به گزارش
سرویس فرهنگ و جامعه عصر امروز در این سالهای اخیر یکی از مشکلات جامعهی کنونی کشور ایران اسلامی، مسئلهی بحران جمعیتی ایران است. این روزها کشور عزیزمان از این بابت در جایگاه خوبی قرار نگرفته است و باید هر چه سریعتر با فکری اساسی از این حالت بحرانی خارج شود. مشاهدهی آمارها و گزارشات جمعیتی ایران که حکایت از بحران دارد، ما را بر این امر اجبار میکند که در حد توان خود برای علتشناسی و سپس ارائهی راهکارهای مناسب برای خروج از بنبستها اقدام نماییم.
در اعتراف به این مسئله که ما در دو سه دههی گذشته راه را اشتباه رفتهایم یا لااقل در حرکتمان در مسیر کنترل جمعیت زیادهروی کردهایم کسی تردیدی ندارد. بالاترین سخن را در این زمینه از رهبر حکیم و فرزانهی انقلاب اسلامی بیان میکنیم آنجا که میفرمایند: «یکی از خطاهایی که خود ما کردیم - بنده خودم هم در این خطا سهیمم - این مسئلهی تحدید نسل از اواسط دههی ۷۰ به این طرف باید متوقف میشد. البته اوّلی که سیاست تحدید نسل اتخاذ شد، خوب بود، لازم بود، لیکن از اواسط دههی ۷۰ باید متوقف میشد. این را متوقف نکردیم؛ این اشتباه بود. عرض کردم؛ مسئولین کشور در این اشتباه سهیماند، خود بندهی حقیر هم در این اشتباه سهیمم. این را خدای متعال و تاریخ باید بر ما ببخشد.»[1]
در ماجرای کنترل جمعیت به جز بررسی مشکلات میدانی که توسط مسئولان وقت صورت گرفته است که ما در سالهای آینده قادر به دادن خدمات به جمعیت جوان کشور نیستیم باید مسئلهی دیگری را نیز مطرح نمود و آن سیاستهای بینالمللی کنترل جمعیت است که توسط رابرت مک نامارا – وزیر جنگ آمریکا در دوران کندی و جانسون- که به قصاب ویتنام معروف است برای اولین بار تحت عنوان «پروژه تحدید نسل جهانی»، مطرح شد که با تشکیل «دپارتمان پروژههای جمعیتی» در بانک جهانی به سازوکار خود رسمیت بخشید. وقتی کنکاش بیشتری در علت این اقدامات انجام میدهیم به نکات جالبی خصوصاً درباره کشورهای اسلامی دست مییابیم که این سیاستها ذیل آن عقاید قرار میگیرند.
«"ساموئل هانتینگتون" در بخشی از مصاحبه خود درباره تمدن اسلام و چین و چالش آنها با تمدن غرب، با اشاره به نقش روزافزون مسلمانان گفت: تمدن اسلام تمدنی است که چالش آن تا حدودی متفاوت از دیگر چالشهاست. چرا که این تمدن اساساً ریشه در نوعی پویایی جمعیت دارد. رشد بالای زادوولد که در اکثر کشورهای اسلامی شاهد آن هستیم این چالش را متفاوت کرده است. امروزه بیش از 20 درصد جمعیت جهان اسلام را جوانان 15 تا 25 ساله تشکیل دادهاند. تحلیلگران غربی هراسناک، جمعیت جوان کشورهای اسلامی را تحلیل میکنند. در شرایط فعلی موازنه جمعیت جوان و تحصیلکرده جهان، به نفع کشورهای اسلامی رقم میخورد. از سوی دیگر همین جمعیت جوان و آگاه است که انرژی خود را صرف دفاع و حمایت از کشور و نوامیس خود و باطل ساختن توطئههای قدرتهای استکباری میکند. به همین دلیل این جمعیت، خطر بزرگی بر سر راه اهداف آنها محسوب میشود.»[2]
بنابراین در دنیای غرب، تحدید نسل و توسعهی سیاستهای کلی جمعیتی مبتنی بر اهداف استعمارگرایانه سیاستمداران غربی پیش میرود و به شکلی کاملاً روشن در مقابل اسلام و ذات آزادیبخش آن میایستد و انسان را اسیر و ضعیف میخواهد، اما در سمت مقابل به شکلی اعجابآور برخی اوقات دیده شده است که بهصورت ناخواسته استدلالهای دینی در سالهای اخیر در خدمت همین نگاه استعمارگرایانه قرار گرفته است و در دام مکر و حیلهی آن سیاستها گرفتار شده است. این همان نقطهی عطفی است که باید به آن پرداخته شود تا با تصحیح آن، مسیر به اشتباه رفته را بازگردیم و مسیر درست را مجدداً انتخاب نماییم.
