفه هستی
از نگاهت فرات می ریزد
از صدایِ گرفته ات پیداست
عطش از ناله هات می ریزد

نفست بند آمده؛ ای وای
عاقبت زهر کار خود را کرد
عاقبت زهر، زهر خود را ریخت
جامه های عزا تنِ ما کرد

تشنگی سویِ چشمتان را بُرد
سینه ی پُر شراره ای داری
کاش طشت مدینه اینجا بود
جگر پاره پاره ای داری

چقدر چهره ات شکسته شده!
تا بهاری، چرا خزان باشی!؟
به تو اصلاً نمی خورد آقا
که امامِ جوان مان باشی!

گیسوانت چرا سپید شده؟
سن و سالی نداری آقاجان!
دردِ پهلو گرفته ای نکند !؟
که چنین بی قراری آقاجان؟

تک و تنها چه کار خواهی کرد؟
همسرت کاش بی قرارت بود!؟
چقدر خوب می شد آقاجان
لااقل زینبی کنارت بود

باز هم غیرت کبوترها !
سایه بانت شدند ای مظلوم
بال در بالِ هم، سه روز تمام
روضه خوانت شدند ای مظلوم

کاظمینِ تو هر چه باشد، باز
آفتابش به کربلا نرسد
آخر روضه ات کفن داری!
کارت آقا به بوریا نرسد

جای شکرش همیشه می ماند
حرفی از خیزران و سلسله نیست
شکر، در شهر کاظمین شما
خیره چشمی به نام حرمله نیست

#وحید_قاسمی






#شهادت #امام_جواد_علیه‌_السلام


خواهر نداشتی که به جای تو جان دهد
یا گرد و خاک پیرهنت را تکان دهد

از روی خاک حجره سر خاکی تو را
بر دارد و به گوشه دامن مکان دهد

می خواهی آب آب بگویی نمی شود
گیرم که شد ولی چه کسی آبتان دهد؟

چندین کنیز را وسط حجره جمع کرد
می خواست دست و پا زدنت را نشان دهد

بالا نشسته ای و جهان زیر پای توست
وقتش شده گلوی شهیدت اذان دهد

#علی_اکبر_لطیفیان







#شهادت #امام_جواد_علیه‌_السلام



نيش و كنايه هاست كه از يار مي خورم
از دست يار زهر شرر بار مي خورم

اصلا به جنگ و نيزه و لشكر نياز نيست
وقتي ميان خانه ز دلدار مي خورم

دارم ز همسري كه ز من جز صفا نديد
چوب كدام تندي رفتار مي خورم

شعله شود بلند از اين زخم بر جگر
تا آب از دو چشم گهر بار مي خورم

از اين صداي هلهله آزار مي كشم
با جان خسته غصه ي بسيار مي خورم

پهلو شكسته مادر كم سن و سال من
ديگر بيا كه حسرت ديدار مي خورم

#رضا_رسول_زاده







#شهادت #امام_جواد_علیه‌_السلام


جز عطش  جز درد  جز آتش  بجز ماتم نداشت
آه، زهرِ ام‌فضل از زهرِ جعده کم نداشت

مجتبای دیگری در حجره‌ای اُفتاده بود
غیر وا اُما خدایا سینه‌اش مرهم نداشت

 آن حسن دورش شلوغ است از عزیزان این حسن
خواهری حتی برای گریه کردن هم نداشت

ای جوانِ خانه با این زهر پیرت کرده‌اند
ای بهم پیچیده قدتت شانه‌های خم نداشت

واجوادِ فاطمه دارد رضا را می‌کُشد
داغ این است این جوان جز قاتلش محرم نداشت

پشت در کِل می‌کشند و پای می‌کوبند تا...
گم شود  دادش که دیگر  قوتی از سم  نداشت

خوب شد بابای او بالاسرش امروز نیست
خوب شد پیش پدر خون ناله‌ای مبهم نداشت

گرچه بر سینه کشیدندش به سمت پشت بام
جای شُکرش هست دیگر سینه‌ای درهَم نداشت

بوی نان می‌آمد اما دخترک این روزها
چند وعده جای نان جز سیلی محکم نداشت

#حسن_لطفی
کد مطلب : 336405