۱
توصيه به ديگران
۰
يکشنبه ۲۵ تير ۱۳۹۶ ساعت ۲۰:۳۶
تسلیت بسیج جامعه زنان در پی درگذشت «مریم میرزاخانی»
بسیج جامعه زنان کشور طی درگذشت مریم میرزاخانی نابغه ریاضی ایران و جهان، این ضایعه را به خانواده و جامعه علمی وی تسلیت گفت.
تسلیت بسیج جامعه زنان در پی درگذشت «مریم میرزاخانی»
Share/Save/Bookmark
به گزارش عصر امروز، سازمان بسیج جامعه زنان کشور، در گذشت اندوه بار مریم میرزاخانی، نابغه نامدار ریاضی ایران و جهان را به جامعه علمی کشور و خانواده ارجمندش تسلیت گفت.
 
در این پیام امده است: این سازمان ضمن ارج نهادن به خدمات علمی و آثارماندگار این بانوی فرهیخته ایران از درگاه خداوند متعال برای وی رحمت الهی و برای عموم بازماندگان صبر و اجر مسالت می نماید.
کد مطلب : 209694
۱۳۹۶-۰۴-۲۹ ۱۴:۳۹:۲۳
او در مدرسه راهنمایی و دبیرستان فرزانگان تهران در دهه شصت و هفتاد با
امکانات افسانه ای که رویای هر دانش آموز ایرانی بود رشد کرد و نبوغش
شکوفا شد. بهترین معلمها. بهترین کلاسها. مدرنترین ابزار روز. جایی که
مدارس دیگر خود سمپاد کمودو نداشتند مدرزسه اینها کامپیوتر پنتیم داشت و
جایی که در سایر مدارس اصلا بچه نمی دانستند اینترنت و ربات چیست آن
مدرسه هم اینترنت داشت و هم گروه رباتیک. البته بی شک نابغه ریاضی بود و
ایران همه چیز پایش ریخت. مدالها و تقدیرهای متعدد. درخشش جهانی. مرتب بت
سازی و الگو سازی از مریم میرزاخانی برای سایر دختران سمپادی. خودش هم از
خانواده متمولی بود و هیچ کم و کسر مادی نداشت. در دانشگاه شریف هم بدون
کنکور پذیرفته شد و از امکانات دانشجویان المپیادی و نخبه استفاده کرد.
همه این موارد در حالی بود که امکانات مورد نظر از بیت المال بود و ادعای
رسیدگی نکردن به وی وی به عنوان بهانه خروج نادرست است.

رشته خانم میرزاخانی ریاضی محض بود و اساسا ایشان برای انجام فعالیت علمی
هیچ نیازی به داشتن آزمایشگاههای مجهز و امکانات ویژه که در ایران موجود
نباشد نداشت. ضمنا با توجه به امکان استفاده از فرصتهای علمی و وجود فضای
مجازی هیچ مشکلی نداشت اگر ایشان به عنوان عضو هیات علمی در ایران به
ادامه کار علمی می پرداخت و در عین حال به تربیت دانشجوی ایرانی هم اقدام
می کرد.

عده ای از هم دوره ای های ایشان هم هستند که با وجود دریافت مدالهای
جهانی و حتی سوابق درخشانتر از ایشان بعد از تحصیل به ایران بازگشته و هم
اکنون به عنوان اعضای هیاتهای علمی مشغول به کار هستند. از آن میان کسری
علیشاهی ، محسن بهرامگیری، علی رجایی ،آرش رستگار و بسیار افراد دیگر
قابل ذکر هستند که البته هرگز الگو سازی نمی شوند.

حتی اعطای جایزه فیلدز به خانم میرزاخانی را نباید صرفا یک جایزه علمی
قلمداد نمود. چرا که برندگان این جوایز همیشه به عنوان الگوی رفتاری و
فرهنگی نخبگان کشورهای در حال توسعه در می آیند و لهذا اعطای این جوایز
به افرادی که مسلمان معتقد باشند تقریبا از محالات است.

