۱
توصيه به ديگران
۰
چهارشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۵۰
توئیتروریسم انگلیسی علیه شهید «نواب صفوی»
برخی روزنامه‌های انگلیسی بعد از شهادت شهید نواب صفوی این تیتر را زدند که "نواب صفوی مردی که منافع انگلستان را در خاورمیانه به خطر انداخته بود اعدام شد."؛ حامیان منافعان انگلیس در ایران این روزها بار دیگر به فکر انتقام از نواب افتاده‌اند.
توئیتروریسم انگلیسی علیه شهید «نواب صفوی»
Share/Save/Bookmark
به گزارش عصر امروز در روزهای گذشته و به بهانه سالگرد کودتای 28 مرداد، برخی شخصیت‌های وابسته به جریان انحرافی، اقدام به تخریب شخصیت شهید نواب صفوی کرده و رهبر گروه فدائیان اسلام را متهم به تروریسم اسلامی کرده‌اند.
 
یکی از مشاوران سابق محمود احمدی‌نژاد و همچنین یکی از روحانیون وابسته به این جریان در توئیت‌های مختلفی شخصیت مبارزِ نواب صفوی را تخطئه کردند. این ادعاهای داوری در روزهای گذشته مورد استقبال ضد انقلاب قرار گرفت و آنها نیز در پوشش حمایت از دکتر مصدق، به ادعای تروریست بودن نواب صفوی دامن زدند.
 
فارغ از بررسی عملکرد گروه فدائیان اسلام باید دید این ادعاهای توئیتری روزهای گذشته چقدر صحت و سندیت تاریخی دارد و از طرفی آیا تروریست نامیدن یک شخصیت ضداستعماری همچون نواب صفوی عملی خیرخواهانه است؟
 
محورهای مخالفت این افراد با شهید نواب صفوی بیشتر حول سه موضوع می‌چرخد: یکی اعدامهای انقلابی که این گروه انجام دادند و این جریان از اقدامات آنها با عنوان "تروریسم اسلامی" یاد می‌کنند. دوم، مخالفت امام و آیت‌الله بروجردی با نواب صفوی و سوم، همراهی فدائیان با کودتای 28 مرداد!
 
سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی متولد 1303، طلبه‌ای بود که در نجف تحصیل می‌کرد و بعد از اطلاع از نوشته‌های سید احمد کسروی که کتب ادعیه شیعه را آتش زد و مذهبی به نام "پاک دینی" بنیان گذاشت، به تهران آمد تا وی را از این فعالیت‌های ضد اسلامی برحذر بدارد. 
 
گروه فدائیان اسلام در مجموع سه اعدام انقلابی موفق انجام دادند: احمد کسروی، عبدالحسین هژیر و حاجیعلی رزم‌آرا. اگر درنظر بگیریم فدائیان اسلام به‌طور خودسر و از سر شور مذهبی این کار را انجام داده بودند، می‌شد به آنها خرده گرفت و اقدام انقلابی آنها را عامل توسعه خشونت برشمرد اما نواب صفوی برای زدن احمد کسروی که از جناب مراجع مهدوالدم خوانده شده بود، فتوا گرفته بود. فتوای صادره نیز نه از جانب امام خمینی یا آیت‌الله کاشانی، بلکه منشا این اقدام به نجف و مراجع عراق برمی‌گشت که تصور غلطی از گذشته وجود داشته که علمای این دیار کمتر تمایل ورود به سیاست داشتند.
 
