عصرامروز: سلمان مبشر/روند حرکت طیفی از گروههای سیاسی نزدیک به «سید محمد خاتمی» که در گذشته با عنوان «چپ» شناخته میشدند و اکنون با عناوینی همچون «اصلاحطلبان» و «دوم خردادیها» از آنها یاد میشود در سپهر سیاسی کشور هر روز شتاب میگیرد و بسیاری از تحلیلگران این را به عنوان نشانهی تمایل اینان برای بازگشت به قدرت تفسیر میکنند. اما آن چه در این میان مهم مینماید بررسی گفتمان و پیام بنیادینی است که این جریان آن را برای پر کردن سبد خود از آرای مردم مهیا و معرفی مینماید و نیز هویت حقیقی این طیف که در این نوشتار به طور مختصر به آن پرداخته خواهد شد.
یکی از برجستهترین ویژگیهای جریان «چپ» سابق در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶، پوست اندازی و ارایهی تصویری نو در قالب گفتمان و شعارهای جدیدی بود که سبب شد این جریان با نام «اصلاحطلبان» شناخته شوند. گفتمان جدید چپها گرچه با ابهام و ایهامهای فراوانی همراه بود اما همین مسأله موجب همراهی طیف وسیعی از نخبگان و افکار عمومی از «ظن خود» با آنان شد و با روی کار آمدن دولت دوم خرداد، فصلی جدید در جغرافیای سیاسی کشور پدید آمد.
در طول ۸ سال مدیریت اصلاحطلبان بر دو قوهی کشور، این گفتمان در قالب شعارهای مخصوص به خود مرتب از نخبگان سیاسی این جریان در رسانهها و تریبونهای اصلی کشور شنیده شد و البته هیچ گاه نو زایی و بازآفرینی ای در آن مشاهده نشد. التهاب آفرینی و بحرانزایی سیاسی-امنیتی، بیتوجهی به مطالبات معیشتی و اقتصادی مردم به خصوص طبقات محروم، هنجارستیزی و ساختارشکنی فرهنگی-اجتماعی به تدریج سبب رویگردانی افکار عمومی از این گفتمان و نیز جریان مدعی آن شد در نهایت در انتخابات دور دوم شوراهای شهر، مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم، اصلاحطلبان یکی یکی سنگرهایی را که با موج سواری بر روی احساسات جوانان و مطالبات مردمی فتح کرده بودند، باز پس دادند.
خروج دوم خردادیها از دولت و مجلس فرصت بازاندیشی و طراحی مجدد تئوریک و سیاسی را در اختیار آنان قرار داد. از سویی به طور معمول در عرف رقابتهای سیاسی جریانهای شکست خورده در فرصت خروج از قدرت با تأمل در نقاط ضعف و قوت خود و اصلاح گفتمان و خطمشی و حتی چهرههای نمادین تلاش میکنند تا با بازنمایی سیاسی اجتماعی خود فرصتی جدید برای کسب قدرت رقم زنند. اما در عمل مشاهده گردید هرچند طیفی از منتقدان درونی و طیف حاشیهای جریان اصلاحطلب در سالهای پس از ۱۳۸۴ به نقد عملکرد و گفتمان این جریان پرداختند، اما طیف افراطی و صحنهگردان این جریان مغرورانه و با پافشاری بر اشتباههای گذشته حمله به اصولگرایان و دولت را آغاز نمودند. در ماجرای فتنهی ۸۸ نیز که پرده برداری آشکار از تلاش دو دههای دشمن برای براندازی نرم نظام اسلامی از راه حمایتهای خارجی و فریب خوردگان داخلی بود، این طیف در کنار فتنه گران به خدشه افکنی در حیثیت نظام پرداخته و بدون طرح گفتمان جدید و مورد قبول افکار عمومی، در فضایی سلبی حمله به طیف مقابل را کافی ندانست.
افول ستارهی فتنهگران در سپهر سیاسی کشور، اصلاحطلبان را بار دیگر متوجه ناکامیشان نمود و از رویکرد فعال چهرههای این جریان، تمایل این طیف برای امتحان کردن بخت خود در انتخابات پیش رو پنهان نمانده است. در چنین شرایطی روشن است که اگر اینان بار دیگر بخواهند اشتباه خود در دورهی اصلاحات و نیز فتنهی ۸۸ را تکرار نمایند نه تنها موفقیتی نصیبشان نخواهد شد، بلکه انتظار مکافات سقوط در چاه فراموشی افکار عمومی - عقوبتی که بسیاری از جریانهای لیبرال و ضدانقلاب در دههی۶۰ به دست ملت بدان گرفتار شدند- برای آنها چندان بعید نخواهد بود.
