توصيه به ديگران
۰
شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۱۷
از دکتر لودویگ ارهارد تا دکتر عبدالناصر همتی، هر دو اقتصاددان اما این کجا و آن کجا؟
قدرت در عرصه بین المللی می تواند ناشی از قدرت در عرصه های متفاوت یک کشور باشد که کاملا متاثر از یکدیگر هستند از آن جمله می توان قدرت نظامی ، قدرت اقتصادی و قدرت علمی و تکنولوژی کشورها نام برد.
از دکتر لودویگ ارهارد تا دکتر عبدالناصر همتی، هر دو اقتصاددان اما این کجا و آن کجا؟
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس فرهنگ و جامعه عصر امروز کشور آلمان پس از پایان جنگ جهانی دوم و شکست رایش سوم در ۱۹۴۵ در جنگ مغلوب شد و توسط متفقین اشغال و تقریبا به یک ویرانه بدل گردید. سپس به چهار منطقه تقسیم شد، بریتانیا در شمال غرب، اتحاد جماهیر شوروی در شرق، ایالات متحده در جنوب و فرانسه در جنوب غرب کشوری که از نظر مساحت از استان کرمان کوچکتر است.

اقتصاد آلمان در سال ۱۹۴۸ فقیر و مضمحل شده بود، که دلیل آن تنها به خسارات جنگ مربوط نمی شود. بلکه ناشی از سردرگمی کامل در سیاستگذاری اقتصادی بود.

در ماه ژوئن ۱۹۴۸ یک دگرگونی اقتصادی شگرف در کشور آلمان روی داد ، تقریبا یک شبِ اقتصاد این کشور از رکود به سمت شکوفایی حرکت کرد . بیشتر افتخار برای این تغییر به اقتصاددان آلمانی لودویگ ارهارد داده می شود که بعد ها دومین صدر عظم آلمان گردید.

سی سالز برگر، خبرنگار نیویورک تایمز در جولای ۱۹۴۹ با ارهارد مصاحبه کرد و او با افتخار به این واقعیت اشاره کرد که کیفیت کالاهای آلمانی شروع به افزایش کرده ، اصلاح در نظام پولی و بانکی و مرتفع کردن موانع بر سر راه تولید و قیمت ها در حال کاهش است و کیفیت زندگی بهبود یافته است . کشوری که اشغال شده و غرور و عزت ملی زیر پای چکمه های متفقین مضمحل و له شده بود ، با حذف اشخاص و سیاست های نادرست و موانع پیش روی تولید که از زمان اتمام جنگ به مدت سه سال ادامه یافته بود ،  با سرلوحه  قرار دادن سیاست های درست اقتصادی و آمدن لودویگ ارهارد ظرف مدت یک سال دوباره آلمان در مسیر درست پیشرفت و شکوفایی قرار گرفت و به یک ابر  قدرت اقتصادی بزرگ تبدیل گردید.

کشور ژاپن هم با سیاست های دقیق همانند آلمان توانست خود را دوباره به عنوان یک ابر قدرت معرفی کند که امروز ژاپن سومین قدرت بزرگ اقتصادی و پنجمین قدرت نظامی جهان می باشد، کشوری که تنها قربانی بمباران اتمی است و خسارت هنگفت ناشی از جنگ جهانی دوم از جمله پرداخت غرامت به متفقین ، ۸ میلیون کشته و زخمی، نابودی زیر ساخت ها، بیش از ۱۳ میلیون بیکار ، کمبود مواد غذایی تا جایی که افراد برای سیر کردن خود اقدام به فروش دارایی هایشان  کرده بودند، برای کالاهای ضروری بازار سیاه درست شده بود، قیمت ها تا ۶۰ برابر قیمت رسمی دولت بالا رفته بود، در مورد برنج این رقم به ۱۵۰ برابر نیز می رسید. علی رغم کمبود منابع و ذخایر فسیلی و نبود پهنه سرزمینی گسترده، با جمعیت حدود سه برابر ایران توانست به یک ابر قدرت اقتصادی و نظامی تبدیل بشود که خود تاییدی بر عدم وجود بن بست اقتصادی در کشور ماست‌.

قدرت در عرصه بین المللی می تواند ناشی از قدرت در عرصه های متفاوت یک کشور باشد که کاملا متاثر از یکدیگر هستند از آن جمله می توان قدرت نظامی ، قدرت اقتصادی و قدرت علمی و تکنولوژی کشورها نام برد. یعنی کشوری با داشتن چنین قدرت هایی در عرصه بین المللی نیز دارای قدرت محسوب می شود. برخی از صاحب نظران  قدرت نظامی را شکل نهایی قدرت در عرصه بین المللی ارزیابی می کنند اما تبدیل شدن به قدرت نظامی قطعاً به شدت به داشتن اقتصادی شکوفا نیازمند است.