آیت‌الله سید صادق روحانی از مراجع  مقیم قم که همدرس نواب صفوی بوده، در قسمتی از خاطراتش ماجرای اهتمام مراجع نجف برای مقابله با اندیشه‌های ضددینی احمد کسروی را چنین بازگو می‌کند: "در آن زمان مشهور بود که آقایان، کسروی را مهدورالدم می‌دانند، ولی نواب می‌خواست برای این کار خود یک نوع رضایتی از آقایان علما داشته باشد، لذا رفتم و از آیت‌الله آسید ابوالقاسم خوئی و آیت‌الله حاج آقای حسین قمی برای ایشان فتوا گرفتم. با آیت الله خوئی خودم صحبت کردم و فکر می‌کنم بخشی از پول سفر نواب و پول اسلحه‌اش را هم آیت‌الله خوئی داد،‌ ولی با آیت الله حاج آقا حسین، خود آیت الله خوئی صحبت کردند... یادم هست که به آیت الله خوئی گفتم‌ نواب جوان متدینی است و ما نظیر او را در میان خود نداریم که این طور عزم خود را جزم کرده باشد و بخواهد با کسروی بجنگد. او می‌رود، یا موفق می‌شود و یا شهید می‌شود، ولی ما باید وظیفه‌مان را در قبال او انجام بدهیم. آیت الله خوئی هم موافق بود. آیت‌الله قمی که اساسا خودش انگیزه مقابله با مظالم دستگاه را داشت و بالطبع زودتر از هر کسی با چنین کاری موافقت کرد."

 

شهید نواب صفوی فتوای اعدام انقلابی احمد کسروی را از آیت‌الله خویی اخذ و وی مقداری از هزینه سفر نواب به تهران را تامین کرد
 
اعدام انقلابی کسروی توسط یکی از اطرافیان نواب صفوی به نام سید حسین امامی انجام گرفت. دو اقدام دیگر فدائیان اسلام یعنی اعدام انقلابی عبدالحسین هژیرِ بهایی‌زاده به‌دلیل تقلب گسترده در انتخابات مجلس شانزدهم و سپهبد رزم‌آرا به‌خاطر مخالفت با ملی شدن صنعت نفت، در پیشبرد نهضت ملی ایران در آن دوره نقش بی‌بدیلی داشت و به گفته آیت‌الله طالقانی بر سر مزار دکتر مصدق در احمد آباد بعد از پیروزی انقلاب، "فدائیان اسلام یک ترور انجام دادند، نمایندگان به مجلس راه یافتند. فدائیان اسلام ترور دیگری انجام دادند، نفت ملی شد..."
 
آیت‌الله شبیری زنجانی از اعضای فدائیان اسلام در مصاحبه با تسنیم، درباره جواز شرعی ترور افرادی همچون رزم آرا و هژیر، خاطره‌ای از جلسه با شهید واحدی نقل کرده و گفت: «مطرح بود که اینها(برخی عوامل داخلی) منافع کشورهای اسلامی را  فدای خارجی­‌ها می‌کنند و این افراد عامل کفار شدند. آنچه از این جلسه یادم هست این بود در اواخر سال آقای حجت فوت کرده بودند و آقایان دیگر مانند آقای سیدمحمد خوانساری و آیت ­الله صدر هنوز در قید حیات بودند. 
 
آقای واحدی گفتند ما این راه را که می‌­رویم می‌دانیم چه خواهد شد یعنی بالاخره ما را می‌کشند، ما نمی‌آییم کاری بکنیم که هم دنیایمان را از دست بدهیم و هم آخرتمان را اما چون آقای حجت فوت کردند می‌گوییم و اِلا بروز نمی‌دادیم. ما درباره ترورها با آیت­‌الله حجت صحبت کردیم و کاملاً برای ما از این جهت ابهامی نیست. البته ما اطلاع داشتیم که ایشان بیش از آقای حجت، با آقای صدر و همچنین با آقای خوانساری در ارتباط بودند.»
 
از طرفی بعد از شهادت نواب صفوی و عبدالحسین واحدی و خلیل طهماسبی سه عضو اصلی فدائیان اسلام، هیچ اقدام مسلحانه دیگری در پرونده باقی‌مانده‌های این گروه ثبت نشده است. به‌رغم اینکه هواداران بسیاری در حوزه‌های علمیه یا بازار داشتند اما روند فعالیت‌های آنها به سمت مبارزات فرهنگی و مذهبی رفت. تفاوت ترور با اعدام انقلابی در همین نکته است.
 