با وجود آزاد بودن داشتن حجاب در آمریکا خانم میرزا خانی اقدام به کشف
حجاب نمود. پس ادعای این مساله که وی ناگزیر به کشف حجاب بوده هم نادرست
است و او قبلا با این حکم اسلامی مشکل داشته است.
مریم میرزاخانی هیچ مرد ایرانی را شایسته خود ندانست و با مردی خارجی -
که مسلمان شدنش هم محل تردید است- ازدواج کرد و ژنهای هوشمند خود را به
آمریکا تقدیم نمود.

مریم میرزاخانی حتی خواستار دفن جسدش در ایران هم نبود. و این نشانه ای
است بر آنکه که ادعای علاقه وی به ایران دروغ محض است.

مریم میرزاخانی کوچکترین سابقه برخورد سیاسی حکومت با خودش یا خانواده اش
را نداشت است پس دلیل اصرار وی بر ماندن در آمریکا نمی تواند سیاسی باشد.

جمع بندی:

باید دانست رفتن به خارج و خارجی شدن و همسر خارجی داشتن و از دست خارجی
تقدیر گرفتن و اصلا در خارج دفن شدن نوعی پرستیژ و کلاس در بین ایرانیان
است. شاید هیچ ملتی ضرب المثل مرغ همسایه غاز است را نداشته باشد جز
ایرانیان. بخواهیم یا نخواهیم این مساله بیشتر جنبه فرهنگی دارد تا علمی
و اقتصادی و سیاسی.
خروج ایشان از ایشان هم مساله خصوصی و شخصی نیست چرا که وی با استفاده از
امکانات دولتی و بیت المال به چنین جایگاهی رسید در حالی که سایر دانش
آموزان ایرانی به هیچ وجه به چنین امکاناتی دسترسی نداشتند. لهذا این
رفتارها از از نظر مالی هم خسارت به ایران وارد کرده است.

در نتیجه باید نظام جمهوری اسلامی و شخص جواد ازه ای ریاست وقت سمپاد
برای اتلاف سرمایه های بیت المال در مورد کسانی که هیچ علاقه قلبی به
ایران ندارند و یا از کار فرهنگی در مورد آنان کوتاهی شده است بازخواست
شوند. خانواده میرزاخانی هم باید مورد پرسش قرار گرفته و دلایل دقیق چنان
رفتارهایی ریشه یابی شود.

همچنین باید گفت که همین قهرمان سازی از نخبگان فراری است که سبب تشویق
بقیه آنها به خروج از کشور می شود. اگر به جای میرزاخانی ها از شهریاریها
قهرمان سازی می شد این خرو نخبگان هم متوقف می شد. پس پیامهای مقامات
سیاسی نظام را باید در راستای تشویق سایر نخبگان به خروج از کشور و ضمنا
قبح شکنی از کشف حجاب به بهانه نبوغ ارزیابی کرد.

نباید تصور کرد که رفتارهای امثال گ .ف با قهرمان سازی از امثال مریم
میرزاخانی تفاوت ماهوی دارد. همه یک معنی دارند و آن تلاش برای قبح شکنی
و اندلوسی کردن ایران است. با الگو شدن این دختر اولا همه فهمیدند کشف
حجاب برای زن از نظر نظام اشکالی ندارد - و آنچه در مورد مینو خالقی صورت
گرفت ظلم بوده!- و ثانیا نرد عشق باختن با مردان خارجی ایرادی ندارد و
ثالثا دفن شدن در خارج هم نوعی افتخار است.


درد دل:

شرایط هیچ کس بدتر از دکتر حسابی نبود که نه تنها دولت ایران که حتی پدرش
هم در حق او هیچ محبتی نکرد. او اصلا در ایران بزرگ نشد. تازه وقتی به
ایران آمد که اساسا دانشگاهی در ایران نبود و حتی ناچار شد برای اهدافش
وارد فعالیتهای سیاسی هم بشود در حالی که همه چیز در پرینستون برایش مهیا
بود.
اما برگشت.
چون ریشه داشت.