در نهایت اگر کشور های آلمان و ژاپن چشم به دست کشورهای بیگانه دوخته بودند و به دنبال سیاست های آنها می رفتند ، امروز به یک ابر قدرت تبدیل نشده بودند و از سایر کشور ها سبقت نمی گرفتند .

خدا آن ملتی را سروری داد که تقدیر ش به دست خویش بنوشت
با آن ملت سر و کاری ندارد که دهقانش برای دیگری کشت

خاورمیانه در طول تاریخ همیشه برای کشور های غربی مورد توجه خاص بوده است. خاورمیانه حلقه اتصال سه قاره آفریقا، آسیا و اروپا می باشد و قطب اصلی تولید نفت در سطح جهان است. غرب بعد از تجربه تلخ بحران نفتی به عبارتی شوک نفتی که توسط اعضای اوپیک اعمال گردید که پیامدهایی جبران ناپذیری برای کشور های غربی به دنبال داشت که از جمله چهار برابر شدن قیمت نفت، رکود بیشتر بخش های جهان غربی، صف های عریض و طویل ماشین ها در پمپ بنزین ها و نرخ تورم به بیش از ۲۴ ٪ رسید و دست آخر ریختن هیمنه غرب و وابستگی شدیدشان به منابع نفتی آنها را تا مرز فروپاشی اقتصادی رسانید. از سر گذراندن این تجربیات ناخوشایند برای غرب سبب شده است که خاورمیانه همیشه دست خوش ناآرامی و جنگ و خونریزی باشد و غربی ها همیشه از این شلوغی ها سوء استفاده کرده و با دخالت در امور کشور های منطقه به بهانه های واهی گوناگون ذخایر و منابع با ارزش آنها را چپاول می کنند.

ایران قلب خاورمیانه و مروارید منطقه است که از چشم طمع جوامع غربی پنهان نمانده است . در سال های پس از انقلاب با تحمیل جنگ و اعمال تحریم های ظالمانه توسط دُوَل غربی مواجه و تا به امروز ایستادگی کرده است و هیچ گاه از رشد و توسعه باز نمانده است، ولی در طول این هشت سال گذشته کشور با چالش های جدی در خصوص راه اندازی موتور اقتصاد و چرخ تولید و حفظ ارزش داخلی و خارجی پول ملی مواجه بوده است. اگر تمام کشورهای جهان به کشورهای فقیر بدل شوند هشت سال، زمان مناسب و کافی است برای اینکه دوباره ساخته و ثروتمند شوند چه برسد به میهن عزیزمان ایران با این همه منابع و نعمت های بی پایان .  ولی ناگفته نماند که سوء مدیریت از خیانت بدتر است....

یکی از عوامل پیشرفت اقتصادی یک کشور مقتدر در گرو نهادها و سازمان هائی است که مستقیماً ارزش پول رایج کشور را نسبت به ارزهای قدرتمند جهان تضمین می کنند در صورت ضعف در اینگونه نهادها ارزش پول ملی روز به روز سقوط می کند ، ارزهای معتبر دنیا با سلطه جوئی های امپریالیستی مخصوصاً سطوح متوسط و فقیر جامعه را تحت فشار شدید اقتصادی قرار می دهند و آنها را نسبت به اصول سیاسی کشور خود دلسرد و ناامید می کنند ، مخصوصاً در عصر حاضر که سکولاریته امریکا جهان را تهدید اقتصادی می کند.

مهمترین عاملی که ایران را با رشد تورم و گرانی و بیکاری مواجه ساخته است ، سیاست های نادرست اخیر دولت در خصوص رفع موانع تولید خاصه سیاست های اشتباه و غیر علمی عبدالناصر همتی از ابتداء  دوران تصدی گری در بانک مرکزی از سه سال گذشته تا به امروز  بوده است که در نهایت منجر به رشد تورم غیر عادی بی سابقه و عدم حفظ ارزش پول ملی و تنظیم نظام پولی و اعتباری کشور شده است.

در پایان این مطلب می گوییم که هم وطنان عزیز در انتخابات پیش رو فریب نخوردید، بوی نیرنگ می آید، همتی، روحانی دیگر است.

جمعی از اقتصاددانان
کد مطلب : 298601