همین مسئله ارتباط فکری آنها با اخوان المسلمین را زیر سوال می‌برد. شهید نواب یک بار به دعوت «سید قطب» به اردن سفر کرد تا در کنفرانس "نجات فلسطین" شرکت کند و یک بار دیگر هم به دعوت آنها به مصر رفت و در دانشگاه قاهره سخنرانی کرد. وی در این سخنرانی‌ها علیه سلطه انگلستان بر منافع خاورمیانه سخن می‌گفت و آرمان رهایی قدس شریف را مطرح می‌کرد. این نظر مشترک بین نواب و اخوانی‌ها بر سر آزادی قدس را نمی‌توان حمل بر همفکری صد در صدی دو جریان فدائیان اسلام و اخوان‌المسلمین دانست. 
 
از سوی دیگر، شخصیت نواب صفوی نه تنها از سوی طلاب و مراجع و مبارزان مسلمان آن دوره مورد تجلیل قرار می‌گرفت بلکه آیت‌الله طالقانی که پیش از انقلاب روابط حسنه‌ای با مهندس بازرگان و شخصیت‌های ملی‌گرا داشت و از موسسان نهضت آزادی بود، با نواب صفوی نیز همراه شد و حتی در دوره‌ای که شهید نواب مجبور به اختفاء بود، به وی در طالقان پناه می‌دهد. 
 
در مورد ادعای دوم اطرافیان احمدی‌نژاد درباره نواب صفوی، یعنی عدم ارتباط آنها با امام خمینی و آیت‌الله بروجردی نکات مهمی از زبان نزدیکان این دو شخصیت وجود دارد از جمله گفت‌وگوهایی که با شاگردان مهم امام و آیت‌الله بروجردی انجام شده، تمام ادعاهای جریان انحرافی را تکذیب می‌کند.
 
«آیت‌الله بدلاء قمی» از شاگردان قدیمی آیت‌الله بروجردی در مصاحبه‌ای گفته بود: "خود من در مواردی، کمکهای ایشان را به فدائیان اسلام می‌رساندم و غیر از این، در اوقاتی هم که مطلع می‌شدند این گروه به کمک نیاز دارند، از طرق دیگری به آنها کمک می‌کردند."
 

آیت‌الله بروجردی در برخی موارد کمک‌هایی را به فدائیان اسلام می‌رساند و آنها را یاری می‌کرد
 
همچنین دستِ باز نواب و همرزمش شهید واحدی در یارگیری از میان طلبه‌ها -که تعداد زیادی از شاگردان امام و آیت‌الله بروجردی را سمت خود جذب کرده بودند- گواهی بر عدم مخالفت متولیان آن زمان حوزه با نواب صفوی بود. البته در این میان نباید نقش برخی نفوذی‌ها در بیت آیت‌الله بروجردی را نادیده گرفت که درصدد بودند رابطه ایشان را با شخصیت‌های مجاهد آن زمان همچون امام و فدائیان تیره کنند که در نهایت به زد و خوردی میان فدائیان و  شخصی به نام «شیخ علی لر» از طرفداران مرحوم بروجردی منجر شد. 
 
آیت‌الله سید جعفر کریمی تنها وصی زنده امام خمینی که از اعضای فدائیان اسلام بود، در مصاحبه‌ای با تسنیم درباره نظر امام راحل درباره نواب می‌گوید "من در طول این 25 سالی که در خدمت امام بودم یک کلمه از امام علیه نواب نشنیدم و از آن طرف هم این که امام نواب را محور قرار بدهد و ترویج و تبلیغ کند این هم نبود به حساب اینکه امام یک مسائل بالاتری را در نظر داشت. از رفتار و حرکات امام پیدا بود که با روش و رفتار مرحوم نواب موافق بود نه مخالف منتهی صلاح را در این ندید که نواب را مطرح بکند و اذهان را متوجه او کند."
 
امام خمینی نیز بعد از محکوم شدن نواب صفوی به اعدام، نزد آیت‌الله بروجردی رفته و تقاضای وساطت نزد شاه می‌کند و ایشان نیز با این استدلال که شاه چنین کاری نخواهد کرد، واسطه نمی‌شوند. 
 
درباره همراهی این گروه با کودتا نیز دستاویز این مشاور احمدی‌نژاد و همفکران وی روزنامه «نبرد ملت» است که روز 29 مرداد 32 منتشر شده و در آن تیتر درشت "سربازان جهاد مقدس؛ ملت تشنه خون است"! به چشم می‌خورد و کاریکاتوری از مصدق که با دست ملت در حال خفه شدن است.
 

