توصيه به ديگران
۰
يکشنبه ۴ دی ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۵۳
پدیداری سنت الهی در نظم نوین جهانی
اگر در پی یافتن تصویری منظم از جهانی باشیم که در آن زندگی می کنیم، ابتدا باید به تدقیق در این نکته بپردازیم که آیا یک اشتراک معنایی که بتواند اندیشمندانی را از نقاط مختلف دنیای متفکرین و صاحبنظران به وفاقی بلامنازع برساند وجود خواهد داشت؟
پدیداری سنت الهی در نظم نوین جهانی
Share/Save/Bookmark
سرویس سیاسی عصر امروز؛

پدیداری سنت الهی در نظم نوین جهانی

فصل یکم: امریکا و ادعای نظم نوین جهانی

بخش اول:
 
اگر در پی یافتن تصویری منظم از جهانی باشیم که در آن زندگی می کنیم، ابتدا باید به تدقیق در این نکته بپردازیم که آیا یک اشتراک معنایی که بتواند اندیشمندانی را از نقاط مختلف دنیای متفکرین و صاحبنظران به وفاقی بلامنازع برساند وجود خواهد داشت؟ 

و چنانچه تصوراتشان را در قالب نتهای یک سمفونی به تعریف درآوریم، آوایی موزون که گوشها از شنیدن آن به یک هماهنگی مقبول اعتراف نمایند ایجاد خواهد شد؟ و مگر غیر از این است که از تصور نظم در ذهن می توان به تصدیق آرامش و ثبات دست یافت؟

قریب به سی سال از ارائه فرضیه فیلسوف ژاپنی، آمریکایی_ فرانسیس فوکویاما_ مبنی بر پایان تاریخ و دستیابی به نظم نوین جهانی که پس از پایان هفتاد و پنج سال استیلای کمونیسم شوروی بر بخش قابل ملاحظه ای از نقشه قدرت جهان شکل گرفت، می گذرد و گرچه پس از این ذوق زدگی زود هنگام فوکویاما، در دنیای واقعی اتفاقی افتاد که متزلزل بودن پایه و اساس این نظریه را آشکار نمود و منجر به عقب نشینی سطحی او از مواضع شتابزده اش گردید، لکن بررسی سلسله عواملی که می تواند در سالهای پایانی قرن بیستم چنین فرضیه ای را در ذهن یک فیلسوف محصول نظام امپریالیستی شکل داده و در قالب یک کتاب انسجام بخشد، ما را به بررسی جدی نظام واره ای وامیدارد که پس از شکست هژمونی کمونیسم، مشی و منش لیبرال دموکراسی را طریق غالب و ایدئولوژی حاکم بر آن را بی رقیب و یکه تاز در دستیابی به پایان تاریخ می داند. 

حتی اگر عطف به آنچه فوکویاما در مصاحبه اش با ماتیو فیلیپس از مجله نیویورک در سال 2008 میلادی عنوان می دارد، اندک تواضع او در پذیرش خوش گمانی افراطی جاری در نظریاتش را با وقوع تحولاتی پیش بینی نشده در دنیا بپذیریم، باز هم امتناع او از قبول اصل اشتباه در شکل گیری بنیادی فلسفه اش، ضرورت بررسی بنیانهای نظری وی را به عنوان نمونه ای از متفکرین امروز جهان غرب انکار نمی نماید. 

این اندیشه ‌که ایدئولوژی لیبرال دموکراسی را پس از افول کمونیسم، صاحب قدرت و قوتی تصور نماید که بتواند یکه تاز پایان تاریخ گردد و آنچنان بلامنازع به نظر آید ‌که اندیشه های موجود و یا محتمل دیگر نتوانند در هیچ زمانی بر آن غالب آیند یا از آن پیشی بگیرند و در نتیجه لیبرال دموکراسی با امتیازی ذاتی، بر توتالیتاریسم قدرتهای تمامیت خواه نیز فائق آمده و آنها را وادار به عقب نشینی از مواضعشان به نفع لیبرال دموکراسی، برای حفظ بقاء و دچار نشدن به سرنوشت کمونیسم نماید و بر پایه ی این ایدئولوژی کمال یافته ی نظام سلطه و امپریالیستی، شاهراهی برای دستیابی به ثبات و نظم نوین جهانی کشف و فتح گردد، محصول آفت زده ای بود که نارس چیده شد و تحولات ادامه دار و پر شتاب آغازین سالهای قرن نوی میلادی بر آن خطی از بطلان کشید.

تجربه ی مشترک قدرتهای سلطه جو که همواره نظم جهانی را در تقسیم بالسویه ی منابع و غنائم دنیا در میان خود دانسته و حکومتهایشان را ارکان اصلی قوام دهنده ی جهان هستی تصور نموده اند، هربار شکستی را مفتضحانه تر از قبل در نقش دهی به تابلوی ثبات و امنیت برایشان رقم زده و ناکام بودن تلاششان را برای بهره برداری یکسان و البته منحصر به چند کشور مشترک المنافع از ملزومات حیات و بقاء توام با خوی استکباری نمایان نموده است؛ و در پی این شکستها، دستیابی به پاسخ یک سوال اساسی می تواند شالوده ی تمام پیمانهای مشترک در دوران تجدد گرا و متمدن نمای حیات انسانی را ویران نموده و تصور زیستنی متمایز از زندگی جبری تکنولوژی زده را میسر سازد که در آن، نظم در پی عدل شکل می گیرد و تعریف عدالت، متمایز از اوتوپیای ترسیم شده در تفکر هژمونی طلب خویش برتر پنداران جهان ‌که دنیایی آمیخته از موالید نامشروع مغبون تکنولوژی و صنعت را با ثبات و مطلوب میپندارند، محقق می گردد.

و آن سوال اساسی این است که آیا رحمی بارور از نطفه ی لقاح یافته از ایدئولوژیهای زائیده ی ذهن بشر، منفک از تعالیم الهی و گریزان از قدرتهای معنوی می تواند مخلوقی کامل و جهانی منظم، مستقر بر آرامش و عدالت را متولد سازد؟.....

🖌مریم اشرفی گودرزی
کد مطلب : 318608