اگر هدف اصلی از خلقت انسان عبودیت، بندگی و رسیدن به خدا باشد باید مسئلهی توالد که در ادامهی مسیر خلقت قرار دارد نیز در همین ساحت معنا و تفسیر شود. اگر ما بگوییم در مسئلهی توالد و فرزندآوری فینفسه مطلوبیت و عدم مطلوبیت معنا ندارد، باید قبول کنیم که این مطلوبیت و عدم مطلوبیت را میتواند از همان هدف خلقت دریافت کند؛ به این بیان که تا زمانی که در این مسیر بتوان آن را تفسیر کرد باید باشد و اگر نتوان تفسیر توحیدی برای آن ارائه داد از مطلوبیت خود بیفتند و نامطلوب شود.
در سالهای گذشته کلماتی بر زبان برخی محققان جاری شد که حتی اگر کلمهی حقی بود، از آن ناخواسته ارادهی باطل شد. کسانی در خارج از این مرزها با بیان این استدلالها خوشحال شدند و وضع کنونی ما در بحث بحران جمعیتی همین وضعیتی شده است که ما آن را ملاحظه میکنیم.
در مقالهای در راستای «سیاستهای کنترل جمعیتی کشور» که برگرفته از سیاستهای کنترل جمعیت بینالمللی است اینگونه بیان میشود که: «در بررسى آیات و حتى روایاتى که پس از این به آنها خواهیم پرداخت، به این نتیجه میرسیم که قرآن کریم، نه تنها دعوتى به افزایش شمار فرزندان ندارد، بلکه بههیچروی، ستایشى هم از آن نکرده است. آنچه از تفاخر و پشتگرمی به فرزندان، در آن دیده میشود، سخن جاهلانه گروههای غیرتوحیدی است که بهعنوان نفى چنین دیدگاههایی و فرهنگسازی توحیدى، در آیات الهى بازتاب یافته است.»[4]
این مطلب با احادیث متعددی که در راستای تشویق به فرزندآوری است همخوانی ندارد. رسول خدا فرمود: «أَكْثِرُوا الْوَلَدَ أُكَاثِرْ بِكُمُ الْأُمَمَ غَدا؛[4] بر تعداد فرزندان بیفزایید تا در روز قیامت به فزونی شما بر امتها تفاخر کنم.»
برای حل این تعارض باید به سراغ قواعد کلیتر رفت که در اینجا همان هدف فرزندآوری را باید مطرح نمود که هدف چیست و با اقدام به ازدیاد نسل چه خدمت و یا آسیبی به حاکمیت اسلام وارد میشود و ماجرای سعادت انسان در این اتفاق کجای کار را میگیرد نه اینکه خدایناکرده با استدلالها و استنادهای قرآنی و روایی، ما به اثبات قواعد کلی نظام سلطه درزمینهی فرزندآوری و ازدیاد نسل بپردازیم.
نویسنده: مصطفی راهی
پی نوشت
1.بیانات در اجتماع بزرگ مردم بجنورد ۱۳۹۱/۰۷/۱۹.
2.مقاله: «سیاستهای کنترل جمعیت؛ اهداف و نتایج»، مجله حوراء، فروردین و اردیبهشت 1386، شماره 24. برگرفته از: سیاحت غرب، شماره 32، ص 8.
3.مقاله: «اسلام و ساماندهی جمعیت»، حسن رهبری، مجله تخصصی فقه، دوره 9، شماره 34-33، پاییز1381، صفحه 9-100.
4.الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى، علیاکبر، آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، ج 6، ص 2، چاپ چهارم، تهران، 1407هـ ق،.