روزنامه نبرد ملت ارگان رسمی فدائیان نبوده و تنها بازتاب گرایشات و تمایلات مرحوم امیرعبدالله کرباسچیان بود
 
حال سوال اینجاست آیا این روزنامه ارگان رسمی فدائیان اسلام بود؟ جواب سوال منفی است. روزنامه "نبردملت" به صاحب امتیازی امیرعبدالله کرباسچیان، در زمان اوج گیری نهضت ملی تا یک سال و اندی از زمامداری دکتر محمد مصدق، تنها ارگان مطبوعاتی فدائیان اسلام به شمار می‌رفت. کرباسچیان پس از آزادی شهید نواب صفوی از زندان در دوره مصدق و ممانعت شهید نواب از تصفیه عبدالحسین واحدی، از فداییان اسلام جدا شد و از اوایل سال 32 تا  زمان کودتا، نبرد ملت تنها آئینه‌ای از گرایشات و تمایلات شخصی کرباسچیان بود.
 
فدائیان اسلام بعد از اختلاف با کرباسچیان،  ارگان رسمی خود را روزنامه «منشور برادری» قرار دادند. 
 
روند سقوط برخی اعضای حلقه انحراف به‌جایی رسیده که ابایی از ترور شخصیت مخالفان استعمار ندارند. فردی همچون عبدالرضا داوری، در دوره اصلاحات از اعضای طیف تندرو دفتر تحکیم وحدت در انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود و در وقایع 18 تیر 1378 صحنه گردان میدان شد اما بعد از پیروزی احمدی‌نژاد با نزدیک شدن به رئیس‌جمهور وقت توانست وارد برخی ارگان‌های دولتی شده و در اتفاقات سال 88 پای ثابت مناظره‌ها باشد و علیه سران فتنه صحبت کند. با فاصله گرفتن احمدی‌نژاد از جریان انقلابی آنها نیز گوی سبقت در طی کردن مسیر انحراف را از خودِ احمدی‌نژاد ربودند و نفاق خود را آشکار ساختند.
 
همچنین یکی از روحانیون وابسته به جریان انحرافی که او هم این روزها شهید نواب را متهم به تروریست بودن می‌کند، خودش سابقه بارها برهم زدن مجالس سخنرانی افراد مختلف در قم را در کارنامه دارد، از جمله سخنرانی سال 87 آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در حوزه علمیه را به اغتشاش می‌کشاند که تصویر معروفی از آن منتشر شده است.
 
متاسفانه سیر نفاق وابستگان به جریان انحرافی آنها را به نوعی از ترور شخصیت کشانده است. اگر در سالهای گذشته جریان منافقین وارد فاز مسلحانه شده و ترور فیزیکی انجام می‌دادند، جریان انحرافی این روزها بعد از برملا شدن نفاق‌شان دست به ترور شخصیتی  زده و با استفاده از فضای مجازی هر روز اتهامات جدیدی علیه شخصیت‌های مختلف مطرح می‌کنند اما چرا باید میان این همه شخصیت در تاریخ معاصر ایران، به سراغ شهید نواب صفوی بروند؟
 
پاسخ به این پرسش را باید در گذشته این جریان دانست. نواب صفوی از جمله مخالفان سرسخت دخالت‌های بیگانه به‌ویژه انگلستان در ایران بود. چه در ماجرای ملی شدن صنعت نفت که اگر آنها نبودند نفت هیچگاه از سیطره انگلیس بیرون نمی‌آمد و چه در ماجرای تحریک مسلمانان فلسطینی برای بازپس‌گیری سرزمین‌هایشان از صهیونیست‌هایی که با چراغ سبز بریتانیا به فلسطین رفته بودند نشان از مشروعیت زدایی عمال انگلیس از شخصیت‌های مجاهد دارد. 
 