افول ستارهی فتنهگران در سپهر سیاسی کشور، اصلاحطلبان را بار دیگر متوجه ناکامیشان نمود و از رویکرد فعال چهرههای این جریان، تمایل این طیف برای امتحان کردن بخت خود در انتخابات پیش رو پنهان نمانده است. روشن است که اگر اینان بار دیگر بخواهند اشتباه خود را تکرار نمایند نه تنها موفقیتی نصیبشان نخواهد شد، بلکه انتظار مکافات سقوط در چاه فراموشی افکار عمومی برای آنها چندان بعید نخواهد بود.
به نظر میرسد این طیف در صورتی که از روی حقیقت و به صورت جدی خود را آمادهی رقابت در آوردگاه انتخابات پیش رو میکند لازم است از دو سو اقداماتی راهگشا را در دستور کار قرار دهد. نخست، با عنایت به آن چه در خصوص ناکامی و ناکارآمدی گفتمان و رویکرد پیشین این جریان در طول دو دههی گذشته ذکر شد، بایستی منتظر شنیدن صدایی جدید و مشتمل بر طرح و گفتمانی متفاوت برای ارایه به جامعه باشیم. از سوی دیگر این انتظار به حق وجود دارد که اینان با در پیش گرفتن برخی اقدامها و مواضع جبران کنندهی فتنهی ۸۸، قدری از آلام دلسوزان انقلاب و افکار عمومی در ظلمی که از سوی این جریان بر نظام اسلامی رفت، التیام بخشد. امری که متأسفانه اقدامی جدی درخصوص آن صورت نگرفته است.
با این حال طی بررسیهای صورت گرفته از اظهارنظر اخیر فعالین این جریان نظیر «سید محمد خاتمی، مصطفی تاجزاده، خرم و ...»، به نظر میرسد همچنان تأکید بر مواردی چون «آزادی بیان، اندیشه و سبک زندگی، ایجاد فضای باز سیاسی، آزادی زندانیان، حضور ناظر خارجی در انتخابات، پایبندی به قانون، حذف نظارت شورای نگهبان و ...» محوری ترین مواضع آنها را شکل میدهد که خود بیانگر آن است که نه تنها حرفی نو و اساساً ارادهای جهت ارایهی رویکردی بدیل در این جریان بازگشتگرا وجود ندارد بلکه با تکرار شیوهی سلبی گذشته و شعارهای تکراری، گویا امید به صندوقهای رأی بستهاند که باید این مسأله را امیدی واهی قلمداد کرد.
جالب آن است که بخشی از این طیف همانند اعضای فراکسیون اقلیت مجلس در مغالطهای آشکار ضمن مرزبندی با اصحاب فتنهی ۸۸ خود را اصلاح طلب میخوانند و خواستار تفکیک میان این دو هستند. حال آن که روشن است که سرمایهی اجتماعی جریان موسوم به «اصلاحطلبان» در ماجرای فتنهی ۸۸ توسط سران فتنه هزینه شد و آبروی این جریان به پای حمایت از فتنه گران ریخت. در چنین شرایطی که چهرههای شاخص این جریان با اشتباههای خود در آغازین روزهای پس از انتخابات ۸۸، مرزهای میان جریان فتنه و مدعیان اصلاحطلبی را به طور کامل محو نمودند، چگونه میتوان میان این دو تفکیک قایل شد؟
چنین به نظر میرسد این جریان نیز در صورتی که خیال رقابت جدی در انتخابات مجلس نهم را در سر میپروراند بایستی با باز تعریف جریان خود و ارایهی گفتمان و سخنی نو، متفاوت بودن خود با جریان فتنه را به شکل عملی به اثبات رساند. در مجموع چنین میتوان گفت که طیف افراطی و بازگشت طلب جریان مدعی اصلاحطلبی چارهای جز بازاندیشی و باز تعریف خود در جغرافیای سیاسی اجتماعی کشور نخواهد داشت این امر تنها در پرتو ارایهی گفتمانی جدید و در ذیل اندیشهی انقلاب اسلامی امکان تحقق خواهد داشت. در غیر این صورت اصرار به رویکرد سلبی موجود و نفی جریان مقابل و انتقادهای ساختار شکنانه نه تنها برگ برندهای را در اختیار آنها نخواهد گذارد، بلکه غروب مجدد ستارهی افول کردهی اینان را در سپهر سیاسی کشور به دنبال خواهد داشت.