جریان انحرافی که در کارنامه‌اش ارتباط با پریوش سطوتی(از افراد مظنون به جاسوسی برای انگلستان و دارای سابقه همکاری با ساواک) را داشته و در دولت دهم سعی در برجسته کردن تاریخ ایران پیش از اسلام داشت و پروژه بی‌بی‌سی را در این حوزه تکمیل می‌کرد، حالا به بهانه بازخوانی تاریخ حملات خود را متوجه فدائیان اسلام کرده است.
 
به گزارش تسنیم از این قبیل کارها را پیش از این از سوی شبکه سلطنتی بی بی سی در ارتباط با آیت‌الله کاشانی شاهد بودیم. آنها یک‌ روز فیلمی از افتتاح مجلس هفدهم را نشان می‌دهند و می‌گویند مربوط به دیدار کاشانی از خانه محمد مصدق فردای کودتا است! و روز دیگر اسناد جعلی از دخالت وی در کودتا را منتشر کردند. نواب صفوی نیز مانند آیت‌الله کشانی در دوران حیات خار چشم انگلیسی‌ها بود و روزنامه‌های انگلیسی بعد از شهادت وی این تیتر را زدند: "نواب صفوی مردی که منافع انگلستان را در خاورمیانه به خطر انداخته بود اعدام شد." پس بی‌دلیل نیست که جریان انگلیسی به‌دنبال ترور شخصیت انسانی باشد که آوازه مبارزات او علیه استعمار پیر در تمام کشورهای منطقه پیچیده بود. 
کد مطلب : 268373
۱۳۹۸-۰۶-۱۵ ۰۹:۰۰:۲۲
اشتباه بزرگ اکثر متدینان امروزی در یکسان تلقی کردن معنای ذو واژه “فعل”
و “عمل ” است.
ما این دو را هم معنی می دانیم حال آنکه معنای متفاوتی دارد.
فعل ریشه اش در جوارح است و از دست و پا و اعضای بدن صدر می شود. مثل
خوردن. دیدن. خوابیدن. حرف زدن. سر بریدن و کشتن و… فعل یک جنبه فیزیکی و
کاملا مکانیکی است. فاقد هر نوع حسن یا قبح ذاتی است.
اما عمل ریشه اش در جوانح است و نیت. که انما الاعمال بالنیات. یعنی
آنچه مصدرش از روح است. مانند دوست داشتن و دشمن داشتن. عشق. اعتقاد.
حسد. بخل. کینه و ترس و شادی و و این عمل است که باعث می شود افعال صورت
گیرد. برای همین اعمال است که در ترازوی سنجش قرار می گیرد. حسن و قبح
اعمال ذاتی است بر اساس نیت آنها.

زنا و ازدواج هر دو یک فعل هستند اما یکی می شود مستحب موکد و حتی واجب و
یکی حرام. غذا خوردن در ماه رمضان و غیر آن یک فعل است اما یکی عمل حرام
است و یکی عمل مباح.

به همین صورت اشتباه می کنید اگر سر بریدن داعش را با سر بریدن عمربن
عبدود توسط امام علی علیه السلام یا کشتار فرقه های ضاله یکی می کند. و
یا کشتن کسانی به خدایی خود ایشان معتقد شدند را مشابه داعش می داند.
آری. ظاهرا هر دو فعل مشابه هستند. اما افعال حسن و قبح ذاتی ندارند.

مهم این است آنها دارند افرادی را می کشند که نفس محترمه هستند و ما کسی
را می کشیم که مفسد فی الارض است. .



متاسفانه خیلی ها اینها را نمی دانند. از داعش بدشان می آید چون سر می
برد!! خوب اگر خود پیغمبر را در جنگ هایش و مثلا جنگ بنی قریظه می دیدند
چه می گفتند؟ لابد آن را هم بد می دانستند. کما اینکه عمدا دارند این
چیزها را از کتابهای تاریخ ما جمع می کنند. چون الان لیبرالیسم و ارزشهای
آن شده عقیده مسلط جهانی و می خواهند اسلام را با آن ارزشها تطبیق دهند!!
کما اینکه الان نمی توانند فتوای امام خمینی در قتل سلمان رشدی یا
ترورهای نواب صفوی را توجیه کنند با این اسلام لیبرال شده.